نه به سیسمونی پر زرق و برق!
خرید سیسمونی همیشه یک تجربه متفاوت و شیرین برای خانوادهها بوده و هست اما با دستکاری شدن رسم و رسومات قدیمی و پیدایش سبک زندگیهای پر زرق و برق، فشار اقتصادی جدیدی بر خانوادهها و حتی پدربرگ و مادربرگها تحمیل میکند. تغییرات جدی که در سبک زندگی خانوادهها ایجاد شده حاصل چشم و همچشمی و تجملگرایی است که در شکراب شدن روابط خانوادگی هم بی تاثیر نیست.
خرید سیسمونی همیشه یک تجربه متفاوت و شیرین برای خانوادهها بوده و هست اما با دستکاری شدن رسم و رسومات قدیمی و پیدایش سبک زندگیهای پر زرق و برق، فشار اقتصادی جدیدی بر خانوادهها و حتی پدربرگ و مادربرگها تحمیل میکند. تغییرات جدی که در سبک زندگی خانوادهها ایجاد شده حاصل چشم و همچشمی و تجملگرایی است که در شکراب شدن روابط خانوادگی هم بی تاثیر نیست.
از قدیم، سنت سیسمونی خریدن در فرهنگ ایرانی رایج بوده و پدربزرگ و مادربزرگها برای کمک به نو عروس و دامادها، بخشی از سیسمونی نوزاد را هدیه میدادند و با این کار به استقبال نوه خود میرفتند. رفته رفته این سنت دستکاریهایی شد و از شکل اصیل خود خارج شد. فخرفروشی و چشم و همچشمی جایگزین قناعت و سادگی شد و باری که قرار بود از روی دوش نو عروس و دامادها برداشته شود، بر روی دوش پدربزرگ و مادربزرگها افتاد به گونهای که دیگر به عنوان هدیه تلقی نمیشود و وظیفهای است بر دوش خانواده عروس، آن هم کمی بعد از اینکه از مخارج جهیزیه فارغ شدهاند یا شاید هم هنوز درگیر پرداخت قسط و بدهیهای آن هستند.
ماجرا به همین جا ختم نمیشود و این تنها تغییری نیست که در سنت سیسمونی خریدن ایجاد شده است بلکه بسیاری افراد معتقدند که خانواده عروس باید به صورت تمام و کمال وسایل مورد نیاز و حتی غیر کاربردی حداقل یک سال کودک را تهیه کنند. از خرید چندین دست لباس که به دلیل رشد سریع کودک بسیاری از آنها حتی یک بار هم استفاده نمیشود تا خرید میز تعویض کودک و تاب برقی و مبل کودک که فقط جنبه تجملاتی دارد و مدتی بعد سر از انباری درمیآورند.
برگزاری مهمانیهای پر هزینه پیش از متولد شدن نوزاد برای نشان دادن سیسمونی نیز در افزایش چشم و همچشمیها برای تهیه آن بیتاثیر نیست و بعضی خانوادهها برای کم نیاوردن جلوی فامیل، هزینههای سنگینی را بر دوش خانواده خود میگذارند. تجملگرایی، مصرفگرایی و چشم و همچشمی مثل یک بیماری واگیردار است که به سرعت رواج پیدا میکند و افراد بیشتری را در تله خود گرفتار میکند.
از قدیم، سنت سیسمونی خریدن در فرهنگ ایرانی رایج بوده و پدربزرگ و مادربزرگها برای کمک به نو عروس و دامادها، بخشی از سیسمونی نوزاد را هدیه میدادند و با این کار به استقبال نوه خود میرفتند. رفته رفته این سنت دستکاریهایی شد و از شکل اصیل خود خارج شد. فخرفروشی و چشم و همچشمی جایگزین قناعت و سادگی شد و باری که قرار بود از روی دوش نو عروس و دامادها برداشته شود، بر روی دوش پدربزرگ و مادربزرگها افتاد به گونهای که دیگر به عنوان هدیه تلقی نمیشود و وظیفهای است بر دوش خانواده عروس، آن هم کمی بعد از اینکه از مخارج جهیزیه فارغ شدهاند یا شاید هم هنوز درگیر پرداخت قسط و بدهیهای آن هستند.
ماجرا به همین جا ختم نمیشود و این تنها تغییری نیست که در سنت سیسمونی خریدن ایجاد شده است بلکه بسیاری افراد معتقدند که خانواده عروس باید به صورت تمام و کمال وسایل مورد نیاز و حتی غیر کاربردی حداقل یک سال کودک را تهیه کنند. از خرید چندین دست لباس که به دلیل رشد سریع کودک بسیاری از آنها حتی یک بار هم استفاده نمیشود تا خرید میز تعویض کودک و تاب برقی و مبل کودک که فقط جنبه تجملاتی دارد و مدتی بعد سر از انباری درمیآورند.
برگزاری مهمانیهای پر هزینه پیش از متولد شدن نوزاد برای نشان دادن سیسمونی نیز در افزایش چشم و همچشمیها برای تهیه آن بیتاثیر نیست و بعضی خانوادهها برای کم نیاوردن جلوی فامیل، هزینههای سنگینی را بر دوش خانواده خود میگذارند. تجملگرایی، مصرفگرایی و چشم و همچشمی مثل یک بیماری واگیردار است که به سرعت رواج پیدا میکند و افراد بیشتری را در تله خود گرفتار میکند.