تبیان، دستیار زندگی

اشعار عده‌ای از شاعران ایرانی و خارجی برای شهدای خدمت

کم از بهشت نخواهیم خاک ایران را...

جمعی از شاعران کشور تازه‌ترین سروده‌های خود را به خادم‌الرضا علیه‌السلام، آیت‌الله رئیسی و همراهان شهید او تقدیم کردند. البته در نشست ادبی «سلام بر ابراهیم» با حضور جمعی از شاعران پارسی زبان کشورهای ایران، افغانستان، هندوستان و پاکستان هم شاعران خارجی اشعاری را برای شهدای خدمت سروده‌اند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
اشعار ، شاعران ایرانی ،  شاعران خارجی ، شهدای خدمت ،
جمعی از شاعران کشور تازه‌ترین سروده‌های خود را به خادم‌الرضا علیه‌السلام، آیت‌الله رئیسی و همراهان شهید او تقدیم کردند. البته در نشست ادبی «سلام بر ابراهیم» با حضور جمعی از شاعران پارسی زبان کشورهای ایران، افغانستان، هندوستان و پاکستان هم شاعران خارجی اشعاری را برای شهدای خدمت سروده‌اند.

محمدعلی مودب


صبح آمد و شب نگرانی سحر نشد
یلدای دوری تو دریغا به سر نشد

از هر کرانه تیر دعایی روانه بود
از این میانه آه یکی کارگر نشد

از ما چرا گرفت دلت مهربان‌ترین
بر ما دوباره ماه چرا جلوه‌گر نشد

در آتش فراق، دویدن به دشت و کوه
 دردا حریف تاب و تب این جگر نشد

 چون ابر کوه‌ها، همه شب را گریستیم
باران حریف این تپش بی‌ثمر نشد

لبخند تو که دلخوشی ماست از جهان
باشد برای روز قیامت اگر نشد

 چون من نفس نداشت قلم در غمت دریغ
می‌خواست تا که گریه کند بیشتر نشد

 غلامرضا کافی


دریغ آی ابراهیم
تبر به دست تو دادیم آی ابراهیم
که زخمدارِ فسادیم آی ابراهیم

دریغ این که نشد کار را تمام کنید
به ماتم تو فُتادیم آی ابراهیم

 به خصمِ خسته نکردی تو اعتماد آری
که ما حماسه‌نژادیم آی ابراهیم

تو سر به صولت دشمن فرو نیاوردی
که بر بلند چکادیم آی ابراهیم

تو بازتاب شکوفاییِ وطن بودی
چنان که آینه زادیم آی ابراهیم

قبای همت ما تار و پود تاریخ است
که از تبار قُبادیم آی ابراهیم

کم از بهشت نخواهیم خاک ایران را
که ما فرشته نهادیم آی ابراهیم

برای دفع فسادی که آفت باغ است
تبر به دست تو دادیم آی ابراهیم

دریغ این که تبر وانهاده شد ناگاه
به سینه داغ نهادیم آی ابراهیم

 دریغ مرگِ تو ای رادمردِ نیک آیین
صبورِ داغ مُرادیم آی ابراهیم

 به آرمان تو سوگند، آرمان بر جاست
که مرد جَهد و جهادیم آی ابراهیم

به نوگشایی سد رفتی و چه پیش آمد؟
که سدّ گریه گشادیم آی ابراهیم

نغمه مستشار نظامی


با عناد و ناجوانمردی و با تحریم ما
دشمنت هرگز نخواهد دید ترس و بیم ما

«تا شهادت با ولایت» راه و رسم کوثری‌ است
مادر سادات فرمود این روش تعلیم ما

زخم بر زخم است آری، داغ بر داغ است آه
آری اما عاقبت غم می‌شود تسلیم ما

می‌رسد مردی که بار آسمان بر دوش اوست
می‌کند دنیا بهاری جاودان تقدیم ما

 روز میلاد علی موسی الرضا جان سال‌هاست
روز پرواز کبوتر بوده در تقویم ما

 در میان کوه‌های کشورت آسوده‌ای
آه، ابراهیم، ابراهیم، ابراهیم ما

محمدمهدی عبدالهی 


بیا و چاره‌اى اى جان براى هجران کن
بیا و خلوت شب را ستاره‌باران کن

در آسمان غزل خیزِ یا کریمانت
شکوه پر زدنى نذر بى قراران کن

 سفیر جاده تکریم عاشقان برخیز!
دوباره با عَلَمت، عشق را نمایان کن

 امید فتنه‌گران ناامید مى‌گردد
دوباره خواب برانداز را پریشان کن

به نامِ نامى «یا صاحبَ الزّمان» برخیز
به رنگ پرچم ایران دوباره توفان کن

 تبر به دوش تو باشد، سلام ابراهیم!
بیا و آتش ویرانه را گلستان کن

 شب ولادت خورشید، مضطرب بودیم
به یک اشاره مرا راهىِ خراسان کن

 میان بغض نفس‌گیر انتظار، اى دوست
نگاهِ یوسفى‌ات را به سوى کنعان کن

 قسم به صبح کرامت، ظهور نزدیک است
سلام ویژه خود را نثار باران کن

رضا اسماعیلی


مردی ز سلاله رسالت بودی
هم‌قبله عزت و کرامت بودی

در خدمت خلق، روز و شب کوشیدی
تو حافظ اقتدار ملت بودی

ایرج قنبری 


این دل غمنامه دارد ای سید پاک
یک سینه چکامه دارد ای سید پاک

هرچند که از کنار یاران رفتی
راه تو ادامه دارد ای سید پاک

سید مسعود علوی تبار

هر چند اسیر داغ  و محنت باشیم
مستغرق بهت و غرق حیرت باشیم

 مانند تو ای سید مظلوم  خوش است
در راه وطن شهید خدمت باشیم

مهدی باقرخان (هندوستان)


 ماییم شهیدان ره عشق، خدا را
از روی تفقّد، نگهی کشته ما را

 ای کوثر امّید! پر از نور سحر کن
این کاسه خشکیده دستان دعا را

تو سنگ تمام ره ارباب ولایی
مشکن دل آزرده این آینه‌ها را

جا مانده‌ام از قافله عشق و محبّت
برمن تو بخوان واقعه کرب وبلا را

فرعون زمان، بار دگر بر سر کفر است
ای موسی اعجاز، بینداز عصا را

سردادن در راه تو دشوار نباشد
گر حرف زند تیغ تو با ما به مدارا

گفتم سخنم را به سلیمان گل امشب
در کوی تو ره نیست مگر باد صبا را

یا رب بفرست آن یل آزاده حق را
کز پای جهان باز کند سلسله‌ها را

مردم همه لب تشنه دیدار شمایند
تا دهلی و تهران و سمرقند و بخارا

سید علی عطایی(افغانستان)


پروازی از زمین و فرودی در آسمان
این است قصه تو: صعودی در آسمان

رخصت گرفته‌ای که بگیری قراری و
گشت و گذار و کشف و شهودی در آسمان

از جنگل از تراکم مِه از جدال کوه
راهی برای خویش گشودی در آسمان

انگار هیچ وقت در اینجا نبوده‌ای
از اول مجادله بودی در آسمان

جنس تو از مصالح دنیای ما نبود
تو داشتی تاری و پودی در آسمان

با عرشیان قرار ملاقات داشتی
 رفتی برای گفت‌وشنودی در آسمان

ترفیع داده‌اند تو را با ستاره‌ها
بی چشم‌غرّه‌های حسودی، در آسمان

اینک تبسمی و سلامی برای تو
اینک خوشامدی و سرودی در آسمان

احمد رفیعی وردنجانی


در این حرم خدمتگزاری محترم بود
از خادمانِ سینه چاکِ این حرم بود

در همت و عزمی که بودش بهر خدمت
از بهر این کشور وجودش مغتنم بود

بر دردِ ما مانند بعضی‌ها نخندید
از غصه ما در دلش همواره غم بود
 
دلبسته دستور و فرمایش نمی‌ماند
هر جا که مشکل بود خود صاحب‌قدم بود

تنها نه سرباز غیور رهبرش بود
غمخوار هر اندوه خلق‌الله هم بود

عرض تلاش او به پهنایِ وطن بود
هر چند طول فرصتش  بسیار کم بود

آخر به یاران شهید خویش پیوست
او که تمام هستی‌اش از این رقم بود