گفتوگو با مجری نوجوانی که جلوی رئیسجمهور نشست؛
تسبیح شاه مقصود، هدیه خاص رئیسجمهور برای مجری نوجوان
مهمترین ویژگی او این بود که نسل ما را جدی میگرفت.» این را مجری نوجوان رسام رضوانی می گوید و ادامه می دهد: «عموما برای مسئولین، دانش آموز و نوجوان اهمیت چندانی ندارد و بچه خطاب میشود اما در جلسه بچهها به مسائل کلان کشور اعتراض میکردند و ایشان مطلقا حس یک بچه که دارد حرف میزند به ما نمیدادند.
دنبال یک روایت تازه میگردم، از آن دست توصیفاتی که غلو نکرده باشد و درباره دیدههایش نوشته باشد. میرسم به روایت تسبیح شاه مقصود رسام رضوانی. دهه هشتای است و بزرگ شده خمین، رویای اجرا را در سر دارد و اتفاقا صدای دلنشین خاصی هم دارد. احتمالا رسام هیچوقت فکر نمیکرد وسط کرونای نامرد با ماسک سفید در اواخر دوران نوجوانیاش رو به روی شخص دوم کشور بنشیند و از برنامه او در حوزه دانش آموزی و نوجوان بپرسد! خودش هم این موضوع را تایید می کند، من به رسم مصاحبههای معمول از حس و حالش میپرسم، از حس و حال همان روزی که روبروی شخص دوم کشور نشست، اینطور تعریف میکند:
«از پله های مترو بالا میرفتم که زنگ زدند و گفتنتد بیا برای اجرای برنامه 13 آبان. استرس گرفتم توی دلم گفتم اصلا چرا من! نکند لغو کنند اما تا پایم را توی خانه گذاشتم زنگ زدند و گفتند دیدار قطعی شده و باید خودت را آماده کنی! اولین بارم نبود که قرار بود در جایی مجری باشم، اما اضطراب زیاد و خوشحالی عجیبی زیرپوستم میدوید و هرچه در ذهن آماده میکردم را روی برگه مینوشتم و تا 2 نصفه شب خوابم نبرد.
کت و شلوار پوشیدم. برعکس همه عمرم و از گیت پاستور اولین نفر، جلوتر از بچه های دیگر رد شدم و دیرتر از همه برنامه هایی که تجربه کرده بودم. سین برنامه را دستم دادند که باعث صد چندان شدن اضطرابم شد. سوتی هم دادم اما برایم کافی بود همان خدایی که جور کرده بود جلو رییس جمهور بنشینم کمک می کند به بهترین شکل ظاهر شوم و بعدش هم کلی برنامه های مختلف با عنوان مجری نوجوانی که جلو رییس جمهور نشست دعوت شدم.»
از رضوانی پرسیدم کدام حرف آقای رئیسجمهور برای امیدوارکننده بوده که گفت: «رییس جمهور گفتند ما به نسل شما خیلی امیدواریم. این جمله واقعا حالم را جا آورد. بچه ها هم دست پر آمده بودند و کیف میکردیم وقتی ایشان دقیق حرفها را گوش میدهد و یادداشت برداری میکند. در آخر از ایشان قول گرفتم همین جمع زود زود دوباره ببینیمشان و همین شد که تا همین 13 آبان1402 با نوجوانان دیدار داشتند.»
«مهمترین ویژگی او این بود که نسل ما را جدی میگرفت.» این را رسام رضوانی می گوید و ادامه می دهد: «عموما برای مسئولین، دانش آموز و نوجوان اهمیت چندانی ندارد و بچه خطاب میشود اما در جلسه بچهها به مسائل کلان کشور اعتراض میکردند و ایشان مطلقا حس یک بچه که دارد حرف میزند به ما نمیدادند.»
رسام رضوانی در جواب سوالم که می پرسم در این سه سال چقدر به مطالبات و درخواستهای نوجوانان عمل شده؟ هم میگوید: من و هم نسلان من که موفقاند و درکنار آدمهای خبره خصوصا در مراکز دولتی کار میکنند حاصل جدی گرفتن رییس جمهور و آدمهایی هستیم که این تفکر را در دولت ایشان جا انداختند و از دولت ایشان بود که حوزه نوجوان جان گرفت.»
رضوانی خبررا که دیده بود باورش نشده بود. منتظر بود خبرگزاری، جایی پیدا شود بگوید که کذب است. تا خانه دلشوره داشته و به خانه که رسیده، تسبیح شاه مقصود هدیه گرفته از سید ابراهیم رییسی را گرفته دستش و شروع کرده به دعا خواندن تا صبح و هزار بار بیدار شده است. می گوید «حس کردم رفتهایم به عقب درست لحظهای که رجایی به شهادت رسید و همان بهت و حال عجیب. یادم افتاد رییس جمهور میگفتند شما باید به ما کمک کنید و همین که نکاتی را به ما یادآور هم می شوید کمک است. وقتی میخواستند تسبیح شاه مقصود را به من بدهند گفتند این هم برای شما مجری باادب و دلم میخواست وقتی دوباره میبینمشان بگویم دیدید من موفق شدم و الان روابط عمومی یک مرکز دولتی خوب هستم؟ اما این دیدار هیچوقت میسر نشد.»
«از پله های مترو بالا میرفتم که زنگ زدند و گفتنتد بیا برای اجرای برنامه 13 آبان. استرس گرفتم توی دلم گفتم اصلا چرا من! نکند لغو کنند اما تا پایم را توی خانه گذاشتم زنگ زدند و گفتند دیدار قطعی شده و باید خودت را آماده کنی! اولین بارم نبود که قرار بود در جایی مجری باشم، اما اضطراب زیاد و خوشحالی عجیبی زیرپوستم میدوید و هرچه در ذهن آماده میکردم را روی برگه مینوشتم و تا 2 نصفه شب خوابم نبرد.
کت و شلوار پوشیدم. برعکس همه عمرم و از گیت پاستور اولین نفر، جلوتر از بچه های دیگر رد شدم و دیرتر از همه برنامه هایی که تجربه کرده بودم. سین برنامه را دستم دادند که باعث صد چندان شدن اضطرابم شد. سوتی هم دادم اما برایم کافی بود همان خدایی که جور کرده بود جلو رییس جمهور بنشینم کمک می کند به بهترین شکل ظاهر شوم و بعدش هم کلی برنامه های مختلف با عنوان مجری نوجوانی که جلو رییس جمهور نشست دعوت شدم.»
از رضوانی پرسیدم کدام حرف آقای رئیسجمهور برای امیدوارکننده بوده که گفت: «رییس جمهور گفتند ما به نسل شما خیلی امیدواریم. این جمله واقعا حالم را جا آورد. بچه ها هم دست پر آمده بودند و کیف میکردیم وقتی ایشان دقیق حرفها را گوش میدهد و یادداشت برداری میکند. در آخر از ایشان قول گرفتم همین جمع زود زود دوباره ببینیمشان و همین شد که تا همین 13 آبان1402 با نوجوانان دیدار داشتند.»
«مهمترین ویژگی او این بود که نسل ما را جدی میگرفت.» این را رسام رضوانی می گوید و ادامه می دهد: «عموما برای مسئولین، دانش آموز و نوجوان اهمیت چندانی ندارد و بچه خطاب میشود اما در جلسه بچهها به مسائل کلان کشور اعتراض میکردند و ایشان مطلقا حس یک بچه که دارد حرف میزند به ما نمیدادند.»
رسام رضوانی در جواب سوالم که می پرسم در این سه سال چقدر به مطالبات و درخواستهای نوجوانان عمل شده؟ هم میگوید: من و هم نسلان من که موفقاند و درکنار آدمهای خبره خصوصا در مراکز دولتی کار میکنند حاصل جدی گرفتن رییس جمهور و آدمهایی هستیم که این تفکر را در دولت ایشان جا انداختند و از دولت ایشان بود که حوزه نوجوان جان گرفت.»
رضوانی خبررا که دیده بود باورش نشده بود. منتظر بود خبرگزاری، جایی پیدا شود بگوید که کذب است. تا خانه دلشوره داشته و به خانه که رسیده، تسبیح شاه مقصود هدیه گرفته از سید ابراهیم رییسی را گرفته دستش و شروع کرده به دعا خواندن تا صبح و هزار بار بیدار شده است. می گوید «حس کردم رفتهایم به عقب درست لحظهای که رجایی به شهادت رسید و همان بهت و حال عجیب. یادم افتاد رییس جمهور میگفتند شما باید به ما کمک کنید و همین که نکاتی را به ما یادآور هم می شوید کمک است. وقتی میخواستند تسبیح شاه مقصود را به من بدهند گفتند این هم برای شما مجری باادب و دلم میخواست وقتی دوباره میبینمشان بگویم دیدید من موفق شدم و الان روابط عمومی یک مرکز دولتی خوب هستم؟ اما این دیدار هیچوقت میسر نشد.»