تبیان، دستیار زندگی

قسمت دوم؛ طلاق عاطفی در نظریات مختلف

چرا به طلاق عاطفی رسیدیم؟

تا به حال، تعاریف موجود طلاق عاطفی را به عنوان یک نوع اختلال در روابط همسران تعریف کرده‌اند. اما هیچ یک از این تعاریف، معیارهای خاصی برای تشخیص زوج‌هایی که در این وضعیت هستند، ارائه نکرده‌اند. بنابراین، برای تعریف دقیق‌تر طلاق عاطفی، باید نظریات مختلف در زمینه روابط افراد را بررسی کرد تا براساس آن‌ها، بتوان افرادی که در این وضعیت هستند را شناسایی کرد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 طلاق عاطفی ، زوج‌ها ، مهارت زندگی ، سبک زندگی ، ظریه نظم خرد چلبی ، نظریه مثلث عشق استرنبرگ ، نظریه سیستمی کیفیت زناشویی مارکز ،
تا به حال، تعاریف موجود طلاق عاطفی را به عنوان یک نوع اختلال در روابط همسران تعریف کرده‌اند. اما هیچ یک از این تعاریف، معیارهای خاصی برای تشخیص زوج‌هایی که در این وضعیت هستند، ارائه نکرده‌اند. بنابراین، برای تعریف دقیق‌تر طلاق عاطفی، باید نظریات مختلف در زمینه روابط افراد را بررسی کرد تا براساس آن‌ها، بتوان افرادی که در این وضعیت هستند را شناسایی کرد.

در قسمت دوم پرونده طلاق عاطفی به سراغ توصیف این نظریات رفتیم تا بتوانیم از نظر روانشناسی و جامعه‌شناسی به این سوال پاسخ بدهیم که یک رابطه دقیقا در چه مرحله‌ای وارد طلاق عاطفی می‌شود؟

"نظریه سیستمی کیفیت زناشویی مارکز"

استفن مارکز، با نگرشی سیستمی، به رابطه فرد با خودش، همسرش و دیگران می‌نگرد. او چارچوب نظریه خود را این چنین توضیح می‌دهد: همانطور که توضیح دادیم یک فرد متأهل دارای زاویه فردی و درونی، زاویه همسری و زاویه سوم است که می‌تواند هرچیزی غیر از این دو باشد (کار، دوستان، فرزند و ...).

 مارکز کیفیت زناشویی را نتیجهٔ شیوه‌هایی می‌داند که افراد متأهل خود را سازماندهی می‌کنند؛ فردی که "من" او، حرکات منظم و معین اطراف و بین هر سه زاویه داشته باشد و به گونه‌ای خود را سازماندهی کند که نسبت به زوایای گوناگونش، مشغولیت و توجه قوی و متعادل داشته باشد، دارای کیفیت زناشویی بالایی است؛ اما در مقابل، در حالتی که یک زاویه تمام توجه فرد را به خود جلب کند و سایر زوایا توجهی دریافت نکنند، فرد کیفیت زناشویی پایینی دارد.

بر این اساس، او هفت مدل کیفیت زناشویی را تعریف می‌کند، که سه مدل را کیفیت زناشویی پایین و چهار مدل را کیفیت زناشویی بالا در نظر می‌گیرد. یکی از مدل‌های کیفیت زناشویی پایین، الگوی جدایی است که در آن هر دو همسر با زاویه سومشان آمیخته‌اند و از زاویه همسری‌شان فاصله گرفته‌اند. سومین زاویه قدرتمند در این جا می‌تواند هر چیزی از جمله فرزند، کار و دوستان باشد. این ترکیب که به آن جدایی می‌گوییم در مواردی می‌تواند به عنوان طلاق عاطفی در نظر گرفته شود.

"نظریه مثلث عشق استرنبرگ"

 رابرت استرنبرگ، جوانب مختلف عشق را با مثلثی که دارای سه مولفه تعهد، صمیمیت و شور و اشتیاق است، نشان می‌دهد. یعنی هر عشق حاوی این سه عنصر است. در عشق کامل هر سه عنصر با هم وجود دارد، اما در بسیاری از روابط ترکیب‌های مختلفی از یک یا دو ضلع این مثلث وجود دارد که بر این اساس استرنبرگ هشت نوع رابطه را تعریف می‌کند.

یکی از انواع این روابط، عشق تهی است. یعنی عشقی که تنها شامل تعهد بوده و فاقد صمیمیت و اشتیاق است. نوع دیگر نیز عشق ابلهانه است که شامل تعهد و اشتیاق، و فاقد صمیمیت است. با در نظر گرفتن سه مولفه مثلث عشق استرنبرگ، از آنجا که طلاق عاطفی به منظور رابطه‌های فاقد صمیمیت است، می‌توان دو نوع رابطه تعریف شده توسط استرنبرگ، یعنی عشق تهی و عشق ابلهانه را طلاق عاطفی به حساب آورد.
بیشتر بخوانید

 لطفا ترکم نکن! 

"نظریه نظم خرد چلبی"

طبق این نظریه سنگ‌بنای "ما" شدن تعامل است و جهت حفظ "ما" و بالطبع حفظ الگوهای تعاملی، یک نظم اجتماعی حتی در سطح خرد و خانواده مکن است در چهار بعد با چهار مشکل همفکری مشترک، همگامی مشترک، همدلی مشترک، و هم‌بختی مشترک مواجه شود.

با توجه به نظریه نظم خرد، اگر خانواده را اجتماعی کوچک و سطح خرد در نظر بگیریم، در صورت ایجاد مشکل در همفکری، همگامی، همدلی و همبختی مشترک بین همسران، در تعامل همسران اختلال ایجاد می‌شود که می‌توان آن را طلاق عاطفی در نظر گرفت.