تبیان، دستیار زندگی

جامع‌ترین آیۀ اخلاقی قرآن

آیۀ 199 اعراف، جامع‌ترین آیۀ قرآن در مکارم است که اگر مردم ، مفاد این آیه را سرلوحۀ رفتارشان قرار دهند پروندۀ قطور قضایی به حداقل خواهد رسید.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
جامع‌ترین آیۀ اخلاقی قرآن ، آیۀ 199 اعراف، تجسس نکردن در امور مردم ، حق‌الله ،حق‌الناس ، نیکی کردن به مردم ، انفاق ، قرآن ، مکارم اخلاق ،
در قرآن آیه‌ای وجود دارد که برخی بزرگان مانند محقق اردبیلی آن را جامع‌ترین آیۀ در مکارم اخلاق دانسته‌اند.

آن آیه این است: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ

«پیامبر! در برخورد با مردم از حقوق شخصی‌ات بگذر و امربه‌معروف کن و به نادان‌ها بی‌اعتنا باش.» ( اعراف:۱۹۹)

این آیه حاوی سه دستور مهم و کلیدی است که با هم مرور می‌کنیم:

یک. خُذِ الْعَفْوَ

آنچه از لفظ عفو بیشتر به ذهن ما متبادر می‌شود معنای گذشت و بخشش است. اما مفسران برای عفو دست کم سه معنا ذکر کرده‌اند: میانه‌روی حکیمانه، بخشش و قبول عذر خطاكار، آسان گرفتن كارها.

در تایید معنای اول، روایتی از امام صادق علیه السلام ذیل آیۀ « وَیَسْأَلُونَكَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ» نقل شده که فرمودند: عفو در این آیه به معناى حدّ وسط است یعنى انفاق بدون اسراف و بخل» (عوالى اللئالى، ج 2، ص 73)

صاحب تفسیر التبیان، اما عفو را در اینجا به معنای تساهل در ارتباط با مردم و تجسس نکردن در امور مردم پیرامون حق‌الله و حق‌الناس می‌داند.

همانطور که گفتیم گذشت و بخشش، امروزه شایع‌ترین معنای عفو است. طبق این معنا، هر بالادست و صاحب‌قدرتی در حقوق شخصی می‌تواند و باید نسبت به زیردست خطاکار خود عفو پیشه کند. البته این تا جایی است که حقوقی از دیگران تضییع نشود. مثلا حاکم نمی‌تواند نسبت به اختلاس‌گر یا مُخل امنیت مردم، عفو و بخشش بی‌حساب کند چون اینجا حق شخصی نیست که بتوان از آن درگذشت.

دو. وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ (به نیکی فرمان ده)

طبق نظر علامه طباطبایی، منظور از عرف، سنت‌ها و رفتارهای نیکویی است که عاقلان آن را می‌شناسند و در میان آنها جاری است.

سه. وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ (از مردم نادان روی بگردان)

ما معمولا جهل را در مقابل علم معنا می‌کنیم. در حالی که جهل در مقابل عقل است چنانکه مرحوم کلینی یکی از ابواب کتاب کافی را با عنوان «فی العقل و الجهل» نام‌گذاری کرده است.

استاد محمد اسفندیاری دربارۀ معنای مختلف «جهالت» می‌نویسد:

«معنای نخست جاهلیت، خشونت است و اینکه اسلام دورهٔ پیش از خود را جاهلیت نامید و آن را سخت نکوهیده خطْ بطلان بر خشونت کشیده است. بیشتر بگویم که جهل دارای سه معنا به ترتیب ذیل است: 1. تندخویی و بی‌پروایی و تسلط بر خود نداشتن و با اندک تحریکی برانگیخته شدن و به پیامد عمل خود نیندیشیدن؛ 2. ناتوانی عقلی برای فهم عمیق که نتیجه‌اش داوری سطحی و نسنجیده است؛ و 3. نادانی. (این معنا کم‌اهمیت‌ترین معنای جهل در قدیم‌ترین دوره بوده و در قرآن نیز واژه جهل و مشتقاتش بیشتر به معنای اول و دوم است.) به عبارت دیگر، جهل متضاد ”حلم“، ”عقل“ و ”علم“ است. و بسته به عبارتی که این واژه در آن به کار رود واژه‌های زیر را می‌توان معادل آن دانست: نابردباری، نامدارایی، سفاهت، بی‌پروایی، تعصب، خشونت، تندخوی، عقل‌گریزی و نادانی.» (همه ما برادریم: سیمای انسانی و اخلاقی اسلام، صص 57 ــ 58)
رضا بابایی می‌نویسد:

«در ادبیات دینی و حتی در زبان عربی، مراد از جهل و جاهلیت، خشونت است، نه نادانی. مثلاً قرآن می‌گوید: ”خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ؛ یعنی زیادت را ]از ایشان[ بگیر و نیکی را بخواه و از شیوه جاهلان روی گردان.“ ]اعراف: 199[ قرآن در این آیه انتقام و زشت‌کاری را به ”جاهلان“ نسبت می‌دهد و از همین‌جا می‌توان دریافت که ”جهل“ در قرآن یعنی انتقام‌های کور و زشت‌کاری و آنچه در شأن فرزانگان نیست. در فرهنگ اسلامی نیز بعثت پیامبر اسلام پایان جاهلیت است؛ یعنی پایان خشونت‌هایی همچون زنده‌به‌گور کردن دختران. اما آیا مصداق‌های خشونت همان است که مسلمانان نخستین خشونت می‌دانستند و از آن پرهیز می‌کردند؟» (دیانت و عقلانیت: جستارهایی در قلمرو دین‌پژوهی و آسیب‌شناسی دینی، ص 165)

این سه دستور قرآنی در واقع عصارۀ اخلاق در مکتب پیامبر صلی‌‎الله‌علیه‌وآله‌ است و اگر مردم و مسئولان ما این سه دستور کلیدی قرآن را سرلوحۀ رفتارشان قرار دهند پروندۀ قطور قضایی به حداقل خواهد رسید.