فرزندسالاری که به انگلیسی "Child-Centeredness" میشود، به شرایطی در خانواده یا جامعه اشاره میکند که در آن فرزندان به همراه نیازها، خواستهها و احساساتی که دارند در مرکز توجه قرار میگیرند.
شاید در این صورت، بچهها به دلیل اینکه نظرات و احساساتی که دارند مورد توجه قرار میگیرد، به خودباوری برسند و مهارتهای اجتماعی بالایی هم پیدا کنند، اما در مقابل جایگاه والدین تضعیف میشود و در بسیاری موارد بچهها مشکلات رفتاری پیدا میکنند و در جامعه به واسطه اینکه همیشه در مرکز توجه بودند، از دیگران توقعات نامعقول دارند.
اما چرا و چطور خانوادهها درگیر فرزند سالاری میشوند؟
ساختار خانواده
در خانوادههایی که تعداد فرزند کم است، اغلب همه توجه والدین به همان یک کودک اختصاص پیدا میکند که باعث افزایش نفوذ و قدرت تصمیمگیری بچهها میشود. همچنین به دلیل شرایط زندگی، عموما والدین برنامههای کاری شلوغی دارند و وقت کمتری برای بچهها میگذارند، به همین دلیل عموما اختیارات بیشتری به آنها میدهند.
اثر فرهنگی و اجتماعی
تأثیر رسانهها و محتوای فرهنگی که بچهها را به عنوان فعالان اصلی نشان میدهد، در گذر زمان روی تغییر نگرش پدر و مادرها موثر است. از طرفی وقتی جامعه هر روز درباره اهمیت حقوق و خودمختاری فرزند صحبت کند، والدین هم به سمت شریک کردن بچهها در تصمیمات مهم میروند.
زندگی گذشته والدین
عموما والدینی که دوران کودکی تجربیات سختی را از سر گذراندند، به دنبال این هستند که فرزند خودشان سختی را تجربه نکند و در همین راستا همهچیز را برای اون تامین میکنند و امتیازهای زیادی را به بچهها میدهند که اینکار در دراز مدت به فرزندسالاری منجر میشود.
سبکهای جدید فرزندپروری
نبود قوانین و محدودیت در خانه و سبک فرزندپروری آزادانه هم روی فرزندسالاری بچهها موثر است. اینکه کودکان در مشکلات و تصمیمگیریهای خانواده شریک باشند، اتفاق خوبی است، اما شرایط نباید به شکلی باشد که آنها تصمیمگیرنده نهایی باشند.
تکنولوژی و رسانهها
با گسترش تکنولوژی و دسترسی راحت کودکان به اینترنت و رسانههای اجتماعی، آنها اطلاعات زیادی بدست میآورند که در نهایت میتوانند در بحثها قدرت بیشتری داشته باشند و حتی پیشنهادهایی بدهند که بعضا از خود والدین بهتر باشد.