خدای من مهربونه
خیلی از پدرمادرا دغدغه تربیت دینی دارن و دوست دارن بچههاشون رو با اعتقادات درست و اصولی بزرگ کنن؛ اما ممکنه تو این راه دچار خطا باشن. خطاهایی که تا یه نسل یا حتی چند نسل اثرش باقی بمونه.
ترسوندن بچهها از خدا
یکی از اشتباهای مامانباباها تو تربیت دینی اینه که مدام بچههاشون رو از خدا میترسونن و غضب خدا رو در چشم کودک بزرگتر از رحمت و مهربانیش ترسیم میکنن و برای همین بچهها بیشتر از دوست داشتن از خدا می ترسن.
چطور این کارو میکنن؟
مثلا وقتی بچه یه کار بدی میکنه؛ مثل دروغ گفتن یا زدن خواهر برادرش، سریع میگن این کارو نکن خدا دیگه دوستت نداره یا بدتر میگن اگه این کارو بکنی خدا میبردت جهنم! جدا از اینکه چقدر این حرف بده، پدر مادرا باید بدونن بچهها خیلی وقتا اصلا آگاه نیستن که مثلا دارن دروغ میگن و این کارِ والدین، نهتنها ذهنیت اونا رو نسبت به خدا خراب میکنه که حتی ممکنه به تثبیت اون کار غلط کمک کنه!
پس چکار کنیم؟
حتی درباره افراد بالغ هم آدمها باید بین خوف و رجا تعادل داشته باشن. درباره بچهها که باید کفه امیدها سنگینتر باشه. گفتن جملاتی مثل اینکه خدا دوستت نداره اونم به صورت مکرر بچهها رو نسبتا به خدا بدبین میکنه. حتی اگه قراره از ناراحتی خدا به بچه ها بگید انقدر از مهربونی و رحمتش بگید که خودش ناراحتی خدا رو نخواد. خدا رو شبیه مامان مهربونی ترسیم کنید که انقدر به دلبندش محبت کرده که کودک دوست نداره حتی خم به ابروش بیفته!