نیت، یک اتفاق طبیعی در نسل جدید
بعضیها پیچاندن کلاسهای درس و مهارت هایی زبان و ورزششان تا دم بزرگسالی کش میآید، هی از این شاخه به آن شاخه میشوند، وسط راه رهایش میکنند یا مدام به درآمد و اوضاع اقتصادی فکر میکنند. گاهی هم به این نتیجه می رسند حالا حالاها وقت دارند برای تلف کردن. از این طرف بوم افتادن در نوجوانی و اوایل جوانی معمولا پررنگ تر است. این بعضیهایی که نه درس میخوانند، نه کار و نه مهارت خاصی را دنبال میکنند نیت میگویند.
بعضیها پیچاندن کلاسهای درس و مهارت هایی زبان و ورزششان تا دم بزرگسالی کش میآید، هی از این شاخه به آن شاخه میشوند، وسط راه رهایش میکنند یا مدام به درآمد و اوضاع اقتصادی فکر میکنند. گاهی هم به این نتیجه می رسند حالا حالاها وقت دارند برای تلف کردن. از این طرف بوم افتادن در نوجوانی و اوایل جوانی معمولا پررنگ تر است. این بعضیهایی که نه درس میخوانند، نه کار و نه مهارت خاصی را دنبال میکنند نیت میگویند.
عبارت «نوجوان» و پیدایش آن از تغییر و تحولات در دو حوزه اساسی زندگی جوامع بود. یکی تحول در قوانین کار و منع کودکان از اشتغال و در حقیقت بالا رفتن سن ورود به دنیای کار که بین کشورها و صنایع مختلف از13 تا 18 سال متغیر بود و گسترش مدت یادگیری و زیست در نظام آموزش و پرورش که سالهای طولانی تری آدمها را مشغول درس خواندن نگه می داشت. به همین خاطر نوعی دوره میانی را بین کودکی و بزرگسالی آفریده شد که پیش از قرن بیستم معدود آدم هایی این دوره را تجربه می کردند. چون به سرعت وارد بازار کار می شدند و وقت خوش گذرانی و آزمون و خطا نداشتند. علت دیگر نو بودن زندگی تینیجری و نوجوانی کوتاه بودن زمان بلوغ جنسی تا ازدواج است.
متوسط سن بلوغ در دهه 1860 برای پسران 19 و برای دختران17 سالگی بود در حالیکه در دهه اول قرن 21 این عدد 5 سال کاهش پیدا کرده و برای پسران 12 و برای دختران 10 سال شده است. جی استنلی هال رییس انجمن روانشناسان و مربی ماساچوستی آمریکایی یک روز به این نتیجه رسید که با توجه به علم روانشناسی و تغییر و تحولات روحی و جسمی که در مقطعی از دوران کودکی پیش میآید بازه سنی 14 تا24 سال را باید متفاوت دانست و اینطور شد که به او بنیانگذار دوره نوجوانی می گویند. او این دوره را دوران طوفان و فشار می دانست و نظریات جدیدی در باب این مقطع داشت اما سال 1925 دقیقا یک ماه پس از فوتش او و نظریاتش فراموش شد اما همچنان دوران نوجوانی به منزله بحران از لا به لای نظریاتش باقی ماند و بسط پیدا کرد.
بحران نوجوانی ناشی از ابهاماتی است که در اثر قرار گرفتن گزینه های پیش پاافتاده اما زیاد به وجود می آید. همان بحران هویتی که نوجوان با خودش فکر میکند باید چه جور آدمی با چه معیار و ارزش هایی و چه شغل و چه مدرک و دستاوردی باشد.
بعد از آقای هال که می گفت تمدن در نوجوانی خود قرار دارد و از بخت بد جنگ جهانی دوم باعث ناامیدی و پوچ گرایی در این قشر شد، اریک اریکسون در دهه 1950 نظریه رشد7 مرحلهای خود را منتشر کرد و در آن نوجوانی را همان بحران و فشار هویت دانست. مرحلهای سخت که فرد باید به هویتی یکپارچه برسد وگرنه در «گرداب ابهام نقش» میافتد. همان گردابی که باعث بیانگیزگی، بیهدفی و در ادامه نیت شدن میشود. دلیل رفتارهای عجیب نوجوانان از نظر اریکسون همین جستجوی هویت است و لازمه جستجو هویت ساختن مفهوم معناداری از «خود» است که بتوان گذشته، حال و آینده را به هم متصل کرد. به موازات فراگیری سبک زندگی نوجوانانه اجتماعی شدن ناکامل یا جداافتادگی نوجوان از جامعه اتفاق می افتد که می توانیم یکی دیگر از علت های نیت در نوجوان و جوان بدانیم.
نوجوان امروز ترجیح میدهد یک کنشگر و معترض مستقل و همراه با همسالان باشد تا یک حقوق بگیر از دولت که بخاطر شرایط کاری نتواند مطالبه کند. لج بازیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با دولتمردان دلیلی در نسل نوجوان وجوان بود که نیت را یک اتفاق بین المللی می کند.
لارنس اشتاینبرگ هم یکی دیگر از روانشناسانی است که کتابهای زیادی درباره فرزند پروری و دوران نوجوانی نوشته است. او معتقد است چشیدن لذت در نوجوانی با جوانی بسیار متفاوت است. چشیدن لذت در جوانی شبیه به وقتی است که یک شیرینی تازه خوشبو در اتاق است ولی بویایی فرد از کار افتاده در حالیکه نوجوان از چند فرسخی بوی آن شیرینی را حس می کند و به سمتش میدود. برای همین احتمالا همه ما دلمان می خواهد جوانی کنیم و افراد نیت دلشان می خواهد غرق در هیچ حرفه ای نشوند و از روزهای هایشان هر طور که دوست دارند استفاده کنند. این هم می تواند دلیل دیگری برای نیت بودن و ماندن شود.
مشکلات اقصادی، ترس از آینده و دلایل این چنینی هم می تواند باعث توقف آدم در مسیر زندگی شود. اما نیت بنظر یک علت بزرگ دارد آن هم هدف و دلیل برای زندگی است.
عبارت «نوجوان» و پیدایش آن از تغییر و تحولات در دو حوزه اساسی زندگی جوامع بود. یکی تحول در قوانین کار و منع کودکان از اشتغال و در حقیقت بالا رفتن سن ورود به دنیای کار که بین کشورها و صنایع مختلف از13 تا 18 سال متغیر بود و گسترش مدت یادگیری و زیست در نظام آموزش و پرورش که سالهای طولانی تری آدمها را مشغول درس خواندن نگه می داشت. به همین خاطر نوعی دوره میانی را بین کودکی و بزرگسالی آفریده شد که پیش از قرن بیستم معدود آدم هایی این دوره را تجربه می کردند. چون به سرعت وارد بازار کار می شدند و وقت خوش گذرانی و آزمون و خطا نداشتند. علت دیگر نو بودن زندگی تینیجری و نوجوانی کوتاه بودن زمان بلوغ جنسی تا ازدواج است.
متوسط سن بلوغ در دهه 1860 برای پسران 19 و برای دختران17 سالگی بود در حالیکه در دهه اول قرن 21 این عدد 5 سال کاهش پیدا کرده و برای پسران 12 و برای دختران 10 سال شده است. جی استنلی هال رییس انجمن روانشناسان و مربی ماساچوستی آمریکایی یک روز به این نتیجه رسید که با توجه به علم روانشناسی و تغییر و تحولات روحی و جسمی که در مقطعی از دوران کودکی پیش میآید بازه سنی 14 تا24 سال را باید متفاوت دانست و اینطور شد که به او بنیانگذار دوره نوجوانی می گویند. او این دوره را دوران طوفان و فشار می دانست و نظریات جدیدی در باب این مقطع داشت اما سال 1925 دقیقا یک ماه پس از فوتش او و نظریاتش فراموش شد اما همچنان دوران نوجوانی به منزله بحران از لا به لای نظریاتش باقی ماند و بسط پیدا کرد.
بحران نوجوانی ناشی از ابهاماتی است که در اثر قرار گرفتن گزینه های پیش پاافتاده اما زیاد به وجود می آید. همان بحران هویتی که نوجوان با خودش فکر میکند باید چه جور آدمی با چه معیار و ارزش هایی و چه شغل و چه مدرک و دستاوردی باشد.
بعد از آقای هال که می گفت تمدن در نوجوانی خود قرار دارد و از بخت بد جنگ جهانی دوم باعث ناامیدی و پوچ گرایی در این قشر شد، اریک اریکسون در دهه 1950 نظریه رشد7 مرحلهای خود را منتشر کرد و در آن نوجوانی را همان بحران و فشار هویت دانست. مرحلهای سخت که فرد باید به هویتی یکپارچه برسد وگرنه در «گرداب ابهام نقش» میافتد. همان گردابی که باعث بیانگیزگی، بیهدفی و در ادامه نیت شدن میشود. دلیل رفتارهای عجیب نوجوانان از نظر اریکسون همین جستجوی هویت است و لازمه جستجو هویت ساختن مفهوم معناداری از «خود» است که بتوان گذشته، حال و آینده را به هم متصل کرد. به موازات فراگیری سبک زندگی نوجوانانه اجتماعی شدن ناکامل یا جداافتادگی نوجوان از جامعه اتفاق می افتد که می توانیم یکی دیگر از علت های نیت در نوجوان و جوان بدانیم.
نوجوان امروز ترجیح میدهد یک کنشگر و معترض مستقل و همراه با همسالان باشد تا یک حقوق بگیر از دولت که بخاطر شرایط کاری نتواند مطالبه کند. لج بازیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با دولتمردان دلیلی در نسل نوجوان وجوان بود که نیت را یک اتفاق بین المللی می کند.
لارنس اشتاینبرگ هم یکی دیگر از روانشناسانی است که کتابهای زیادی درباره فرزند پروری و دوران نوجوانی نوشته است. او معتقد است چشیدن لذت در نوجوانی با جوانی بسیار متفاوت است. چشیدن لذت در جوانی شبیه به وقتی است که یک شیرینی تازه خوشبو در اتاق است ولی بویایی فرد از کار افتاده در حالیکه نوجوان از چند فرسخی بوی آن شیرینی را حس می کند و به سمتش میدود. برای همین احتمالا همه ما دلمان می خواهد جوانی کنیم و افراد نیت دلشان می خواهد غرق در هیچ حرفه ای نشوند و از روزهای هایشان هر طور که دوست دارند استفاده کنند. این هم می تواند دلیل دیگری برای نیت بودن و ماندن شود.
مشکلات اقصادی، ترس از آینده و دلایل این چنینی هم می تواند باعث توقف آدم در مسیر زندگی شود. اما نیت بنظر یک علت بزرگ دارد آن هم هدف و دلیل برای زندگی است.