همجنس‌بازی یک انتخاب است!

با آنکه تصمیم‌گیری‌ها بر این قاعده بنا شده که سیم‌کشی‌های مغز همجنس‌بازان را متفاوت با مغز دگرجنس‌گرایان تعریف کنند، علم تجربی امکان ایجاد عادات جدید را هم می‌دهد که می‌تواند اتصالات مغزی جدیدی ایجاد کند و ادعا دارد که پیشرفت علم به‌اندازه‌ای است که امکان غلبه و پیروزی بر ژن‌ها وجود دارد.

اثر محیط

با اینکه سعی فرهنگ غربی بر این است که همجنس‌بازی را ذاتی و از صفات شخصیتی بداند، اثر فرهنگ و محیط و تربیت بر این گرایش انکارنشدنی است؛ به‌طوری که حتی در متن‌های زبان اصلی نیز به این موضوع اشاره شده است که فرهنگ و محیط پیرامونی بر روابط جنسی و عاشقانه و دیدگاه فرد بر همجنس‌بازی نیز تأثیر می‌گذارد
به دلیل همین تفاوت‌های فرهنگی است که در برخی از جوامع، همجنس‌بازی پذیرفته شده، در برخی دیگر، آن را نادیده می‌گیرند؛ اما تحمل می‌کنند ولی بعضی از جوامع، این مسئله را جرم می‌دانند و احتمالاً مجازات آن اعدام است.

اثر تربیت

وقتی محیط را بررسی می‌کنیم، به تربیت هم می‌رسیم. تربیت بر آنچه هرکس در آینده مطلوب و آنچه منفور می‌داند، تأثیر می‌گذارد. مثلاً اگر بدانیم در سوسیس و کالباس‌ها به‌جای گوشت گاو گوشت الاغ استفاده می‌شود، احتمالاً از این محصول دچار تهوع و انزجار می‌شویم و ممکن است دیگر سراغ آن‌ها نرویم، حتی اگر ذاتاً هیچ چیز ناسالمی درباره گوشت الاغ وجود نداشته باشد. بنابراین آنچه در دوران رشد در مورد همجنس‌بازی آموخته‌اید، بر اینکه انجام اعمال همجنس‌بازایانه را مطلوب یا منزجر‌کننده بدانید، تأثیر می‌گذارد.

اثر ژن

طرفداران ژن همجنس‌بازی می‌گویند: مطالعه موش‌ها نشان داده است که قرارگرفتن در معرض هورمون‌های جنسی در رحم در طول یک دوره بحرانی، در رشد مغز بر تمایلات جنسی آینده تأثیر می‌گذارد. با دستکاری سطح هورمون در این مدت، دانشمندان می‌توانند موش‌ها را وادار کنند که بعداً رفتار همجنس‌بازانه داشته باشند! اما این در حقیقت همان تربیتی است که از جانب مادر صورت می‌گیرد. مادر به چه اصول اخلاقی و رفتاری پایبند است یا نیست؟ و این موضوع در بارداری و پیش از آن بر تمایلات فرزندش اثرگذار خواهد بود.

امکان تغییر اتصالات مغز 

اما مسئله این است که رشد مغز در بدو تولد متوقف نمی‌شود. مقدار زیادی از آن در دوران کودکی و در رشد رخ می‌دهد. آموزش‌هایی که در دوران کودکی دریافت می‌کنید، به‌شدت بر نحوه رشد مغزتان تأثیر می‌گذارد؛ مثل کودکانی که به آن‌ها آموزش موسیقی داده می‌شود و تغییراتی در بعضی نواحی مغز را که با شنوایی و کنترل حرکتی مرتبط است، تجربه می‌کنند.

اما باز هم نکته گسترده‌تر اینجاست که مغز شما حتی پس از رسیدن به بزرگ‌سالی نیز می‌تواند تغییر کند! مثال آن انواع توانبخشی مغزی برای کسانی است که دچار آسیب مغزی می‌شوند؛  آن‌ها هم می‌توانند ارتباطات عصبی جدیدی ایجاد کنند و برخی از مهارت‌های قدیمی خود را به دست آورند.

اثر اراده

تکلیف معلوم است: ما انسانیم و اراده انسان می‌تواند بر آسیب‌ها و تمایلات و ژن نیز فائق بیاید. مان‌طور اگر اراده کنند می‌توانند سیگار را ترک کنند، برخی غذاها را کنار بگذارند و به همسر خود خیانت نکنند.

اثر یادگیری

تأکید بر زیستی بودن همجنس‌بازی مثل تأکید بر زیستی‌بودن اعتیاد است! همجنس‌بازان تمایل به همجنس را یاد می‌گیرند و وقتی آن را تجربه می‌کنند، کنارگیری برایشان سخت می‌شود؛ مثل کسانی که مواد را تجربه می‌کنند و گرفتار آن می‌شوند. همجنس‌بازی از ابتدا یک انتخاب است و نقش فرد در آن پررنگ است؛ چیزی که تجربه زیسته و محیط و فرهنگ رقم می‌زند.

در پایانِ یکی از فیلم‌های مروج همجنس‌بازی در زنان، می‌گوید کسی که بودن با همجنس را تجربه می‌کند، دیگر قدرت لذت‌بردن از غیرهمجنس را ندارد. این جمله تأییدکننده این است که همجنس‌بازی آموختنی است و فرد انتخاب می‌کند که دگرجنس‌گرا نباشد؛ چون بعد از این تجربه، به اعتیاد همجنس‌بازی دچار می‌شود.

---