انتقاد کودکان
انتقاد کردن شبیه این است که تیغ جراحی به دست بگیرید؛ همینقدر دردناک و ناخوشایند. اگر مخاطب این انتقاد کودکان باشند، میزان این ناخوشایندی بیشتر است. در این مطلب، به راهکارهایی برای گرفتن تلخی این انتقادها و عملیاتیتر شدن آن اشاره میکنیم.
مشکل را مشخص کنید
بچهها باید اول بفهمند، مشکل کجای کار است؛ پس ابتدا به جای نقد کردن، مشکل را توضیح بدهید. این نقد را با بیان ویژگی مثبت فرزندتان یا بیان این جمله که «میدانم نیت یا قصد بدی داشتی» شروع کنید.
برچسب نزنید
موقع انتقاد کردن، مراقب باشید به بچهها صفت منفی نسبت ندهید. این کار دو تا ایراد دارد: اول عزت نفس و اعتمادبهنفسش را دچار چالش میکند. دوم وقتی کودک برچسب میخورد، دیگر تلاشی برای اصلاح رفتارش نکرده و حتی ممکن است لجبازی کند.
فرصت جبران بدهید
بچهها اشتباهی که مرتکب شدند را نمیتوانند پاک کنند! پس یادآوری مدام اشتباهش باعث میشود که احساس بدی درباره خودش پیدا کند. وقتی میخواهید از فرزندتان انتقاد کنید، جوری رفتار نکنید که انگار هیچ فرصتی برای جبران ندارد.
بیا درستش کنیم
حالا موقع اصلاح است. با کودک درباره ابعاد مشکل و چالش حرف بزنید. برای اینکه فکر کند تنها نیست، با گفتن خاطرهای از کودکی خود، زهر نقد را بگیرید و با نظر و راهنمایی خود، رفتار درست را با کودکتان تمرین کنید.
برای فرزندتان گوش باشید
هر موقع خواستید از رفتاری انتقاد کنید، از کودک دلیل رفتارش بپرسید. بچهها حتما دلیلی دارند، حتی اگر این دلیل درست نباشد. در جواب هم سعی کنید، همدلی داشته باشید. مثلا بگویید: «میدونم دوستت بهت حرف زشت زده. منم اگه بودم، ناراحت میشدم؛ اما بازم کتک زدن راهش نبود»
ضد حرفتان عمل نکنید
اگر قرار است پندی به فرزندتان بدهید، نباید خودتان ضد آن عمل کنید. مثلا اگر میخواهید به رفتار تند فرزندتان، نقد کنید، نباید با فریاد و ادبیات تند و کلمات زشت، آن را بیان کنید.
نصیحت و نقد در جمع ممنوع!
بچهها وقتی در جمع بازخواست میشود، خجالت میکشند و از پدر و مار خود متنفر میشوند و وقتی آبرویشان در جمع برود، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند و ممکن است رفتار نابههنجارشان بدتر ادامه پیدا کند.
خیرخواهیتان را ثابت کنید
بچهها باید بفهند که اگر آنها را نصیحت یا نقد میکنید، به خاطر رشد خودشان است. بچهها میفهمند والدین کجا از سر خودخواهی یا به خاطر چشموهمچشمی آنها را نقد میکنند و کجا بهخاطر خودشان؛ مثلا پدر و مادر خیرخواه نمیگویند: «آبروم پیش خالههات رفت. اونا پزشکی و مهندسی قبول شدند؛ اما تو چی؟»