آیا همجنسگرایی ژنتیکی است؟
هیچ ژنی وجود ندارد که عامل همجنسباز بودن کسی باشد؛ این اولین چیزی است که باید در مورد بزرگترین مشاهدات علمی که تاکنون در زمینه ژنتیک تمایلات جنسی انجام شده است بدانید. این مطالعه که روی تقریباً نیممیلیون نفر انجام شد، تمام درها را بر روی این مناقشه که ژنی به نام ژن همجنسگرایی وجود دارد، بست.
همه ما با یک سری از ویژگیها و جنبههای شخصیتی و روانی از پیش تعیین شدهای متولد میشویم. هیچیک از ما چه از نظر فیزیکی و چه از نظر ذهنی کامل به این دنیا نمیآییم. همه ما ناتوانیها و ضعفهایی داریم که ناچاریم آنها را بپذیریم و در زندگی با این چالشها رودررو شویم؛ اما وقتی پای چیزهایی مثل اخلاقیات و رفتارهای مرتبط با آن به میان میآید، داشتن ژنهایی معین چندان توجیهکننده نیست. مثلاً برخی از افراد ممکن است با ژن عصبانی بودن متولد شوند، اما آیا به این معنی است که مجازند همیشه با دیگران با خشم و عصبانیت رفتار کنند؟ آیا یک مرد یا زن که با «ژن خشونت» به دنیا آمده مجاز است با همسر و فرزندانش با خشونت فیزیکی و کلامی رفتار کند؟
برخی از افراد ممکن است به طور ژنتیکی مستعد پدوفیلیا (بچهباز) باشند. آیا به همین بهانه میتوانند از بچهها برای کامجویی جنسی استفاده کنند؟ خیلیها عقیده دارند همه مردها به طور ژنتیکی و ذاتی چشم چرانند، اما آیا این مسئله به آنها مجوز خیانت به همسرانشان را میدهد؟ در مورد نژادپرستی چطور؟ اگر بتوان ثابت کرد که ژرمنها به طور ژنتیکی از یهودیها نفرت دارند، آیا این ژن تأییدی بر ماجرای هولوکاست است؟ پس میبینید که «ژنتیکی بودن» واقعاً توجیهکننده اخلاق و رفتار نمیتواند باشد و همه افراد با هر زمینه ژنتیکی که دارند موظفاند در این دنیا بااخلاق باشند.
معیار رفتار درست و نادرست هرگز تحتتأثیر این تصور که ما به دلیل ژنهایی که داریم مجازیم رفتارهای خاصی را داشته باشیم قرار نگرفته و نخواهد گرفت. ما مثل حیوانات تابع بیچون و چرای غرایز خود نیستیم. ما انسانها موجوداتی باشعور و شرافتیم و خیلی از کارهایی را که با ژن آنها متولد شدهایم انجام نمیدهیم.
تمایلات بیولوژیکی چقدر اهمیت دارند؟ من و شما مستعد این هستیم که خیلی از کارهایی را انجام دهیم که آشکارا نادرستاند. پس داشتن جنبه ژنتیکی مشخص نمیکند چه چیزی اخلاقی و چه چیزی غیراخلاقی است.
اگر بیولوژی و هورمونها معیار نهایی درست و نادرست باشند، پس ما هیچ استاندارد اخلاقی در مورد بچهبازی، گرایش جنسی به جسد مرده، گرایش جنسی به حیوانات یا هر گونه تمایل جنسی دیگری نخواهیم داشت، و سکس با بچهها، سکس با کانگوروها یا سکس با جسد مرده همگی انتخابهایی شخصی خواهند بود. پس بر چه اساسی شما یا هر کس دیگری میتوانید ادعا کنید که چنین رفتارهایی نادرستاند؟ واضح است که در چنین دنیایی ما نمیتوانیم در مقابل هیچ رفتاری مخالفت کنیم، چه رفتارهای نامطلوب جنسی و چه هر رفتار دیگری.
اگر رفتارهای فردی همگی تحتتأثیر ژن باشند یا ذاتی باشند، پس آزادی فردی و هر مفهوم مرتبط دیگری از اخلاقیات و مسئولیتهای فردی عملاً هیچ وجود خارجی نخواهند داشت.
اگر در چنین دنیایی پای تماشای اخبار روز بنشینید، این نه دنیایی است که دارید و نه دنیایی است که میخواهید. ما موجوداتی انتخابگریم و میتوانیم تصمیم بگیریم بااخلاق و متعالی باشیم یا جور دیگری.
گزارشها نشان میدهند DNA انسان نمیتواند پیشبینی کند چه کسی گِی یا همجنسگراست. تمایلات جنسی نمیتوانند توسط بیولوژی، روانشناس یا تجربیات زندگی بهتنهایی مشخص شوند. زیرا تمایلات و علایق جنسی افراد تحتتأثیر تمام این فاکتورها هستند و حتی عواملی چون مصرف الکل، سیگار و گل کشیدن، داشتن روابط آزاد میتواند روی این مساله تاثیر بگذارد.
این اولین مطالعهای نیست که به بررسی جنبههای ژنتیکی رفتارهای همجنسگرایانه پرداخته است، اما مطالعات قبلی کوچک و محدود بودند. Andrea Ganna سرپرست این مطالعه و فلوشیپ مطالعات ژنتیکی در انستیتو Broad و بیمارستان Mass General میگوید: «فقط برای اینکه متوجه شوید این مطالعه در چه حد گسترده بوده است میتوانم بگویم تقریباً ۱۰۰ برابر بزرگتر از هر مطالعهای که قبلاً در این مورد انجام شده!».
ضمناً، محققان دریافتند تمایلات جنسی، پلیژنیک هستند. یعنی صدها یا حتی هزارها ژن، تنها ارتباط ناچیزی با این رفتارهای جنسی دارند. این الگو مشابه دیگر ویژگیهای ژنتیکی (اما پیچیدهتر) مثل قد یا تمایل به امتحانکردن چیزهای جدید است که میتوانند بهشدت تحتتأثیر محیط باشند، نه مانند چیزهایی مثل کوررنگی قرمز یا سبز، ککومک و چال چانه که به یک ژن واحد مربوطاند.
لازم به ذکر است که این مطالعه فقط برخی از انواع تمایلات جنسی را بررسی کرده است: گِی، لزبین و همسو جنسی. به عبارتی دیگر، این تیم تحقیقاتی فقط به بررسی LGBT (کوتاه شدهٔ LGBTQIA+) پرداخته است.
البته درصورتیکه هر گونه تلاشی برای استفاده از بیولوژی برای توجیه رفتارهای پیچیده جنسی انسان مثل همجنسگرایی انجام شود، نگرانیهای اخلاقی را به دنبال دارد.
یافتهها
مطالعهٔ GWAS دریافت، تمایلات جنسی مانند خیلی از رفتارهای انسانی، پشتوانه ژنتیکی قوی ندارد. وقتی این تیم تحقیقاتی به بررسی الگوهای DNA پرداخت دریافت هیچ ژنی نمیتواند مسئول بیش از یک درصد از تمایلات جنسی انسانها باشد. قویترین سیگنالها از ۵ ژن تصادفی دیده شدند.
دو تا از این ژنها با تمایلات همجنسگرایانه در مردان مرتبط بودند که میدانیم یکی از این ژنها بر حس بویایی اثر میگذارد. یک ژن در زنها و دو ژن دیگر هم در زنها و هم در مردها الگوهای قوی نشان دادند.
اما امتیازات مجزای هیچکدامشان از یک درصد فراتر نرفت. یعنی همه آنها در رفتارهای همجنسگرایانه تأثیر بسیار اندکی داشتند.
وقتی این تیم مطالعاتی ژنومها را گستردهتر موردمطالعه قرار داد (فراتر از هزاران ژنی که در ۵۰۰ هزار نفر بررسی شدند)، دریافت تشابهات ژنی که وجود دارند تنها مسئول ۸ تا ۲۵ درصد از رفتارهای همجنسگرایانه هستند.
به گفته Ben Neale، ژنشناس در بیمارستان ماساچوست و انستیتو Broad که یکی از سرپرستهای این مطالعه بوده میگوید: «تقریباً غیرممکن است که بتوان رفتارهای جنسی فرد را از روی ژنوم آنها پیشبینی کرد. ژنتیک کمتر از نیمی از ماجرای رفتارهای جنسی افراد را تشکیل میدهد».
چرا این مطالعه مهم است و چه چیزیهایی را به ما نشان نمیدهد؟
انسانها قرنهاست که سعی دارند تمایلات جنسی انسان را درک کنند و محققان علم ژنتیک در دهه ۱۹۹۰ بعد از یک سری از مطالعات روی این مسئله که همجنسگرایی وراثتی است، به جریان این تحقیقات پیوستند. این نوع مطالعات سالها ادامه پیدا کردند و به ژنی در کروموزوم X رسیدند که احتمال میدادند در این مسئله دخیل باشد (ژن Xq28).
آن مطالعات اولیه الگویی را نشان دادند: تمایلات جنسی وراثتیاند و ازاینرو باید یک مؤلفه ژنتیکی داشته باشند. اما بعد از آن دانشمندان راهی برای کشف و شناسایی کامل این مسئله نداشتند. دو دهه طول کشید تا مرتبکردن ژنومها به چیزی که امروز است برسد و مطالعه روی دوقلوها بهتنهایی نمیتواند نشاندهنده پیچیدگی ژنتیکی انسان باشد.
آن پروژهها که مطالعات بههمپیوستهای بودند با هدف پیداکردن ژنهای اصلی و دخیل در تمایلات جنسی انجام شدند. به گفته Dr. Alan Sanders و همکارش Bailey، تلاشها و بررسیها همیشه این را تأیید کرد که هیچ ژن واحدی به نام ژن گِی وجود ندارد.
مطالعات همخوانی سراسر ژنوم در زمینه نقشه ژنها با اثرات اندک، بهتر نتیجه میدهند.
حتی این مطالعه جدید یک محدودیت بزرگ دارد: این مطالعه بیشتر روی سفیدپوستان اروپایی تبار انجام شده است و شامل افرادی از تبار آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا نمیشود و دومین محدودیت عبارتی است که چند مفهوم را در هم دارد: غیر دگرجنسگرا (nonheterosexual).
محققان از یک سری از اعضای جامعه همجنسگرایان خواستند طرح و زبان این مطالعه را مرور کنند و این افراد تأیید کردند که تعریف و اصطلاحات به کار رفته در این مطالعه برای «گِی»، «لزبین» و «هتروسکشوال یا دگرجنسخواه»، نمیتواند بازتاب کاملی از ذات زنجیره تمایلات جنسی باشد.
محققان تلاش کردند با انجام آنالیز GWAS روی بسترهای کوچکتر DNA که در آنها افراد با استفاده از معیار Kinsey مورد بررسی قرار گرفته بودند، مؤلفههایی را آزمایش کنند. معیار Kinsey یک تست است که قدرت احساسات فرد نسبت به همجنس یا جنس مخالف را مشخص میکند. به عبارتی دیگر، این تست سعی میکند مشخص کند آیا فرد همجنسگرا، دگرجنسگرا یا دو جنسگراست. این تیم دریافت ژنتیک نمیتواند توجیهکننده امتیازات فرد در تست معیار Kinsey باشد.
Neale میگوید: ما کشف کردیم معیار Kinsey، تنوع رفتارهای جنسی در انسان را بیش از حد سادهسازی میکند. اما به عقیده Bailey احساسات و علایق جنسی افراد و در نتیجه امتیازاتی که در تست Kinsey میگیرند، پیچیدهتر از آنی است که با ژنتیک اعتبار بگیرد. اما او با Neale همعقیده است که طبق یافتهها، هیچ ژن واحدی مسئول تمایلات جنسی انسان نیست.
Neale میگوید: «مطالعهٔ ما اهمیت محیط و فاکتورهای محیطی در شکلگیری رفتارهای جنسی انسان را چندان در نظر نگرفته (دستکم گرفته) و بهاحتمال زیاد مهمترین مسئله این است که هیچ ژن واحدی توجیهکننده گِی بودن نیست، بلکه توزیع ژنتیکی ژنهای کوچک و پراکنده زیادی بر ژنوم اثر میگذارند».
منابع:
https://www.pbs.org/newshour/science/there-is-no-gay-gene-there-is-no-straight-gene-sexuality-is-just-complex-study-confirms
https://www.washingtontimes.com/news/2023/jun/27/ask-dr-e-are-some-born-be-wild-and-gay/
https://www.science.org/doi/10.1126/science.aat7693
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید. برخی از افراد ممکن است به طور ژنتیکی مستعد پدوفیلیا (بچهباز) باشند. آیا به همین بهانه میتوانند از بچهها برای کامجویی جنسی استفاده کنند؟ خیلیها عقیده دارند همه مردها به طور ژنتیکی و ذاتی چشم چرانند، اما آیا این مسئله به آنها مجوز خیانت به همسرانشان را میدهد؟ در مورد نژادپرستی چطور؟ اگر بتوان ثابت کرد که ژرمنها به طور ژنتیکی از یهودیها نفرت دارند، آیا این ژن تأییدی بر ماجرای هولوکاست است؟ پس میبینید که «ژنتیکی بودن» واقعاً توجیهکننده اخلاق و رفتار نمیتواند باشد و همه افراد با هر زمینه ژنتیکی که دارند موظفاند در این دنیا بااخلاق باشند.
معیار رفتار درست و نادرست هرگز تحتتأثیر این تصور که ما به دلیل ژنهایی که داریم مجازیم رفتارهای خاصی را داشته باشیم قرار نگرفته و نخواهد گرفت. ما مثل حیوانات تابع بیچون و چرای غرایز خود نیستیم. ما انسانها موجوداتی باشعور و شرافتیم و خیلی از کارهایی را که با ژن آنها متولد شدهایم انجام نمیدهیم.
تمایلات بیولوژیکی چقدر اهمیت دارند؟ من و شما مستعد این هستیم که خیلی از کارهایی را انجام دهیم که آشکارا نادرستاند. پس داشتن جنبه ژنتیکی مشخص نمیکند چه چیزی اخلاقی و چه چیزی غیراخلاقی است.
اگر بیولوژی و هورمونها معیار نهایی درست و نادرست باشند، پس ما هیچ استاندارد اخلاقی در مورد بچهبازی، گرایش جنسی به جسد مرده، گرایش جنسی به حیوانات یا هر گونه تمایل جنسی دیگری نخواهیم داشت، و سکس با بچهها، سکس با کانگوروها یا سکس با جسد مرده همگی انتخابهایی شخصی خواهند بود. پس بر چه اساسی شما یا هر کس دیگری میتوانید ادعا کنید که چنین رفتارهایی نادرستاند؟ واضح است که در چنین دنیایی ما نمیتوانیم در مقابل هیچ رفتاری مخالفت کنیم، چه رفتارهای نامطلوب جنسی و چه هر رفتار دیگری.
اگر رفتارهای فردی همگی تحتتأثیر ژن باشند یا ذاتی باشند، پس آزادی فردی و هر مفهوم مرتبط دیگری از اخلاقیات و مسئولیتهای فردی عملاً هیچ وجود خارجی نخواهند داشت.
اگر در چنین دنیایی پای تماشای اخبار روز بنشینید، این نه دنیایی است که دارید و نه دنیایی است که میخواهید. ما موجوداتی انتخابگریم و میتوانیم تصمیم بگیریم بااخلاق و متعالی باشیم یا جور دیگری.
هیچ «ژن همجنسگرایی» وجود ندارد؛ تمایلات جنسی مسئلهٔ پیچیدهای است
هیچ ژنی وجود ندارد که عامل گِی یا لزبین بودن کسی باشد؛ این اولین چیزی است که باید در مورد بزرگترین مشاهدات علمی که تاکنون در زمینه ژنتیک تمایلات جنسی انجام شده و در مجله Science (یک نشریه هفتگی جامع علمی آمریکایی و یکی از برترین مجلات دانشگاهی جهان) آمده، بدانید. این مطالعه که روی تقریباً نیممیلیون نفر انجام شد، تمام درها را بر روی این مناقشه که ژنی به نام ژن همجنسگرایی وجود دارد، بست.گزارشها نشان میدهند DNA انسان نمیتواند پیشبینی کند چه کسی گِی یا همجنسگراست. تمایلات جنسی نمیتوانند توسط بیولوژی، روانشناس یا تجربیات زندگی بهتنهایی مشخص شوند. زیرا تمایلات و علایق جنسی افراد تحتتأثیر تمام این فاکتورها هستند و حتی عواملی چون مصرف الکل، سیگار و گل کشیدن، داشتن روابط آزاد میتواند روی این مساله تاثیر بگذارد.
این اولین مطالعهای نیست که به بررسی جنبههای ژنتیکی رفتارهای همجنسگرایانه پرداخته است، اما مطالعات قبلی کوچک و محدود بودند. Andrea Ganna سرپرست این مطالعه و فلوشیپ مطالعات ژنتیکی در انستیتو Broad و بیمارستان Mass General میگوید: «فقط برای اینکه متوجه شوید این مطالعه در چه حد گسترده بوده است میتوانم بگویم تقریباً ۱۰۰ برابر بزرگتر از هر مطالعهای که قبلاً در این مورد انجام شده!».
ضمناً، محققان دریافتند تمایلات جنسی، پلیژنیک هستند. یعنی صدها یا حتی هزارها ژن، تنها ارتباط ناچیزی با این رفتارهای جنسی دارند. این الگو مشابه دیگر ویژگیهای ژنتیکی (اما پیچیدهتر) مثل قد یا تمایل به امتحانکردن چیزهای جدید است که میتوانند بهشدت تحتتأثیر محیط باشند، نه مانند چیزهایی مثل کوررنگی قرمز یا سبز، ککومک و چال چانه که به یک ژن واحد مربوطاند.
لازم به ذکر است که این مطالعه فقط برخی از انواع تمایلات جنسی را بررسی کرده است: گِی، لزبین و همسو جنسی. به عبارتی دیگر، این تیم تحقیقاتی فقط به بررسی LGBT (کوتاه شدهٔ LGBTQIA+) پرداخته است.
البته درصورتیکه هر گونه تلاشی برای استفاده از بیولوژی برای توجیه رفتارهای پیچیده جنسی انسان مثل همجنسگرایی انجام شود، نگرانیهای اخلاقی را به دنبال دارد.
یافتهها
مطالعهٔ GWAS دریافت، تمایلات جنسی مانند خیلی از رفتارهای انسانی، پشتوانه ژنتیکی قوی ندارد. وقتی این تیم تحقیقاتی به بررسی الگوهای DNA پرداخت دریافت هیچ ژنی نمیتواند مسئول بیش از یک درصد از تمایلات جنسی انسانها باشد. قویترین سیگنالها از ۵ ژن تصادفی دیده شدند.
دو تا از این ژنها با تمایلات همجنسگرایانه در مردان مرتبط بودند که میدانیم یکی از این ژنها بر حس بویایی اثر میگذارد. یک ژن در زنها و دو ژن دیگر هم در زنها و هم در مردها الگوهای قوی نشان دادند.
اما امتیازات مجزای هیچکدامشان از یک درصد فراتر نرفت. یعنی همه آنها در رفتارهای همجنسگرایانه تأثیر بسیار اندکی داشتند.
وقتی این تیم مطالعاتی ژنومها را گستردهتر موردمطالعه قرار داد (فراتر از هزاران ژنی که در ۵۰۰ هزار نفر بررسی شدند)، دریافت تشابهات ژنی که وجود دارند تنها مسئول ۸ تا ۲۵ درصد از رفتارهای همجنسگرایانه هستند.
به گفته Ben Neale، ژنشناس در بیمارستان ماساچوست و انستیتو Broad که یکی از سرپرستهای این مطالعه بوده میگوید: «تقریباً غیرممکن است که بتوان رفتارهای جنسی فرد را از روی ژنوم آنها پیشبینی کرد. ژنتیک کمتر از نیمی از ماجرای رفتارهای جنسی افراد را تشکیل میدهد».
محققان دریافتند تمایلات جنسی، پلیژنیک هستند. یعنی صدها یا حتی هزارها ژن، تنها ارتباط ناچیزی با این رفتارهای جنسی دارند. این الگو مشابه دیگر ویژگیهای ژنتیکی (اما پیچیدهتر) مثل قد یا تمایل به امتحانکردن چیزهای جدید است که میتوانند بهشدت تحتتأثیر محیط باشند، نه مانند چیزهایی مثل کوررنگی قرمز یا سبز، ککومک و چال چانه که به یک ژن واحد مربوطاند
چرا این مطالعه مهم است و چه چیزیهایی را به ما نشان نمیدهد؟
انسانها قرنهاست که سعی دارند تمایلات جنسی انسان را درک کنند و محققان علم ژنتیک در دهه ۱۹۹۰ بعد از یک سری از مطالعات روی این مسئله که همجنسگرایی وراثتی است، به جریان این تحقیقات پیوستند. این نوع مطالعات سالها ادامه پیدا کردند و به ژنی در کروموزوم X رسیدند که احتمال میدادند در این مسئله دخیل باشد (ژن Xq28).
آن مطالعات اولیه الگویی را نشان دادند: تمایلات جنسی وراثتیاند و ازاینرو باید یک مؤلفه ژنتیکی داشته باشند. اما بعد از آن دانشمندان راهی برای کشف و شناسایی کامل این مسئله نداشتند. دو دهه طول کشید تا مرتبکردن ژنومها به چیزی که امروز است برسد و مطالعه روی دوقلوها بهتنهایی نمیتواند نشاندهنده پیچیدگی ژنتیکی انسان باشد.
آن پروژهها که مطالعات بههمپیوستهای بودند با هدف پیداکردن ژنهای اصلی و دخیل در تمایلات جنسی انجام شدند. به گفته Dr. Alan Sanders و همکارش Bailey، تلاشها و بررسیها همیشه این را تأیید کرد که هیچ ژن واحدی به نام ژن گِی وجود ندارد.
مطالعات همخوانی سراسر ژنوم در زمینه نقشه ژنها با اثرات اندک، بهتر نتیجه میدهند.
حتی این مطالعه جدید یک محدودیت بزرگ دارد: این مطالعه بیشتر روی سفیدپوستان اروپایی تبار انجام شده است و شامل افرادی از تبار آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا نمیشود و دومین محدودیت عبارتی است که چند مفهوم را در هم دارد: غیر دگرجنسگرا (nonheterosexual).
محققان از یک سری از اعضای جامعه همجنسگرایان خواستند طرح و زبان این مطالعه را مرور کنند و این افراد تأیید کردند که تعریف و اصطلاحات به کار رفته در این مطالعه برای «گِی»، «لزبین» و «هتروسکشوال یا دگرجنسخواه»، نمیتواند بازتاب کاملی از ذات زنجیره تمایلات جنسی باشد.
محققان تلاش کردند با انجام آنالیز GWAS روی بسترهای کوچکتر DNA که در آنها افراد با استفاده از معیار Kinsey مورد بررسی قرار گرفته بودند، مؤلفههایی را آزمایش کنند. معیار Kinsey یک تست است که قدرت احساسات فرد نسبت به همجنس یا جنس مخالف را مشخص میکند. به عبارتی دیگر، این تست سعی میکند مشخص کند آیا فرد همجنسگرا، دگرجنسگرا یا دو جنسگراست. این تیم دریافت ژنتیک نمیتواند توجیهکننده امتیازات فرد در تست معیار Kinsey باشد.
Neale میگوید: ما کشف کردیم معیار Kinsey، تنوع رفتارهای جنسی در انسان را بیش از حد سادهسازی میکند. اما به عقیده Bailey احساسات و علایق جنسی افراد و در نتیجه امتیازاتی که در تست Kinsey میگیرند، پیچیدهتر از آنی است که با ژنتیک اعتبار بگیرد. اما او با Neale همعقیده است که طبق یافتهها، هیچ ژن واحدی مسئول تمایلات جنسی انسان نیست.
Neale میگوید: «مطالعهٔ ما اهمیت محیط و فاکتورهای محیطی در شکلگیری رفتارهای جنسی انسان را چندان در نظر نگرفته (دستکم گرفته) و بهاحتمال زیاد مهمترین مسئله این است که هیچ ژن واحدی توجیهکننده گِی بودن نیست، بلکه توزیع ژنتیکی ژنهای کوچک و پراکنده زیادی بر ژنوم اثر میگذارند».
منابع:
https://www.pbs.org/newshour/science/there-is-no-gay-gene-there-is-no-straight-gene-sexuality-is-just-complex-study-confirms
https://www.washingtontimes.com/news/2023/jun/27/ask-dr-e-are-some-born-be-wild-and-gay/
https://www.science.org/doi/10.1126/science.aat7693