سلامت روان کلید رضایت در زندگی
طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، سلامت روان عبارت است از: «حالتی از رفاه که در آن فرد تواناییهای خود را درک میکند، میتواند با استرسهای عادی زندگی کنار بیاید، کار مولد و ثمربخش داشته و قادر به انجام آن باشد و نیز بتواند به جامعه خود خدمت کند.» سلامت روان با شادی متفاوت است که در تعریف به آن اشاره نشده است. کارول ریف سلامت روان را فراتر از شادی میداند: سلامت روان چیزی بیش از نبودِ بیماری روانی است.
آگاهی ما از اهمیت درمان بیماریهای روانی افزایش یافته و انگزدنها در پیگیری رواندرمانی کاهش یافته است؛ اما حداقل از برخی جهات به نظر میرسد این باور وجود دارد که نداشتن بیماری روانی معادل سلامت روان است. شاید شما هم همینطور فکر میکنید. ولی صبر کنید! همانطور که نداشتن بیماری جسمی به این معنی نیست که بدن شما در اوج سلامتی است، نداشتن بیماری روانی نیز به این معنا نیست که از نظر روانی خوب هستید.
بسیاری افراد هستند که علائم بیماری روان را ندارند؛ اما ممکن است افسردگی یا اضطراب بالینی داشته باشند یا از زندگی خود لذت نمی برند یا احساس رضایت نمیکنند. بسیاری از ما بیشازحد دچار استرس، ترس، ناراضی هستیم و احساس بیحسی، بیحوصلگی و تنهایی میکنیم که نمیتوانیم به حالتهای رضایت و احساس لذت در زندگی برسیم. ممکن است احساساتی را تجربه کنیم که عملکرد ما را در بخشهای مهم زندگیمان مسدود میکنند یا شاید ارتباط نزدیکی که میخواهیم، نمیتوانیم برقرار کنیم. این موقعیتها آشناست؟ برای برخی، این ویژگیها ممکن است پیشساز بیماری روانی باشند یا حتی شاید مزمن و ایستا باشند و مانعی برای زندگی ایدئال باشند. سلامت روان ما ممکن است ضعیف یا متوسط باشد و در حد مطلوب یا در محدوده سلامت روان نباشد. برای درک بهتر سلامت روان یا نبود سلامت روان، باید ببینیم آیا یکی از این موارد درباره ما صادق است؟
· فعالیتهایی وجود دارد که دوست دارم انجام بدهم؛ اما بهخاطر ترس از شکست یا نداشتن اعتمادبهنفس، آنها را انجام نمیدهم.
· در یک روند تکراری روزمره گیر افتادهام که به نظرم کمی کسلکننده است.
· فارغ از اینکه چند نفر در کنارم هستند، در طول روز احساس تنهایی میکنم.
· کنجکاوی و هیجانِ زندگی را از دست دادهام. هر روز همین حس را دارم.
· ترسها و آگاهیهایم مانع رشد و موفقیتم میشود.
· دوست و رفیق دارم؛ اما روابط صمیمی و نزدیکی ندارم که بتوانم در آن عمیقترین افکار و احساسات خودم را به اشتراک بگذارم.
اگر هر یک از این جملات درباره شما درست است، به خواندن ادامه دهید.
بسیاری افراد هستند که علائم بیماری روان را ندارند؛ اما ممکن است افسردگی یا اضطراب بالینی داشته باشند یا از زندگی خود لذت نمی برند یا احساس رضایت نمیکنند. بسیاری از ما بیشازحد دچار استرس، ترس، ناراضی هستیم و احساس بیحسی، بیحوصلگی و تنهایی میکنیم که نمیتوانیم به حالتهای رضایت و احساس لذت در زندگی برسیم. ممکن است احساساتی را تجربه کنیم که عملکرد ما را در بخشهای مهم زندگیمان مسدود میکنند یا شاید ارتباط نزدیکی که میخواهیم، نمیتوانیم برقرار کنیم. این موقعیتها آشناست؟ برای برخی، این ویژگیها ممکن است پیشساز بیماری روانی باشند یا حتی شاید مزمن و ایستا باشند و مانعی برای زندگی ایدئال باشند. سلامت روان ما ممکن است ضعیف یا متوسط باشد و در حد مطلوب یا در محدوده سلامت روان نباشد. برای درک بهتر سلامت روان یا نبود سلامت روان، باید ببینیم آیا یکی از این موارد درباره ما صادق است؟
· فعالیتهایی وجود دارد که دوست دارم انجام بدهم؛ اما بهخاطر ترس از شکست یا نداشتن اعتمادبهنفس، آنها را انجام نمیدهم.
سلامت روان بر عملکرد کلی، حتی برای کسانی که ورزشکاران برتر و در سایر حرفهها هستند و همچنین بر سلامت جسمی و کیفیت زندگی تأثیر میگذارد. کار روی سلامت روان فقط برای مبتلایان به بیماری روانی نیست. درمانگران میتوانند به شخصیسازی یک برنامه سلامت روان به افراد کمک کنند
· در یک روند تکراری روزمره گیر افتادهام که به نظرم کمی کسلکننده است.
· فارغ از اینکه چند نفر در کنارم هستند، در طول روز احساس تنهایی میکنم.
· کنجکاوی و هیجانِ زندگی را از دست دادهام. هر روز همین حس را دارم.
· ترسها و آگاهیهایم مانع رشد و موفقیتم میشود.
· دوست و رفیق دارم؛ اما روابط صمیمی و نزدیکی ندارم که بتوانم در آن عمیقترین افکار و احساسات خودم را به اشتراک بگذارم.
اگر هر یک از این جملات درباره شما درست است، به خواندن ادامه دهید.