بیشتر از این که مسئله اش را بگذاریم زیر ذره بین، اسلحه را به سمتش گرفتهایم و مدام مجبورش می کنیم عقب نشینی کند و برود توی جزیره تنهایی اش. نوجوان را می گویم؛ از نادیده گرفتنش در جامعه و خانواده بگیر تا رسانه و سیاست، از کج سلیقگی های رفتاری در مدرسه و تعامل با معلمان تا فامیل!

خلاصه نوجوان یا متهم بوده است یا نامرئی. شاید به ذهنتان برسد که وضع نوجوان در حال حاضر چندان هم بد نیست اما باید بگویم که در بزنگاه های مهم نمود رفتارهای اشتباه با او را می بینیم و در دیروقت ترین حالت ممکن یادمان میافتد که فرصت های زیادی را درباره جدی گرفتن دغدغه و معضلاتش از کف داده ایم.
منطقه امن
«تنها در خانه» فقط یک فیلم چند قسمتی در اوایل سال۲۰۰۰ که همه مان چندین بار از تلویزیون دیده ایم نیست. یک حقیقت است که کودک وقتی پابه نوجوانی میگذارد به عناوین مختلف انگار در خانه تنها میماند. قاعده این است که آدم از ناملایمات فرار کند و زیر سقف خانه و کنار آدم های امنی به اسم پدر و مادر یا خواهر و برادر پناه بگیرد. دنبال جواب سوالاتی که ذهنش را پر کرده است آنجا بگردد، سفره درد دلش را در خانواده پهن کند، از خانواده محبت بگیرد و خانه منطقه امن زندگی اش باشد اما حالا چند سالی شده شاهد این هستیم که با تحول در ابزار شناختی و گسترش ارتباطات و همه گیری فضای مجازی بین والد و فرزند فرسنگ ها راه وجود دارد که هیچکدام برایشان شناخته شده نیست و حاضر نیستند گاهی به سمت هم قدمی بردارند و در نتیجه نوجوان یا میشود تنها در خانه ای که در اتاق خود را با گوشی، بازی، فیلم و سریال و حتی کتاب سرگرم میکند و احتمالا پی جواب در مدرسه بین دایره دوستانش میگردد و به علت تجربه احساسات عمیق در اوج سن بلوغ پر از ناخوشیهای فروخورده و ته نشین شده است یا نوجوانی که با ابراز وجود از طریق مخالفت تند با خانواده و ابراز تفاوت نظر با آنها و طرد شدن به هزار و یک دلیل کنار گذاشته شده است. خانواده در چند سال اخیر با آگاهی دادن از طریق رسانه ها به مراتب رشد بهتری نسبت به ۱۰ سال گذشته داشته و بهتر با فضای فکری و رفتاری نوجوان در حال بلوغش که درگیر بحران سخت هویت هم هست، آشنا شده اما همچنان او یک فرد عجیب الخلقه است که کسی نمیداند درست ترین رفتار با او باید چگونه باشد!
جایی برای هیچکس
غصه ها و دغدغه های مجید با آن لهجه اصفهانی غلیظش، نوع زاویه دیدش به زندگی و استعدادش در ادبیات و انشا فقط مختص به خاطره بازی بچه های دهه شصت و هفتاد نیست. قصه های مجید هنوز هم پشت دیوار های بلند مدارس تکرار میشود. اوج سن بلوغ، جایی که بحران هویتی و سوال مهم «برای چه به دنیا آمده ام》گریبان زندگی نوجوان را گرفته است، مدرسه به عنوان خانه دوم و نماینده خانواده در همه ابعاد پرورشی، هیچ رقمه به داد او نمیرسد. نه با کشف توانمندی های نوجوان و نه با مهارت آموزی در حوزه علاقه و استعدادش. بهتر بگوییم اسم این وزارت خانه عریض و طویل که سالهای سال است یا بازآفرینی نشده و یا تغییراتش چندان دردی را دوا نمیکند باید《وزارت آموزش وَ》باشد.جای خالی پرورش و اسمی که با خود مختصات زیادی را به همراه دارد در مدارس وقتی خود را نشان میدهد که ما یک دانش آموز نمونه و مطابق فرامین اسلامی را توقع داریم، در حالیکه "دین" با شعار روش و مسیری برای پیشبرد زندگی، صرفا یک هفدهم کتاب های درسی است و قرار است صرفا نکات و تاریخ اسلام را بگوید و رد شود و اگر نوجوان در این درس ضعیف باشد انگار در حرکات ورزشی ضعیف بوده و نمره نیاورده است. طبیعی ست وقتی نگاه ما در مدارس به امر دین و تربیت دینی تا این حد تقلیل پیدا کرده و بی اهمیت است، نوجوان ۱۴،۱۵ساله پر از ابهام و سوال، شناختی عمیق درباره مسائل دینی پیدا نکرده و با کوچک ترین تلنگری آجرهای دین داری اش فرو می ریزد خصوصا اگر نوجوان متاثر از اطرافیان، در مدرسه معلم دوست داشتنی و جذابی هم چه در درس دینی و پرورشی و چه دروس دیگر نداشته باشد و طعم تندی ها و سخت گیری های نابجا را در حریم مدرسه بیشتر چشیده باشد. ما تا دلتان بخواهد در مدرسه کم گذاشته ایم...
خانواده در چند سال اخیر با آگاهی دادن از طریق رسانه ها به مراتب رشد بهتری نسبت به ۱۰ سال گذشته داشته و بهتر با فضای فکری و رفتاری نوجوان در حال بلوغش که درگیر بحران سخت هویت هم هست، آشنا شده اما همچنان او یک فرد عجیب الخلقه است که کسی نمیداند درست ترین رفتار با او باید چگونه باشد!
برو بابزرگترت بیا
فیلم۱۳ را نبینید. چشم بسته هم میشود حدس زد که جامعه به نوجوان رحم نمیکند! نه با این پیش فرض که گرگهایی در کمین نوجوان در سن رشد هستند تا او را به دام بیاندازند، نه، برای کشتن اعتمادبهنفس بخاطر عدم توجه به او میگویم. ما هنوز نوجوان پیشران ایده ها و فکرهای نو، نوجوانی که خودمان هم اعتراف میکنیم خیلی بیشتر از بچگی های خودمان فهم میکند را بچه ای میدانیم که هنوز برای درک مسئله ها و دغدغه های مهم اجتماعی نیازمند دیکته کردن یک بزرگتر است و هنوز باید به قوت کودکی صرفا یک خوراک گیرنده باشد. در صورتی که توصیف نوجوانی از منظر حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله که از۱۵ سالگی شروع و به ۲۱ سالگی ختم میشود اتفاقا دوران وزارت اوست. یعنی اگر نوجوان در دل خانواده و جامعه درست رشد کرده باشد حالا باید در قامت مشاور از ثمره نظرات و زاویه دید متفاوتش بهره برد و اگر تنها یک مصرف کننده بیدغدغه و بیمسئولیت بار آمده باشد باید نه تنها نگران آینده کشور بلکه نگران اکنون جامعه هم باشیم. جایگاه و نگاهی که تکتک بزرگترهای این جمع ۸۵ میلیونی در محاسن و معایب آن شریکیم و یک تحول بزرگ دسته جمعی در نوع نگاه هایمان میطلبد. تحولی از جنس اعتماد و جدی گرفتن سرداران ۱۸،۱۹ ساله هشت سال دفاع مقدس که وقتی باری روی دوششان احساس میکردند امکان نداشت از وظیفه شان سرباز زنند و این رسیدن به این باور که بچه های۱۷،۱۸ساله حالا شاید در نوع پوشاک، نگاه به زندگی، خوراک فرهنگی و خیلی چیزهای دیگر متفاوتند اما اگر باور جمعی رخصت دهد میتوانند معجزه کنند.
کانال برفکی
اسم کشور پانم احتمالا برای عده ای کاملا ناآشناست. جایی که قهرمانانش نوجوان و ابر قهرمانش یک دختر شجاع و باهوش است. پانم، کشوری در دل فیلم《بازی های گرسنگی》یا هانگر گیم ساخته آمریکا است که در چند قسمت، جزو پرفروش ترین فیلم های سینمای جهان بود.فقط او نیست که به عنوان یک نوجوان ابرقهرمان به سینمای جهان معرفی می شود؛ راه دور چرا برویم همه بچه های اواسط دهه هفتاد تا اواسط هشتاد یک روز رویای ایستادن روی سکوی نه سه چهارم و آماده شدن برای رفتن به مدرسه هاگوارتز را داشتند و دارند؛ آرزوی همکلاسی شدن با هری پاتر قهرمان کم سن و سال داستان و کمک به او برای نابودی ولدومورت. این فیلم ها مثال های دم دستی برای آشنایی با نگاه سینمای جهان خصوصا آمریکا به نوجوان است. او می داند سینما یا باید نوجوان محور باشد، یا مارولی و نوجوان پسند تا جریان ساز و تاثیرگذار واقع شود. با یک حساب سرانگشتی و مقایسه سرسری تولیدات سینمای خارج از کشور و ایران می توان فهمید سهم نوجوان نه تنها از پرده نقره ای بلکه از گیشه هم تقریبا صفر است درحالیکه آمار و ارقام نشان می دهد مخاطب سینما و کسی که برای دیدن فیلم هزینه می کند عموما نوجوان دوره دوم یعنی14 سال به بالاست. از توصیف اجمالی سینمای نوجوان که بگذریم سهم این رده سنی از آنتن تلویزیون هم ناچیز است. او صرفا یا مخاطب فوتبال و برنامه های فوتبالی بوده و یا اگر گذرش بیفتد و قلاب داستانی گیرش بی اندازد مخاطب سریال یکی از شبکه ها خواهد شد. باید اعتراف کرد ما دیر، عمدتا غیرخلاقانه، با عدم شناخت کافی و بهره گیری از نظرات نوجوان در اتاق فکر تولیداتش، برای او برنامه سازی کرده ایم و زمانی برای تولید برنامه مختص این بازه سنی دلمان شور افتاد که او حالا به هزار و یک دلیل نسبت به هرآنچه در سازمان صدا و سیما تولید شود دافعه دارد و خوراکش از تولیدات تصویری ایرانی صرفا فیلم و سریال وی اودی ها ست که مناسب سنش هم نیست. شاید گوشه کنار بدنه فرهنگی کشور آدم های دغدغهمندی در حوزه نوجوان حضور داشته باشند که تلاششان تولیدات تصویری مورد پسند او باشد و شاید شبکه امید به عنوان آنتنی مختص به نوجوان از صبح تا شب مسئله اش نزدیک شدن به برنامه های باب سلیقه او باشد اما یک دست صدا ندارد و برای این موضوع باید چاره عمیق تری اندیشید. حق نوجوان امروز حتما این است که همیشه فیلم هایی باب سلیقه و مختص سنش اکران شود، حتما آنتن صداو سیما بیش از این باید در خدمت نوجوان تولید کند و حتما نوجوان مستحق دیدن سلبریتی های محبوبش در فیلم های پر فروش و جذاب سینما باشد.
-
[placeholder]