با شروع سریال «پوست شیر» که سبک معمایی و جنایی دارد، خیلیها برای خودشان یک هرکول پوآرو شدند و شمه کارآگاهیشان گل کرده و میخواهند قاتل و رباینده را پیدا کنند. هر هفته با هر قسمت جدید شوخیهای معمایی و جنایی میکنند تا شاید یک نفر بیایید گرههای ذهنیشان را که سریال برایشان پیش آورده را حل کنند.
یکی هم گفته بود، حالا شمههای کارآگاهی پوآرو وارتان و همکارتان خانم مارپل را کنار بگذارید و دست از سر «ساحل» بردارید و بگذارید که «محب» با «نعیم» ذهنشان را روی هم بگذارند تا «رباینده» را پیدا کنند و ما هم به زندگی خودمان برسیم.
حالا شما به زندگی خودتان برسید اما واقعا این معما در ذهنتان به وجود نیامد که چطور شد کدهای قاتل دختر «مشکات» در دزدیده شدن «ساحل» آمد؟ مثلا همان قاتل درختی که شمارهای را روی درخت مینویسد و نحو قتل را عینا اجرا کرده است! اصلا قرار است با «محب مشکات» چهکار کنند؟ یا حتی این معما رباینده «ساحل» که تا حد زیادی به رینگ در انگشتاش وسواس به خرج میدهد هم برایتان حساسیست ایجاد نکرده است که چرا این کار را بارها با تامل زیادی تکرار میکند؟ حالا در کنار اینکه شما داری به زندگیتان میرسید باید این موضوع را به اطلاعاتان برسانم که سریالها یا رمانهای جاسوسی و معمایی و جنایی هدفشان این است که معماهای زیادی را مطرح کنند تا درگیر ذهنی در مخاطب ایجاد کنند.
بالا بردن آدرنالین با رمانهای جنایی
شاید این موضوع هم وجود داشته باشد که در برخی از رمانها و سریالها اصلا طراح هیچ هدفی برای ساخت معما ندارد و فقط میخواهد داستان مهیج و غافلگیرکنندهای را روایت کند اما آنهای که گره ایجاد میکند واقعا مخاطب را با درهای جدیدی مواجه میکند.
حالا که شما میخواهید به زندگیتان برسید و ادامه دهید اما ما میخواهیم چند مجموعه از رمانهای معمایی و جنایی را بررسی و معرفی کنیم تا آدرنالین زندگیتان هم تامین شود.
«قتل در قطار اورینت» و دختر هنرپیشه محبوب
قطعا اولین نویسندهای که باید سراغش برویم و اگر نرویم در حقش جفا خواهیم کرد، آگاتا کریستی است او نویسنده سبک معروف معمایی و جنایی است یکی از کتابهای او به نام «قتل در قطار اورینت» درباره دختری است که توسط یک باند آدمربا دزدیده میشود و به قتل میرسد از قضا در این میان متوجه میشویم که فرزند هنرپیشه محبوب هم هست حالا پوآرو قرار است با شمه کارآگاهی بینظیرش قاتلین را پیدا کند.
سکوتی وحشتزا و غیر قابل درک ابدیت
در رمانهایی معمایی انگار وارد تونل پر از معماهای حل نشدنی شدید! هی دزدکی به آخر هر فصل و شاید به فصلهای آخر سرکی میکشید که ببینید میان اینهمه آدم مشکوک کدامشان دست به اتفاق ناگوار زده است؟ نکند همانی که فکرش را هم نمیکردید آن اتفاق وحشتناک را انجام داده، به قول آن جمله در کتاب «آدم که نمیمیرد»، انگار همهچیز سکوت بود یک سکوت وحشتزا و غیرقابل درک ابدیت.
«بیمار خاموش» رازهای زیاد در سکوت مرگبار
رمان بیمار خاموش از همان رمانهای جنایی است که انقدر معما دارد که برای حل کردنش باید تمام ذهن را متمرکز کنید تا بتوانید حدس بزنید که آن نقاش معروف ساخته و پرداخته ذهن نویسنده چطور در سکوت مرگبار توسط همسرش کشته میشود و بعد قاتل دهانش را مهر و موم میکند. حالا اگر شما توانستید معمای این مرگبارترین سکوت را حل کنید به زندگیتان هم به خوبی میرسید.
ماجرای «دختر گمشده» و خداحافظی ناگهانیاش
فکر کنید یک روزی به کتابفروشی رفتید و هوس خواندن یک رمان بینظیر که شما را به کوچه پس کوچههای خیال ببرد و دستتان را بگیرد و در کافهای رو به خیابان سنگفرش شده برساند و به تماشای منظرهای زیبا از رفت و آمدهای زندگی روزمره و شیرین مردم بکشاند، اما کتابی را انتخاب میکنید که باید حدس بزنید دخترک گمشده توسط امنترین فرد خانوادهاش کجا پنهان شده است مگر میشود تنها با یک خبر کوتاه و ساده جرقهای در مغز خواننده ایجاد کرد و به یکباره همه جا شعلهور شود. دخترک خداحافظی کوتاهی میکند و برای انجام یک کار ساده بیرون میرود اما دیگر پیدایش نمیشود!