وفاداری به عهد «یادگاری از جنوب»
اسم فیلم را هی مرور میکردم «یادگار جنوب» انگار جنوب مرا میخواند، جنوب همیشه میخواند یادگاری که مدام میخواند…

نویسنده : مریم علی بابایی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : جمعه 1401/11/14 ساعت 13:31

تمام که شد فیلم را میگویم سراغ منتقدی که «یادگار جنوب» را دیده بود رفتم و پرسیدم «چطور دیدین؟» گفت اگزجره. تعجب کردم! گفت مگر میشود اینطور عاشق بود؟ به صحبت کردن دیگر ادامه ندادم.
اما دوست داشتم جواب بدهم بله عشق همینقدر اگزجره است اصلا بزرگنمایی است، اصلا محال است که یک نفر اینگونه پای تعهد و دوست داشتناش بماند اما دروغ نیست و واقعیت دارد.
شاید خیلیها بگویند شاعرانه است اما تو کتابها است و اگزجره است و تو فیلمهاست ولی واقعی است بروید سر بزنید و ببینید که چند نفر ماندهاند و بین «رفتن» و «مُردن»، «مُردن» را انتخاب کردند یعنی ماندن تا سر حد جنونی که مرگ میتواند نجات دهد.
«یادگار جنوب» در بومیترین صحنهها، سکانسها و پلانها یادآور لحظههای رنج زندگی است که میتوان با سرسختی به چنگش آورد و از نو دوباره زندگی کرد.
در فیلم فضاهای لوکس و لاکچری کم نداشت اما فضاهای بومی کشور نشانی از جنوب کشور بود با خونگرمی خاص خودش حس خوبی را به مخاطب القا میکرد که لوکیشنها تا چه اندازه شبیه به آن چیزی است که دوستاش داریم و از آن خودمان میدانیم
«یادگار جنوب» در بومیترین صحنهها، سکانسها و پلانها یادآور لحظههای رنج زندگی است که میتوان با سرسختی به چنگش آورد و از نو دوباره زندگی کرد.
پدرام امیری و حسین دوماری کارگردانان «یادگار جنوب» که به قول خودشان نگارش فیلم سالها زمان برده تا بنویسند، روایتی یک خطی ندارد، داستان پر گره است که مخاطب با تماشای فیلم هی میپرسد و جواب میدهد اما جوابها هی تغییر میکند. جواب در پسپرده دیگر است که مخاطب را شوکزده میکند.
در هر نما متوجه میشویم که گرههایی که حدس زدیم و گشودیم همه اشتباه بوده و باز باید در ادامه ببینیم که داستان چه چیز را برایمان رقم زده که نتوانستیم دستش را بخوانیم.
اثر «یادگار جنوب» مضموناش ماجرا محور است اما فرم فیلم بر محتوا بیشتر میچربد. فرمی که هر مخاطبی را میتواند به وجد بیاورد و برایش جذاب باشد، به صراحت میتوان گفت که «یادگار جنوب» در فرم یک سر و گردن از محتوا جلوتر است و شاید در همین فرم بتواند نیاز لذت بردن از فیلم در مخاطب را برآورده کند.
یکی از اتفاقات جالب در این فیلم گریم بازی «صابر ابر» بود که کارگردان میگفت در حین بازی چندین بار به دلایل گریم سنگین از هوش رفته است اما برای خیلی از منتقدین این سوال ایجاد شده بود که نیاز بود بازیگری با این گریم در صحنه فیلم حاضر شوید یا کسی که به نقش نزدیکتر است نقش را بازی میکرد و این نوع اغراقآمیز نبود همه چیز! اما نکته متمایز این است که این اتفاق توانست خیلیها را کنجکاو کند و بگردند دنبال بازیگری که چطور زیر چنین گریمی بازی کرده و حتی صدایش را به سختی میتوان تشخیص داد.