تبیان، دستیار زندگی

تاریخچه ارث زن در میان اقوام و ملل مختلف

میزان ارث زنان در اقوام و ادیان قبل از اسلام

قبل از اسلام در میان اقوام و ملل متمدن و غیر متمدن جهان، مصادره اموال میت، تابع زورمدارى بود؛ به گونه‏اى که هرکس نیرومندتر بود، اموال متوفى را به تصاحب درمى‏آورد و افراد ضعیف و ناتوان و از جمله زنان و کودکان را محروم مىیساخت.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهری هدهدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
میزان ارث زنان در اقوام و ادیان قبل از اسلام
یکى از موضوعاتی که از طرف موافقان برابرى همه جانبه زنان با مردان در عصر کنونى، بهانه‏اى شده براى حمله به اسلام، موضوع نابرابری ارث زنان است. آنها معتقدند که اسلام در باب ارث با تصویب کمتر بودن نصیب زن از مرد، شخصیت و ارزش انسانى زن را نادیده گرفته است!
طرفداران امروزی حقوق زن میگویند: چرا زن بیچاره که ناتوان‌تر است باید یک سهم و مرد که تواناتر است دو سهم ببرد؟ آیا این از انصاف و عدالت به دور نیست؟

برای پاسخ به این سوال قبل از هر چیز تاریخچه میزان ارث گرفتن زن در ادیان و تمدن‌ها و اقوام مختلف مورد بررسی قرار می‌گیرد.
قبل از اسلام در میان اقوام و ملل متمدن و غیر متمدن جهان، مصادره اموال میت، تابع زورمدارى بود؛ به گونه‏اى که هرکس نیرومندتر بود، اموال متوفى را به تصاحب درمیآورد و افراد ضعیف و ناتوان و از جمله زنان و کودکان را محروم میساخت.
برای درک بهتر مطلب، نگاهى اجمالى به تاریخچه ارث زن در میان اقوام و ملل مختلف قبل از اسلام می‌اندازیم. 

ارث زن، در تمدن یونان

یونانیان، تمدن شکوفایى داشتند. افلاطون و ارسطو به عنوان مشاهیر آن تمدن کهن، معتقد بودند که زن، تنها براى خدمت به مرد و دوام نسل به وجود آمده و شخصیتى بین انسان و حیوان دارد.(حسن صدر، حقوق زن در اسلام و اروپا، ص15)
در تمدن یونان، میراث خانواده به فرزندان پسر میرسید و زنان و کودکان به طور کامل از ارث محروم بودند. البته بعد از مدت زیادى، راهی براى ارث دادن به زنان، در بین آنها رایج شد؛ مثلاً براى این که دختر بتواند ارث ببرد، کسى را به پسرخواندگى قبول نموده و بعدا دختر خود را به ازدواج او درمیآوردند؛ در نتیجه چون پسرخوانده ارث میبرد، زن و شوهر عملاً در ثروت خانوادگى شریک میشدند؛ بدین طریق، دختر میتوانست نصیبى از میراث خانواده داشته باشد و یا از طریق وصیت، اموالى به زن یا دختر میدادند. در هر صورت، اصل‏کلى، محرومیت ‏زن از ارث بوده است.(المیزان، ج4، ص239)

اسلام نه تنها حق ارث را براى زنان تشریع نمود، بلکه ارث بَرده شدن زنان را، که در آن عصر امرى رایج بود، نیز ممنوع کرد



ارث زن در روم

رومیان با وجود این که تمدن قابل توجهی داشته‏اند، اما زنان را همانند دیگر اموال، مِلک مرد ‌دانسته و آنها را موجوداتى ناقص و ضعیف الاراده میدیدند.(محمد عبدالمنعم البدراوى، مبادى القانون الرومانى)
بر طبق الواح دوازده‏گانه ژوستیى نیانوس، امپراطورى روم که از کهن‌ترین اسناد تاریخى حقوق روم است، دختران و زنان به طور کلى از ارث محروم بودند و میراث فقط به فرزندان پسر تعلق داشت.(فوستل دوکولانژ، تمدن قدیم، ترجمه نصرالله‏فلسفى، صص66، 67 و 327)

در روم قدیم، نه تنها زن از ارث محروم بود، بلکه میبایست تحت قیمومیت پدر، شوهر، برادر، پسر و یا یکى از اقوام ذکور منسوب به شوهر که در میان اقوام او بر دیگران مقدم بود، قرار میگرفت.(ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج7، ص90)  
در تمدن روم هرگز به زنان تحت عنوان دختر، همسر، مادر یا خواهر ارث نمیدادند؛ زیرا این موضوع موجب میشد که مال و ثروت، از خانواده‏اى به خانواده دیگر منتقل شود.

در انگلستان نیز تا چندى قبل، تمامى اموال پدر، تنها به پسر ارشد منتقل میشد و اگر متوفى فرزند ارشد پسر نداشت، ارث منحصر به فرزندان پسر بود



ارث زن، در هند، مصر، چین و ژاپن

در هند، چین و ژاپن، همچنین مصر که ریشه در تمدن کهن داشت، این محرومیت حکمفرما بود؛ به‏گونه‏اى که در مصر قدیم، ارث متوفى به پسر بزرگتر منتقل میشد و برادران و خواهران دیگر، میبایست زندگى مشترکى را به ریاست برادر ارشد داشته باشند. به هر حال، زنان از ارث بردن محروم بودند.(موجز احکام المیراث، ص4)
در تمدن هند، طبق مجموعه قوانین «مانو»، زن از ارث محروم بود و تحت قیمومت مرد قرار داشت. طبق این قانون، پس از مرگ پدر، اموال او به فرزندان پسرش منتقل میشد. اگر متوفى جز دختر، فرزند دیگرى نداشت، باید دخترش را مکلف به تولید پسرى کرد، تا آن پسر بتواند وارث قانونى جد مادرى خود گردد.(زن از نظر حقوق اسلامى، ص151)

در برخى از قبایل هندى، زن پس از شوهرش به عنوان ترکه به ارث میرسید و یا بر اساس رسم «ساتى» او را به همراه جسد شوهرش در آتش میافکندند و یا او را خفه کرده و به همراه شوهرش در گور مینهادند و این امر را نشانه اعلام وفادارى و عشق زن هندى به شوهرش قلمداد میکردند. همچنین گاهی زن حکم دام را داشت و در بین ورثه تقسیم میشد.(ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج2، ص706)
در چین و ژاپن، گاهى زن وظیفه داشت، براى اثبات وفادارى به شوهر، خود را بکشد. مادران همواره آرزوى داشتن پسر میکردند. دختران و زنان از ارث محروم بودند. اگر همه فرزندان پدر، دختر بودند، پدر پسرى را به فرزندى قبول کرده و او را وارث خود قرار میداد.(ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج3، صص1066و1147)

ارث زن، در اروپا

در مناطق ژرمنى فرانسه، براى زن مطلقا حقى قائل نبودند. قانون مدنى ناپلئون، زن را در شمار ورثه قرار داد؛ البته در موردى که هیچ یک از طبقات وراث نسبى تا دوازدهمین درجه وجود نداشته باشند. بنابراین، کمتر موردى اتفاق میافتاد که زن از دارایى  شوهر ارث ببرد. سرانجام آخرین مرحله ترقى زن در این قانون، در مارس 1891 میراث ثابتى براى زن پیش‏بینى شد که در هر صورت از میراث شوهر محروم نگردد.(حقوق زن در اسلام و اروپا، صص 256و242)
در انگلستان نیز تا چندى قبل، تمامى ماترک پدر، تنها به پسر ارشد منتقل میشد و اگر متوفى فرزند ارشد پسر نداشت، ارث منحصر به فرزندان پسر بود.(سیدحسن صدر، حقوق زن در اسلام و اروپا، صص272ـ270)

در روم قدیم، نه تنها زن از ارث محروم بود، بلکه میبایست تحت قیمومیت پدر، شوهر، برادر، پسر و یا یکى از اقوام ذکور منسوب به شوهر که در میان اقوام او بر دیگران مقدم بود، قرار میگرفت



ارث زن، در دوران جاهلیت

وضعیت زن در میان اعراب جاهلیت از همه جا اسف‏انگیزتر بود. زن در میان آنان، مانند کالا خرید و فروش میشد و از هرگونه حقوق اجتماعى و فردى، حتى ارث به طور کلى محروم بود.
اموال متوفى را فقط رشیدترین پسران که قدرت سوار شدن بر مرکب جنگى و دفاع از دودمان و خانواده را داشت، به ارث میبرد.

اعراب جاهلیت، نه تنها زن را از ارث محروم میکردند، بلکه گاهى او را جزء اموال و دارایى متوفى به حساب میآوردند و به صورت سهم الارث تصاحب میکردند.(نظام حقوق زن در اسلام، مطهری، ص222)

در میان اعراب جاهلیت، زنان و کودکان به این دلیل که نه سوارى میدانستند و نه قدرت حمل سلاح و جنگ با دشمن، از ارث محروم بودند.(تفسیرالقرآن العزیز، بیضاوی، ذیل آیه 7 سوره نساء)

ارث زن در ایران

در تمدن ایران باستان اساسا زن جزئى از اموال و دارایى متوفى به شمار میآمد. میان آریایى‏ها محرومیت دختر از ارث، یک قاعده بود؛ ولى هرگاه پدر میمرد و دختر ازدواج نکرده بود، میتوانست به اندازه نصف سهم پسر از ترکه پدرش برخوردار شود.(المیزان، ج4، ص226)
همچنین در تمدن ایران باستان به دخترانى که شوهر کرده بودند نیز به جهت این که مال پدر به خارج از خانواده منتقل نشود، ارث نمیدادند؛ ولى به دخترانى که هنوز ازدواج نکرده بودند، به اندازه نصف سهم پسر ارث میدادند. بنابراین، اگر دخترى ازدواج میکرد(مشروع یا نامشروع)، از پدر یا کفیل خود ارث نمیبرد.(تاریخ اجتماعى ایران از زمان ساسانیان تا انقراض امویان، ص42)

در چین و ژاپن، دختران و زنان از ارث محروم بودند. اگر همه فرزندان پدر، دختر بودند، پدر پسرى را به فرزندى قبول کرده و او را وارث خود قرار میداد



 ارث زن، در دین یهود

در شریعت یهود، اصل کلى مبتنى بر محرومیت زنان از ارث بود. از تورات، چنین برداشت میشود که تا وقتى فرزند پسر وجود داشته باشد، دختر ارث نمیبرد و چنانچه براى متوفى پسرى ‏نباشد، ارث او به دخترانش میرسد. در آیه 8 از باب 27 سفر اعداد چنین آمده است:
و به بنى‌اسرائیل بگو: اگر کسى بمیرد و پسرى نداشته باشد، مِلک او را به دخترش منتقل کنید.(کتاب مقدس، ص253)

ارث زن، در دین مسیحیت

در آیین حضرت مسیح نیز قانون تورات معتبر است؛ زیرا طبق نقل أناجیل موجود، مسیح گفته که من نیامده‏ام تا چیزى از احکام تورات را تغییر دهم. بنابراین، در کتب و رسائل مذهبى موجود آنها، بحثى درباره ارث نمییابیم.(قاموس مقدس، ص903)

ارث زن، در آیین زرتشت

طبق مقررات رسمى زرتشتیان، وقتى زن و شوهر در یک حادثه‏اى با هم بمیرند و یا اگر تنها یکى از آنها فوت کند، تقسیم ارث بین اولاد آنها بر اساس جنسیت متفاوت خواهد بود؛ بدین ترتیب که نسبت بین ارثیه پدر، هر پسر دو برابر سهم یک دختر بهره‏مند خواهد شد و نسبت به ارثیه مادر، دختر و پسر به طور مساوى سهم خواهند برد.(آیین‏نامه زرتشتیان ایران، مواد52 و 55)

اعراب جاهلیت، نه تنها زن را از ارث محروم میکردند، بلکه گاهى او را جزء اموال و دارایى متوفى به حساب میآوردند و به صورت سهم الارث تصاحب میکردند



میراث زن، در شریعت اسلام

با ظهور اسلام، موقعیت زن وارد مرحله جدیدی شد. در این دوره، زن در سایه دستورات اسلام، از کلیه حقوق فردى و اجتماعى و انسانى ‏برخوردار شد. اسلام درباره حقّ برخوردارى زن از ارث، انقلاب عظیمى به وجود آورد و به زنان، حق ارث عطا کرد و تمام قوانین ظالمانه دوران جاهلیت را نسخ کرد.
اسلام نه تنها حق ارث را براى زنان تشریع نمود، بلکه ارث بَرده شدن زنان را، که در آن عصر امرى رایج بود، نیز ممنوع کرد. (نساء/18)
قرآن کریم در سوره نساء، با عادات و رسوم غلطى که زنان، کودکان و افراد ناتوان را از ارث محروم میساخت، به مبارزه برخاست و بر روى قوانین غلط، خط بطلان کشید:
«لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الأْقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الأْقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً» (نساء/7)؛ براى مردان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود به جا میگذارند سهمى است. براى زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان به جا میگذارند سهمى است؛ خواه آن مال کم باشد یا زیاد.

بنابراین، هیچ کس حق ندارد که سهم دیگرى را غصب کند. سپس در پایان آیه شریفه براى تأکید مطلب میفرماید: «این سهمى است تعیین شده و لازم است که اداء شود».
تحول بخشیدن قرآن کریم به ارث بردن زن، مورد پذیرش دنیاى آن روز نبود و براى ملل و اقوام آن عصر، تازگى داشت.

آیه ارث، علاوه بر نسخ قوانین جاهلیت، حکم کلى و سنّتى جدید را تشریع فرمود که تا آن زمان در ذهن مسلمانان، نامأنوس بوده است.

در این آیه شریفه، تأسیس یک قانون کلى است که هیچ تخصیص و تقییدى برنمیدارد و شامل همه وارثان، اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ، قوى و ضعیف، حتى نوزاد و جنین در رحم مادر میشود.
به حکم قرآن کریم، به زن که تا آن زمان نه تنها حق ارث نداشت، بلکه خود جزء اموال و میراث متوفى به حساب میآمد؛ حق ارث داده شد و به دنبال آن به او، حق تصرف در اموال (همانند مردان) عطا شد؛ چه زن، شوهر داشته باشد و چه نداشته باشد. در هرحال، از نظر اسلام، زن حق تصرف استقلالى در اموالش دارد و هیچ ولایتى براى شوهر بر اموال وى نیست.