آیات و روایات درباره یک ویژگی رفتاری ناخوشایند؛
راهکارهای دینی درمان پرحرفی
پرحرفی یک عادت زشت اخلاقی است که تصویری منفی از شخصیت انسان به نمایش میگذارد. این رذیله اخلاقی را چگونه میتوان درمان کرد؟
وقتی کسی پرحرفی میکند دیگر حتی از حرفهای خوب و درست او هم چندان استقبال نمیشود چون مخاطب میداند که هر تشویقی، گوینده را بیشتر بر سر ذوق میآورد و در نهایت، این خودِ اوست که باید رنج شنیدن را به جان بخرد.
از نبی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، حدیثی به ما رسیده که فرمودهاند: «حرف زدن، نقره و سکوت طلاست». (کافی، ج6، ص114) بنابراین تا انسان ناگزیر نباشد حرف زدن، معاملۀ سودآوری نیست. حتی اگر بپذیریم سخن گفتن به خودی خود امری مباح است باز دلیل نمیشود پرچانگی کنیم. چرا که این کار، شخصیت و ابهت ما را در دیدۀ دیگران میشکند.
نقل است که در جنگ احد یکی از اصحاب شهید شد در حالی که از گرسنگی سنگی به شکمش بسته بود. مادرش بر سر بالین او آمد و خاک از صورت او پاک کرد و گفت: بهشت بر تو گوارا باد. پیامبر سخن او را شنید و به مادر شهید فرمود آیا بر تو وحی شده که میدانی بهشت در بر او گوارا خواهد بود شاید او سخنان بیفائده میگفته است. (محجه البیضاء، ج5، ص200)
یک. جلب توجه
اغلب کسانی که پرچانگی میکنند هدفشان ساختن تصویری جذاب از خود در ذهن دیگران است. آنها تشنۀ جلب توجهاند و دوست دارند برای دیگران از افکار، علایق و تجارب زندگی خود بگویند تا در نگاه دیگران، جذاب جلوه کنند در حالی که جذابیت، تا حدودی وابسته به رازآلودگی است. کسی که همۀ سیر تا پیاز زندگیاش را با دیگران به اشتراک گذاشته، دیگر، نقطۀ کور و ناپیدایی در زندگی ندارد که کنجکاوی افراد را برای شنیدنش برانگیزد.
دو. خودشیفتگی
خودشیفته، به کسی گفته میشود که تصویری تحریفشده و اغراقآمیز از خود دارد. اینگونه افراد معمولا خودخواهانه عمل میکنند. با اینکه خودشان احساس خوبی دارند ولی اطرافیانشان رنج میکشند. پرحرفها اغلب، فریفتۀ فن بیان، دانش، هوش و تجربیات خود هستند و چون خود را صاحب این کمالات میدانند فکر میکنند دیگران هم علاقه دارند تا از آنها بیشتر و بیشتر بشنوند.
سه. نگرانی و اضطراب
گاهی اوقات، علت پرحرفی، فشار روانی است. یعنی موضوعی، آرامش فرد را تهدید کرده و او میخواهد با مکالمه با دیگران، راهی بیابد تا خود را آرام کند. در هر حال، این انتخاب، همیشه انتخاب درستی نیست.
حال که اسباب و علل زیادهگویی را دانستیم نسخۀ درمان از این قرار است:
یک. قدری تودار و رازآمیز باشید
همانطور که گفتیم راه جذابیت، لزوماً جلب توجه، نیست بلکه آراستگی به فضلیت سکوت است که توجهها را به شما جلب میکند. برای کسی که پرحرف است، البته سکوت، سخت است، اما خاموشی او، نعمت است در حق دیگران.
البته نباید فراموش کرد منظور، سکوت متفکرانه است نه خاموشی از سر ناآگاهی و ناتوانی از گفتن.
در روایتی علوی آمده: «سکوت فراوان است که به انسان ابهت میدهد». (نهج البلاغه، حکمت 224)
دو. شنوندۀ خوبی باشید
پرحرفها، اغلب، به شنیدن حرفهای دیگران، عادت ندارند. بهترین نسخه برای درمان پرحرفی، شکستن این عادت غلط است. طبق آیهای از قرآن، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، با اینکه دریای حکمت بود و جز وحی بر زبانش جاری نمیشد، اما وقتی در میان جمع قرار میگرفت، گویندۀ محض نبود، بلکه به دیگران نیز رخصت کلام میداد. به تعبیر قرآن، او «اُذن خیر» بود. این توصیف، به گفتۀ علامه طباطبایی، به این معناست که او گوش خوبی برای شنیدن داشت یعنی نه فقط حرفهای خوب را بلکه حتی پارهای از حرفهایی که برای مسلمانان خوب نیست هم میشنود. (تفسیر المیزان، ذیل آیه 61 سوره توبه)
سه. سبک سنگین کنید
پرحرفها افکارشان را بدون پردازش به زبان میآورند. به همین دلیل، خطا و لغزش در کلامشان، زیاد دیده میشود. از آنجا که پردازش سخن نیاز به تفکر دارد و تفکر نیز مجال حرف زدن را از انسان میگیرد، بهترین راه درمان زیادهگویی، تمرین اندیشیدن قبل از سخن گفتن است.
البته ممکن است کسی پرحرف باشد و بلند بلند فکر کند ولی منظور، این نوع تفکر نیست، بلکه تفکری که سود و زیان سخن گفتن را نشان بدهد. در روایتی از امیرالمومنین عیله السلام آمده: زبان مؤمن پشت قلبش و قلب احمق، پشت زبانش است» (نهج البلاغه، حکمت 40).
این سخن کنایه از این است که مؤمن بر خلاف احمق، سخنش را از صافی اندیشه میگذراند لذا اگر در جایی، رغبتی در شنونده نبیند یا شرایط تاثیر کلام محقق نباشد، سکوت را بر گفتار ترجیح میدهد.
از نبی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، حدیثی به ما رسیده که فرمودهاند: «حرف زدن، نقره و سکوت طلاست». (کافی، ج6، ص114) بنابراین تا انسان ناگزیر نباشد حرف زدن، معاملۀ سودآوری نیست. حتی اگر بپذیریم سخن گفتن به خودی خود امری مباح است باز دلیل نمیشود پرچانگی کنیم. چرا که این کار، شخصیت و ابهت ما را در دیدۀ دیگران میشکند.
حدیثی تکاندهنده
یکی از آسیبهای پرحرفی، بیهودهگوییست. بهندرت پیدا میکنید کسی را که یکریز حرف بزند بیآنکه حرف بیهوده و باطلی در کلامش بروز پیدا کند.نقل است که در جنگ احد یکی از اصحاب شهید شد در حالی که از گرسنگی سنگی به شکمش بسته بود. مادرش بر سر بالین او آمد و خاک از صورت او پاک کرد و گفت: بهشت بر تو گوارا باد. پیامبر سخن او را شنید و به مادر شهید فرمود آیا بر تو وحی شده که میدانی بهشت در بر او گوارا خواهد بود شاید او سخنان بیفائده میگفته است. (محجه البیضاء، ج5، ص200)
از آنجا که پردازش سخن نیاز به تفکر دارد و تفکر نیز مجال حرف زدن را از انسان میگیرد، بهترین راه درمان زیادهگویی، تمرین اندیشیدن قبل از سخن گفتن است
نسخۀ درمان پرحرفی چیست؟
جملۀ معروفی است که میگوید: «چرا» را به من نشان بده، «چگونگی» را خودم خواهم آموخت. در اغلب اوقات، وقتی انسان ریشۀ بیماری را بداند، کشف راه درمان، برایش آسانتر خواهد بود. برای درمان پرحرفی هم، بهتر است نخست، علل و عوامل زیادهگویی را بشناسیم تا بتوانیم متناسب با آن، نسخه درمانی تجویز کنیم.یک. جلب توجه
اغلب کسانی که پرچانگی میکنند هدفشان ساختن تصویری جذاب از خود در ذهن دیگران است. آنها تشنۀ جلب توجهاند و دوست دارند برای دیگران از افکار، علایق و تجارب زندگی خود بگویند تا در نگاه دیگران، جذاب جلوه کنند در حالی که جذابیت، تا حدودی وابسته به رازآلودگی است. کسی که همۀ سیر تا پیاز زندگیاش را با دیگران به اشتراک گذاشته، دیگر، نقطۀ کور و ناپیدایی در زندگی ندارد که کنجکاوی افراد را برای شنیدنش برانگیزد.
دو. خودشیفتگی
خودشیفته، به کسی گفته میشود که تصویری تحریفشده و اغراقآمیز از خود دارد. اینگونه افراد معمولا خودخواهانه عمل میکنند. با اینکه خودشان احساس خوبی دارند ولی اطرافیانشان رنج میکشند. پرحرفها اغلب، فریفتۀ فن بیان، دانش، هوش و تجربیات خود هستند و چون خود را صاحب این کمالات میدانند فکر میکنند دیگران هم علاقه دارند تا از آنها بیشتر و بیشتر بشنوند.
سه. نگرانی و اضطراب
گاهی اوقات، علت پرحرفی، فشار روانی است. یعنی موضوعی، آرامش فرد را تهدید کرده و او میخواهد با مکالمه با دیگران، راهی بیابد تا خود را آرام کند. در هر حال، این انتخاب، همیشه انتخاب درستی نیست.
مؤمن بر خلاف احمق، سخنش را از صافی اندیشه میگذراند لذا اگر در جایی، رغبتی در شنونده نبیند یا شرایط تاثیر کلام محقق نباشد، سکوت را بر گفتار ترجیح میدهد
حال که اسباب و علل زیادهگویی را دانستیم نسخۀ درمان از این قرار است:
یک. قدری تودار و رازآمیز باشید
همانطور که گفتیم راه جذابیت، لزوماً جلب توجه، نیست بلکه آراستگی به فضلیت سکوت است که توجهها را به شما جلب میکند. برای کسی که پرحرف است، البته سکوت، سخت است، اما خاموشی او، نعمت است در حق دیگران.
البته نباید فراموش کرد منظور، سکوت متفکرانه است نه خاموشی از سر ناآگاهی و ناتوانی از گفتن.
در روایتی علوی آمده: «سکوت فراوان است که به انسان ابهت میدهد». (نهج البلاغه، حکمت 224)
دو. شنوندۀ خوبی باشید
پرحرفها، اغلب، به شنیدن حرفهای دیگران، عادت ندارند. بهترین نسخه برای درمان پرحرفی، شکستن این عادت غلط است. طبق آیهای از قرآن، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، با اینکه دریای حکمت بود و جز وحی بر زبانش جاری نمیشد، اما وقتی در میان جمع قرار میگرفت، گویندۀ محض نبود، بلکه به دیگران نیز رخصت کلام میداد. به تعبیر قرآن، او «اُذن خیر» بود. این توصیف، به گفتۀ علامه طباطبایی، به این معناست که او گوش خوبی برای شنیدن داشت یعنی نه فقط حرفهای خوب را بلکه حتی پارهای از حرفهایی که برای مسلمانان خوب نیست هم میشنود. (تفسیر المیزان، ذیل آیه 61 سوره توبه)
سه. سبک سنگین کنید
پرحرفها افکارشان را بدون پردازش به زبان میآورند. به همین دلیل، خطا و لغزش در کلامشان، زیاد دیده میشود. از آنجا که پردازش سخن نیاز به تفکر دارد و تفکر نیز مجال حرف زدن را از انسان میگیرد، بهترین راه درمان زیادهگویی، تمرین اندیشیدن قبل از سخن گفتن است.
البته ممکن است کسی پرحرف باشد و بلند بلند فکر کند ولی منظور، این نوع تفکر نیست، بلکه تفکری که سود و زیان سخن گفتن را نشان بدهد. در روایتی از امیرالمومنین عیله السلام آمده: زبان مؤمن پشت قلبش و قلب احمق، پشت زبانش است» (نهج البلاغه، حکمت 40).
این سخن کنایه از این است که مؤمن بر خلاف احمق، سخنش را از صافی اندیشه میگذراند لذا اگر در جایی، رغبتی در شنونده نبیند یا شرایط تاثیر کلام محقق نباشد، سکوت را بر گفتار ترجیح میدهد.