چرا امیرالمومنین علیهالسلام سکوت کرد؟
پاسخ به یک شبهه در فاطمیه
بعد از توطئههای سقیفه، عدهای از نزدیکان پیامبر اکرم برای بیعت نکردن با خلیفه اول به عنوان اعتراض در خانه امیرالمومنین علیهالسلام جمع شدند.
عمر با جمعی برای بیعت گرفتن به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام هجوم بردن که اتفاقات ناگواری رخ داد و به حضرت زهرا علیهاالسلام هتک حرمت شد.
در آن شرایط امیرالمومنین علیهالسلام دو راه داشت:
یا با کمک دوستان واقعی خود علیه خلافت و حکومت غصب شده قیام میکرد، یا اون که اوضاع را تحمل میکرد و در حدّ امکان وظایفش را انجام میداد.
امیرالمؤمنین با ارزیابی اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی به این نتیجه رسید که اگر با اصرار به حق خود در مقابل ظلم به همسرش فاطمه علیهاالسلام میایستاد، وضعی پیش میآید که زحمات پیامبر اکرم و خونهای پاک شهیدان به هدر میرفت؛ لذا ترجیح داد که وضع پیش آمده را بپذیرد و به طور غیر مستقیم از اسلام حراست نماید.(سیره پیشوایان، پیشوایی، ص 65)
سکوت امیرالمومنین به این معنا نبود که آن حضرت از حق خود دفاع نکرده و در صدد پذیرش حکومت نبوده است. زیرا آن حضرت بارها از حق خود دفاع نمود و از این سکوت و صبر به عنوان خار در چشم و استخوان در گلو یاد کرده است
علل سکوت امیرالمومنین علیهالسلام
اگر امیرالمومنین علیهالسلام دست به شمشیر میبرد و شجاعت و دلیری خود را نشان میداد اتفاقاتی ناگوار از قبیل موارد ذیل رخ میداد:1- قطعا آنهایی که خود را خلیفه میدانستند آرام نمینشستند و جنگ داخلی بین مسلمانان رخ میداد.
2- تعداد بسیاری از کسانی که در سالهای آخر عمر پیامبر مسلمان شده بودند، مرتد شده و در برابر حکومت اسلامی موضعگیری میکردند.
3- تفرقه شدیدی در میان امت اسلام به وجود میآمد و تعداد زیادی از صحابه پیامبر اکرم کشته میشدند.
4- با از بین رفتن وحدت بین مسلمانان، جامعه اسلامی ضعیف میشد.
5- خطر مدعیان نبوت مانند "مسیلمه و سجاح، ضربات جبرانناپذیری را به پیکر اسلام وارد میکردند.
6- خطر رومیان که در پی فرصتی مناسب بودن تا به مرکز اسلام حمله کنند نیز جامعه اسلامی را تهدید میکرد.
موارد بالا بخشی از عواملی بود که امیرالمومنین علیهالسلام به خاطر آنها صبر را بر قیام ترجیح داده و با این ابتکار و تدبیر توانست جامعه اسلامی نوپا را از خطرهای بزرگ برهاند و این تصمیم، حفظ اصل اسلام و توجه به اتحاد مسلمین بود.(پیشوایی، سیره پیشوایان، ص71)
فرازهایی از نهجالبلاغه در مورد سکوت امام
امیرالمومنین علیهالسلام در بیانی آکنده از حزن، رمز سکوت خود را در خطبه شقشقیه اینگونه بیان کردند:«در این فکر بودم که آیا تنهایی بپا خیزم و یا در این محیط پرخفقان صبر کنم؟ محیطی که پیران را فرسوده و جوانان را پیر و مردان با ایمان را به رنج وامیدارد، سرانجام دیدم صبر کردن به عقل و خرد نزدیکتر است؛ لذا صبر پیشه کردم ولی به کسی میماندم که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته، با چشم خود میدیدم، میراثم را به غارت میبرند.»
امام در جای دیگر فرمود: سالم ماندن دین برای ما بهتر از هر چیز دیگر است.
با توجه به عبارات فوق آنچه که امیرالمومنین علیهالسلام را وادار به سکوت کرده بود، چیزی با ارزشتر از اتفاقات ناگوار رخ داده، یعنی همان حفظ نهال نوپای جامعه اسلامی بود که حضرت حاضر بود خود، همسر و فرزندانش را در این مسیر فدا کند.
امیرالمؤمنین با ارزیابی اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی به این نتیجه رسید که اگر با اصرار به حق خود در مقابل ظلم به همسرش فاطمه علیهاالسلام میایستاد، وضعی پیش میآید که زحمات پیامبر اکرم و خونهای پاک شهیدان به هدر میرفت
روشنترین بیانی که امیرالمومنین علیهالسلام، علت سکوت خویش را بیان نموده، این عبارت است:
«و چیزى مرا نگران نکرد و به شگفتم نیاورد، جز شتافتن مردم بر فلان از هر سو و بیعت کردن با او. پس دست خود بازکشیدم، تا آنکه دیدم گروهى در دین خود نماندند، و از اسلام روى برگرداندند و مردم را به نابود ساختن دین محمد صلی الله علیه و آله خواندند. پس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یارى نکنم، رخنهاى در آن بینم یا ویرانى که مصیبت آن بر من سختتر از - محروم ماندن از خلافت- است و از دست شدن حکومت شما، که روزهایى چند است که چون سرابى نهان شود، یا چون ابر که فراهم نشده پراکنده گردد. پس در میان آن آشوب و غوغا به پا خاستم تا باطل نابود شد، و دین ثبات و استقرار یافت.(نهجالبلاغه، نامۀ حضرت به مردم مصر، شماره62)
در واقع حضرت با این سخن به آنها فهماند كه اگر مأمور به صبر نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، كسى جرأت نمىكرد كه این فكر را حتى از مخیلهاش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمانهاى الهى بوده است.
سیاست سکوت در برابر خلفا
بحث درباره دفاع از مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط امیرالمومنین علیهالسلام مبتنی بر این است که رویكرد و سكوت حضرت در برابر خلفا را مورد بررسی قرار دهیم، زیرا این امر بخشی از همان سیاست می باشد.سكوت امام در برابر خلفا در راستای حفظ وحدت اسلامی، حفظ دین و فراهم نبودن شرایط قیام بود. از این رو امام بارها از وضع موجود و ظلمهایی که بر خاندان او را داشته شد، شکایت نمود. امام در بخشی از خطبه شقشقیه علل سکوت خود در برابر خلفا را بیان کرد. امام از انتخاب این که قیام کند یا سکوت نماید، را به عنوان دوره دشوار و حساس یاد میکند و درباره انتخاب راه دوم میفرماید:
«من ردای خلافت را رها ساختم، و كنار رفتم، در حالی كه در این اندیشه فرو رفته بودم كه آیا بدون یاور بپاخیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پرخفقان و ظلمتی كه پدید آوردهاند، صبر كنم؟ محیطی كه پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان با ایمان را در واپسین دم زندگی به رنج وا میدارد. عاقبت دیدم بردباری و صبر، به عقل و خِرَد نزدیكتر است، شكیبایی ورزیدم، ولی به كسی میماندم كه خار در چشم و استخوان در گلو دارد، با چشم خود میدیدم میراثم را به غارت میبرند.
حفظ اسلام در فرهنگ ائمه علیهمالسلام محور بوده و تشکیل حکومت و قیام آنها در راستاى حفظ اسلام است. اگر در شرایطى اسلام به واسطه قیام حفظ شود، آنان قیام میکنند همانند امام حسین علیهالسلام. زیرا وحشت از مرگ در فرهنگ آنها راه ندارد. و اگر در زمانى دیگر، سکوت موجب حفظ اسلام شود، سکوت مىکنند، گرچه این سکوت موجب از دست دادن حق مسلم آنها شود.
حفظ اسلام در فرهنگ ائمه علیهمالسلام محور بوده و تشکیل حکومت و قیام آنها در راستاى حفظ اسلام است. اگر در شرایطى اسلام به واسطه قیام حفظ شود، آنان قیام میکنند همانند امام حسین علیهالسلام. زیرا وحشت از مرگ در فرهنگ آنها راه ندارد. و اگر در زمانى دیگر، سکوت موجب حفظ اسلام شود، سکوت مىکنند، گرچه این سکوت موجب از دست دادن حق مسلم آنها شود
بررسی سکوت امیرالمومنین از نگاه تاریخنویسان
بررسى اوضاع سیاسى و اجتماعى صدر اسلام نشان مىدهد که بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، اسلام و مسلمین دچار مشکلات و بحرانهاى خطرساز فراوانى شده بودند که هرکدام آنها براى اسلام و مسلمین خطرات جدى بودند. ظهور پیامبران دروغین, ارتداد و اختلافات شدید بین مسلمین را مىتوان از جمله آنها ذکر کرد.(تاریخ یعقوبى، ج2، ص107)ابن هشام مورخ مىنویسد: وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وفات یافت و بلا و مصیبت بر مسلمین بزرگ شد، یهودیان سر برافراشته و مسیحیان خوشحالى کردند، اهل نفاق از دین برگشته و اعراب مىخواستند مرتد شوند، اهل مکه مىخواستند مجددا بتپرستى کرده و دین پیامبر را منسوخ نمایند.(سیره ابن هشام، ج4، ص316)
در چنین شرایطى است که امیرالمومنین علیهالسلام درباره علت سکوت خود فرمود:
دست نگه داشتم تا این که دیدم گروهى از مردم از اسلام برگشتند(مرتد شدند.) و مردم را به محو دین محمد صلی الله علیه و آله دعوت مىکنند؛ ترسیدم که اگر در این لحظات حساس، اسلام و مسلمین را یارى نکنم، خرابى و یا شکافى در اسلام خواهم دید که مصیبت آن بر من از مصیبت از دست رفتن چند روزه خلافت بیشتر است. (نهجالبلاغه، نامه62)
استاد شهید مطهرى به نقل از ابن ابى الحدید مىنویسد: روزى فاطمه سلام الله علیها، على علیهالسلام را دعوت به قیام مىکرد. در همین حال فریاد موذن بلند شد که: اشهد ان محمدا رسول الله. على علیهالسلام به زهرا علیهاالسلام فرمود: آیا دوست دارى این فریاد خاموش شود؟ فرمود: نه. فرمود: سخن من جز این نیست.(سیرى در نهجالبلاغه، ص184)
امیرالمومنین علیهالسلام پس از انتخاب عثمان به عنوان خلیفه سوم فرمود:
شما خود مىدانید من از همه براى خلافت شایستهترم. به خدا قسم! مادامى که کار مسلمین رو به راه باشد و تنها بر من جور و جفا شده باشد، مخالفتى نخواهیم کرد. به خدا سوگند! اگر ترس ایجاد تفرقه میان مسلمانان و بازگشت کفر، و تباهى دین نبودم، رفتارم با آنها بگونهای دیگر بود.(نهجالبلاغه، خطبه 119)
پس سکوت امیرالمومنین در قبال خلفا و حتى همکارى آن حضرت در برخى از موارد با آنها، بر اساس مصالح اسلام و مسلمین بوده است. اتخاذ چنین سیاستی از سوى امام، در آن شرایط و استراتژى؛ معقول، منطقى و حکیمانه بود. به دلیل این که با توجه به موقعیت سیاسى و اجتماعى خاصى که حضرت در میان مسلمانان داشت، قیام او موجب خونریزى بین مسلمین شده، که خطرات جدى براى اسلام داشت.
البته سکوت امیرالمومنین به این معنا نبود که آن حضرت از حق خود دفاع نکرده و در صدد پذیرش حکومت نبوده است. زیرا آن حضرت بارها از حق خود دفاع نمود و از این سکوت و صبر به عنوان خار در چشم و استخوان در گلو یاد کرده است.(نهجالبلاغه، خطبه شقشقیه)
بىتردید چنین سکوتى نشانه فضایل بالای حضرت است و کمال انسانیت و شرف آن وجود مقدس را نشان مىدهد. چنانچه "کاشف الغطا" از این عمل حضرت به عنوان والاترین عمل یاد مىکند. یقینا این صبر و سکوت امیرالمومنین علیهالسلام به معنی ترس حضرت از مرگ نیست چرا که امام درباره اشتیاقش به مرگ میفرماید: بخدا سوگند انس و اشتیاق من به مرگ همانند انس طفلی است که به سینه مادرش دارد. (نهجالبلاغه، خطبه5)
استاد جعفر سبحانى دوران صبر و سکوت امیرالمومنین علیهالسلام را اینگونه توصیف میکند: اینها بعضى از علل امیرمومنان على علیهالسلام بود که به سبب حفظ اساس اسلام، دست از حق خود کشید و بیست و پنج سال جرعههاى تلختر از زهر را نوشید.(فروغ ولایت، ص173)