تبیان، دستیار زندگی

کلک رسانه و خوراندن دروغ به مخاطب، بدون آن که متوجه آن باشید

عصر پینوکیو

یه صبح دیگه، یه صدایی در گوشم میگه...با چشم هایی که درست باز نشده خبرها رو بالا و پایین می‌کنم، مرگ، خشم، قتل ، آتش‌سوزی، اعتصاب، درگیری، آلودگی هوا، کمبود دارو و غیره. انگار در بین اخبار به دنبال گمشده‌ای می‌گردم، خبر خوب!
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : فاطمه ناجی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 

حالا ما مانده‌ایم و طوفانی از اخبار که از سمت رسانه‌ها به صورتمان می‌خورد و تشخیص راست و دروغ بودن آن گاهی اوقات به قدری سخت و وقت‌گیر می‌شود که آرزو می‌کردم کاش برای همه کسانی که خبرهای دروغ را منتشر و بازگو می کنند، قابلیت پینوکیو  فعال می‌شد تا انقدر آدم ها را به زحمت نیندازد اما باید قبول کرد که ما به جای زندگی در کتاب قصه‌ها با اخباری رو به هستیم که به قول قدیمی‌ها برایتان دروغ‌های میگویند از راست قشنگتر! انقدر که حکایتت می‌شود حکایت دیالوگ معروف سریال روزی روزگاری که هاج و واج می‌پرسید«کاکو این دروغ‌هایی که می‌گی راسته؟» به همین بهانه در این گزارش ما را با مرور بخشی از این کلک‌های رسانه‌ای دنبال کنید.

گوبلز؛ آقای دروغ‌های بزرگ

شایدباورتان نشود اما دروغ هم یک نوع تکنیک به حساب می‌آید و به مهارت بالایی احتیاج دارد.

«پاول یوزف گوبلز» وزیر تبلیغات و مغز متفکر ماشین تبلیغاتی هیتلر و آلمان نازی بود و دستور جنایت‌کارانه‌ی آن‌ها را اجرا می‌کرد. او برای این کار  اولین بار تکنیک دروغ بزرگ یا دروغ گوبلزی را ابداع کرد. ابزار تاثیرگذاری او بر روی افکار از طریق  فیلم،رادیو،موسیقی، تلفیق رسانه و سیاست و عموما پوستر و هنر  شکل می‌گرفت. مثلا با وجود شکست و مشکلاتی که در جنگ جهانی بود با سخنرانی های دروغین به سربازان و کارگران روحیه می‌داد یا از شعارهای کوتاهی که با رنگ قرمز بر روی پوسترهای پررنگ و لعاب نوشته می‌شد مثل: «مردم به پا خواهند خواست»،«نان ‌و آزادی»،«پیش به سوی تجدید قدرت!» برای افزایش روحیه مردم استفاده می‌کرد.

دروغ هرچه شاخدارتر باورپذیرتر!

گوبلز معتقد بود که دروغ باید بزرگ باشد و با پافشاری برآن می‌توان حرف‌های غیر واقعی را برای مخاطب قابل قبول کرد. به گفته او «باید یک ایده را چنان به مردم صادقانه القا کنید که در نهایت تسلیم آن شده و مطلقا به آن ایمان آورده و هرگز نتوانند از آن بگریزند.»

دستمزد، جیره بندی، مسکن ، جنگ از جمله مشکلاتی بودند که گوبلز به بهترین شکل آن‌ها را به گردن  دشمنان خود می‌انداخت و از طریق رادیو که بزرگ‌ترین رسانه خود بود روحیه ملی مردم را تقویت و آن‌ها را به مبارزه و مقاومت دعوت می‌کرد. به طور مثال گوبلز  بعد از شکست سنگین و کشته شدن بسیاری از نازی‌ها در جنگ جهانی دوم، مفهوم شکست را نادیده گرفت و با تاکید بر قدرت نازی‌ها، پیروزی را نزدیک دانست و با ابزار فرهنگی مثل رادیو، فیلم، پوستر، موسیقی افکار و اعتقادات مردم را جهت می‌داد و نبضشان را در دست می‌گرفت.
دروغ هرچه غیرقابل باور و وقیحانه‌تر باشد زودتر در جامعه هضم می‌شود، همچنین دروغ های بزرگِ پر تکرار توسط مخاطب زودتر پذیرفته می‌شود.

از هر دری، سخنی دروغ!

اگر تجربه بازی مافیا را داشته باشید احتمالا این موضوع را درک کرده‌اید که شاخ و برگ دادن به موضوعات و پرگویی یا از هر دری سخن گفتن باعث می‌شود اطلاعات درست در جنگلی از شبه حقایق گم شود. ذهن، زمین بازی دروغگو است و شما وقت نمی‌کنید برای کلمه به کلمه سخنران به دنبال چرایی آن بروید بنابراین شما نظاره گر توجیهات او هستید  و اگر سخنران کارش را خوب بلد باشد احتمالا شما را متاثر می‌کند. مثلا در یک نشست مطبوعاتی مسئول سخنرانی باید درباره علت و چرایی آلودگی هوا در کشور و اقدامات لازم برای کاهش آن صحبت کند، اما در پایان جلسه شما با کوهی از داده های پراکنده و بی ربط و راهکارهای تکراری روبه رو می‌شوید بدون آن که در خود جلسه متوجه آن شده باشید!.

فعل هایی که به کمک دروغ می‌آید

یکی دیگر از ترفندهای دروغگویی استفاده  از زمان ماضی و گذشته یا آینده افعال است چرا که کمتر قابل پیگیری و اندازه گیری اند و اگر به شکل یک قصه روایت بشوند تاثیرگذارتر می‌شوند برای مثال: دانشمندان در آینده  به تکنولوژی دست می‌یابند که هرگونه آلودگی را تغییر می‌دهد و دیگر آسیب‌زا نخواهد بود یا روایت تاریخ گونه از برخی از حوادثی که اصلا به وجود نیامده اما چون فرد وقت و شاید سواد پیگیری تاریخ را ندارد آن را قبول می‌کند. در لطایف الطوایف این امر را خوب بازگو کرده:« واعظی گفت در حدیث است که یعقوب را بالای مناره شغال خورد. کسی برخاست که ای شیخ، حدیث نبود و قرآن بود، یعقوب نبود و یوسف بود، بالای مناره نبود و ته چاه بود، شغال نبود و گرگ بود، اصل خبر هم دروغ بود.

سواستفاده از احساسات؛ ترفند کثیف دروغگویی

 کلی‌گویی، درگیر کردن عواطف، ارجاع ندادن و یا تخریب منابع موثق و غیره هم،  خبر را در هاله‌ای از ابهام و شگفتی غوطه‌ور و غیر قابل راستی آزمایی می‌کند. مثلا عکسی از یک دختربچه با لباس محلی در خانه ای که آوار شده و گریه می‌کند با این مضمون که اینجا ایران است و خانه را بر سر این دختربچه آوار کرده و خانواده‌اش را از او گرفته‌اند ،قطعا احساس هر آدمی را درگیر می‌کند اما با کمی وقت وجستجو متوجه می‌شویم که این روایت و عکس کاملا دروغ بوده و مربوط به زلزله در کشور همسایه بوده!

پرتکرار و وقیح مثل دروغ!

روان شناسان این اصل را تایید می‌کنند که دروغ هرچه غیرقابل باور  و وقیحانه‌تر باشد زودتر در جامعه هضم می‌شود، همچنین دروغ های بزرگ پر تکرار توسط مخاطب زودتر پذیرفته می‌شود. به طور مثال برخی از بازتاب‌های رسانه‌های خارجی از ایران به قدری بد و به قصد تخریب بوده که هنوز هم برخی بر این باور هستند که ایرانیان ازتکنولوژی به دور هستند و با چهارپایان در بیابان تردد می‌کنند. یا با گفتن کلمه اسلام اولین چیزی که تصور کنند چهره خشن و تروریستی داعش باشد.

تفکر انتقادی، کنترل بر روی هیجان و احساسات، شکاک بودن به طور مثبت، فعال کردن قوه تحلیل خود با خواندن خبرها از منابع مختلف و بسیاری از راهکارهای دیگر باعث می‌شود با آگاهی بر این موضوع کمتر فریب بازی‌های رسانه‌ای را بخوریم.