تبیان، دستیار زندگی

نگرش‌هایی که برای گوش‌دادن فعال نیاز داریم

وقتی حرف می‌زنی، سراپا گوشم

گوش‌دادن پویا غول چراغ جادو نیست که یک دفعه پیدایش بشود و اوضاع و احوال گفت‌وگویمان را آن‌طور که آرزویمان است، عالی کند. تمرین‌‌هایی نیاز دارد که هم از جنس نگرش است و هم مهارت.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : سعیده بقایی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
گوش دادن
مهارت‌ها شامل به‌کارنبردن موانع ارتباطی است که قبلاً به آن پرداخته‌ایم. دوری‌کردن از رفتارهایی مثل دستوردادن، راهنمایی، قضاوت، تمسخر، ذهن‌خوانی، سخنرانی، تهدید، نصیحت، وارسی‌ و... کمک می‌کند تا آماده یک گفت‌وگوی سالم شویم.

اما برای اینکه بتوانیم فعالانه گوش داده و گفت‌وگو را به‌درستی ادامه بدهیم، نیاز است نگرش‌هایی را در خود به‌وجود آوریم. به‌خصوص وقتی قرار است با بچه‌ها ارتباط برقرار کنیم. چون دو خطر این رابطه را تهدید می‌کند.

یکی اینکه مهارت‌های کلامی کودکان محدودتر از بزرگ‌ترهاست و اگر حواسمان نباشد، خیلی زود بازنده می‌شوند؛ یکی اینکه پدر و مادرها احساس برتری و قدرتمندی بیشتری در ارتباط با کودکان دارند و در صورت وجود این روحیه ممکن است کرامت انسانی کودک دیده نشود و مطابق آن رفتار نشود. در حقیقت به‌کارگیری هرکدام از موانع را هم می‌شود به درنظرنگرفتن کرامت انسانی نسبت داد.


نگرش‌های لازم برای گوش‌دادن پویا

داستان این است: کسی دارد موضوعی را با ما مطرح می‌کند. دقیقاً نمی‌دانیم منظورش چیست. ممکن است حدس بزنیم. اما حدسمان را پایه و اساس قرار نمی‌دهیم، بلکه آن حدس را با او مطرح می‌کنیم تا مطمئن شویم درست فهمیده‌ایم و اگر برداشتمان اشتباه بوده، آن را اصلاح کنیم.

داستان این است: کسی دارد موضوعی را با ما مطرح می‌کند. دقیقاً نمی‌دانیم منظورش چیست.

ممکن است حدس بزنیم. اما حدسمان را پایه و اساس قرار نمی‌دهیم، بلکه آن حدس را با او مطرح می‌کنیم تا مطمئن شویم درست فهمیده‌ایم و اگر برداشتمان اشتباه بوده، آن را اصلاح کنیم.

یعنی همه را می‌شود به این صورت خلاصه کنیم: دغدغه فهم درست مخاطب را داریم. می‌خواهد کودک باشد یا بزرگ‌سال.

اگر این دغدغه و این نگرش وجود نداشته باشد، تمرین‌ها به جایی نخواهد رسید و حضور پویا هنگام گوش‌دادن اتفاق نخواهد افتاد. اگر بخواهیم این نگرش‌ها را در شش دسته اصلی جا بدهیم، به این شکل خواهد شد: 

1. رغبت به گوش‌دادن

اگر حالش را نداشته باشیم گوش بدهیم و فقط ادای گوش‌دادن و رغبت به آن را دربیاوریم، از همان ابتدا اشتباهی وارد داستان شده‌ایم. برای گوش‌دادن باید وقت صرف کنیم. اگر وقتش را نداریم، بهتر است به کودک این موضوع را یادآوری کنیم که الان برای گفت‌وگو حالمان مساعد نیست؛ چون نمی‌توانیم درست به حرف‌هایش گوش بدهیم.

2. میل به کمک‌کردن

با خودمان و نیتمان صادقانه مواجه شویم. اگر می‌خواهیم با او حرف بزنیم تا یکی از موانع را به‌کار ببریم، بهتر است خویشتن‌داری کنیم و گفت‌وگو را تا زمانی به تعویق بیندازیم که حس کنیم تمام و کمال دلمان می‌خواهد به او کمک کنیم.

3. تمایل به درک احساسات

راه دررویی ندارد؛ باید بخواهیم احساسات کودک را درک کنیم. احساسات او ممکن است با احساسات ما متفاوت باشد. ممکن است خیلی متفاوت باشد. مهم نیست. لازم است تمایل داشته باشیم آن‌ها را دقیق و درست بفهمیم. طبیعی است که یک‌شبه این اتفاق نمی‌افتد و به گذر زمان نیاز دارد.

4. اعتماد به کودک

کودک از طریق بیان احساساتش و اعتباربخشی ما و ادامه‌یافتن گفت‌وگو می‌تواند به مهارت حل مسئله برسد. برای این مهارت نیاز به اعتماد ما دارد. البته این یک جاده دوطرفه است. هم کودک با تأیید ما انرژی می‌گیرد و احساس کارآمدی‌اش بیشتر می‌شود، هم ما با دیدن اینکه خودش می‌تواند مسائلش را حل کند، به او بیشتر اعتماد می‌کنیم.

5. گذرابودن احساسات

احساسات یک‌جور و یک‌جا نمی‌مانند. قرار نیست ماندگار شوند و برای همیشه باشند. بیشترین مدت‌زمان ماندگاری آن‌ها 120 ساعت است و بعضی‌شان کمتر از یک ساعت. همچنین خیلی وقت‌ها یک احساس با احساسی دیگر پوشیده می‌شود. در جریان گوش‌دادنِ فعال می‌شود قدرت تغییر احساسات و ماندگارنبودن آن‌ها را ببینیم.

6. گوش‌دادن به شخصی دیگر

متمایز دیدن کودک هم به ما کمک می‌کند بتوانیم احساسات او را به رسمیت بشناسیم و هم به او اجازه می‌دهد برای خودش احساسی مجزا داشته باشد و اوضاع را به روش خودش درک کند.

گاهی برای بزرگ‌ترها سخت است؛ اما اگر برای این استقلال در احساس کودک کار نکنیم و او را جدا از خود نبینیم، در رشد او کوتاهی کرده‌ایم.

 

لینک مرتبط:  به من گوش کن