تبیان، دستیار زندگی

رد فرضیه داروین در اسلام

بررسی فرضیه داروین در قرآن کریم

داروین یک زیست‌شناس و زمین‌شناس انگلیسی است که حدود 150 سال پیش فرضیه‌ای در مورد چگونگی تکامل انسان مطرح کرده است. این نظریه بیان می‌کند که هیچ یک از جانوران به شکل امروزی‌شان وجود نداشته‌اند و به تدریج و با تغییر در نسل‌ها به این شکل درآمدند. همه جانوران از نظر او دارای اجداد مشترکی بوده‌اند. او معتقد بود که بر اثر تغییرات در جانوران تک‌سلولی و تکامل آنها نوع انسان به وجود آمده‌ است و زمینه و شروع خلقت را تصادف و احتمال می‌داند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهری هدهدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
فرضیه داروین،  اسلام، خلقت،  تکامل انسان، 
در باب آفرینش انسان، دو نظریه مطرح شده است. نظریه‌ «ثبات انواع» یا «فیکسیسم» و نظریه «تحول انواع » یا «ترنسفورمیسم».

1- نظریه ثبات انواع
نظریه ثبات انواع یا فیمسیسم که از مدت‌ها پیش از میلاد مسیح علیه‌السلام تا قرن 19، تفکر حاکم بر حوزه علوم طبیعی بود، بر آن بود که هر یک از جانداران، خلقت مستقلی داشته و هیچ گونه رابطه‌ای با همدیگر ندارند، بدین معنا که هیچ نوعی از آن‌ها به نوع دیگر، قابل تبدیل نمی‌باشند.

2- نظریه تحول انواع
نظریه‌ تحول انواع یا ترنسفورمیسم بر این باور است که خلقت موجودات زنده، بطور مستقل نیستند. یعنی جانداران کنونی، هر کدام تکامل یافته گونه‌ قبل از خود است و سر‌منشا همه آن‌ها از یک موجود تک سلولی به عنوان یک موجود زنده پدید آمده‌اند.
بر اساس این نظریه تمام گیاهان و جانوران در مدتی بسیار طولانی، از اَشکال ساده و اولیه حیاتی متکامل شده‌اند.

داروین این نظریه را در کتاب «اصل انواع»، مفصلا طرح کرده و هیچ نامی از انسان نیاورده، بلکه تکامل را فقط درباره‌ انواع گیاهی و جانوری مطرح نمود. اما پس از دوازده سال در کتاب «تبار انسان» نظریه تکامل را به انسان نیز سرایت داد و انسان و میمون را از تبار مشترکی دانست.

مهم‌ترین دلیل نصر برای مخالفت با نظریه داروین این است که آن را از ارکان جهان‌نگری ماتریالیستی نوین غرب می‌داند



نارسایی فرضیه داروینیسم

1- داروین برای عنصر تنازع بقا(جنگ برای ماندن)، اهمیت بسیاری قائل بود، در حالی که روابط موجودات زنده، تنها از راه جنگ و جدال نیست، بلکه اشکال گوناگون کمک و پشتیبانی متقابل نیز بین آن‌ها وجود دارد.
۲- از این نظریه هرگز نمی‌توان به عنوان یک قانون قطعی بهره‌برداری کرد، زیرا تا کنون از حد یک فرضیه فراتر نرفته است.
۳- این نظریه حتی در زمان خودش هم مورد انتقاد قرار گرفته، به طوری که به نقل از فرانسیس دارک، دانشمند معروف اروپایی، دکتر لوییس لی‌لی و همسرش، حدود سی سال برای یافتن فسیل‌های بشر ماقبل تاریخ، به شرق آفریقا رفتند. هنگام جستجو به جمجمه‌ای برخوردند که صاحب جمجمه در حدود دو میلیون سال قبل می‌زیسته و بر خلاف تئوری برخی‌ها، پوزه‌ای شبیه میمون نداشت بلکه صورتی پهن و مسطح و دارای ساختاری کاملا متفاوت با بدن میمون‌ها بود.
۴- بی‌تردید تکاملی که «داروین» و هواداران وی ادعا دارند، محتاج به طول زمانی است که عمر زمین آن را کفاف نمی‌دهد.

مدتی که برای خشک شدن پوسته زمین لازم است، از بیست میلیون سال کمتر و از چهل میلیون بیشتر نیست و حداکثر حدسی که برای عمر زمین زده‌اند، از دویست میلیون سال تجاوز نمی‌کند و این مقدار برای تحولات و تغییراتی که داروین ادعا می‌کند، کافی نیست؛ زیرا جزئی‌ترین تغییرات، صدها هزار سال وقت لازم دارد تا چه رسد به اینکه از صورت یک جانور دریایی به صورت یک انسان حاکم بر کون و مکان درآید.

5- تا این زمان طرفداران ترانسفورمیسم تاکنون نتوانسته‌اند آخرین حلقه حد فاصل میان حیوان و انسان را بشناسند تا این زنجیره تکاملی، به کمال خود دست یازد. این مطلب قرینه‌ای بر ضعف این رویکرد می‌باشد.(کلام جدید، خسرو پناه، ص400/ انسان‌شناسی، محمد پاشایی، ص23)

دیدگاه علامه در دو مطلب خلاصه می‌شود: الف) نظریه تکامل به لحاظ علمی فرضیه‌ای بیش نیست ب) آیات خلقت، آفرینش دفعی و مستقل نوع انسان را تاکید می‌کنند



دیدگاه قرآن کریم درباره خلقت انسان

علامه طباطبایی:
 علامه طباطبایی از جمله اندیشمندانی است که این موضوع را با دقت مورد توجه و بررسی قرار داده است. وی درباره نظریه تکامل چنین می‌گوید: این گفتار، صرف فرضیه‌ای بیش نیست و ادله‌ای که برای اثبات آن اقامه کرده‌اند از اثباتش قاصر است... زیست‌شناسی با همه‌ موشکافی‌ها و طول مدتش تاکنون برای نمونه به هیچ فرد از نوع کاملی بر نخورده که از نوع دیگری متولد شده باشد، البته به طوری که خود تولد را مشاهده کنیم، نه دو فرد کاملا شبیه به هم را ... . فرضیه تطور انواع فرضیه‌ای است حدسی، که اساس علوم طبیعی امروز را تشکیل داده که ممکن است روز دیگری فرضیه‌ای قوی جای آن را بگیرد.
علامه طباطبایی پس از ردّ نظریه تکامل با تمسک به ظاهر آیات خلقت، بر نظریه دفعی بودن خلقت انسان تاکید کرده، چنین می‌گوید: «از ظاهر قرآن بر می‌آید که نسل حاضر بشر منتهی به آدم علیه‌السلام و همسرش می‌شود و آدم علیه‌السلام و همسرش از پدر و مادر متولد نشده، بلکه از زمین تکون یافته‌اند... روشن‌ترین آیه‌ای که درباره خلقت آدم علیه‌السلام در قرآن دیده می‌شود آیه «انٌ مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثمٌ قال له کن فیکون» است.(آل‌ عمران، 59) چون آیه شریفه در پاسخ از احتجاج مسیحیان بر پسر بودن عیسی علیه‌السلام برای خدا نازل شده، مسیحیان احتجاج می‌کردند به اینکه او بدون پدری از جنس انسانی به دنیا آمده و حال آنکه هرکس به دنیا بیاید از پدری متولد می‌شود، پس پدر عیسی علیه‌السلام باید خدا باشد، آیه شریفه در پاسخ آنان می‌فرماید: صفت عیسی علیه‌السلام مانند آدم علیه‌السلام است که خدای تعالی او را از خاک زمین، خلق کرد، بدون اینکه پدری داشته باشد که از نطفه او متولد شود پس چرا مسیحیان نمی‌گویند آدم علیه‌السلام پسر خداست...؟ (المیزان، ج16، ص 256-257) 

علت مخالفت علامه طباطبایی با نظریه داروین تنها ناسازگاری آن با ظاهر آیات قرآن نبوده است، بلکه از نظر وی این نظریه هنوز به سرحد قطعیت نرسیده است بلکه تنها یک فرضیه است که برای توجیه بعضی مسائل طرح شده و هیچ دلیل قاطعی بر آن وجود ندارد. لذا کاملاً ظنی است و نمی‌تواند با این حقیقت قرآنی که انسان نوعی متمایز از سایر انواع حیوانی است و تکامل یافته آنها نیست، معارضه کند. دلیل علمی دیگری که علامه طباطبایی بر رد دیدگاه تحول داروین مطرح می‌کند این است که پیوستگی نسلی انسان و میمون قابل تجربه هم نیست؛ یعنی ما تاکنون تجربه نکرده‌ایم که فردی از افراد این نوع به فردی دیگری از افراد نوع دیگر متحول شود. به عبارت روشن‌تر هرگز کسی مشاهده نکرده است که میمونی انسان شود.

دیدگاه علامه در دو مطلب خلاصه می‌شود:
الف) نظریه تکامل به لحاظ علمی فرضیه‌ای بیش نیست.
ب) آیات خلقت، آفرینش دفعی و مستقل نوع انسان را تاکید می‌کنند.

تذکر یک نکته:

این نکته از علامه درباره خلقت آدمی خالی از لطف نیست که مراد قرآن کریم از «خلقت انسان از طین(گل)» خلقت نوع آدمی از طین است نه فرد فرد آن. یعنی همه افراد انسان از فردی پدید آمده‌اند که او از گل خلق شده است. لذا جایی برای این توهم باقی نمی‌ماند که تک‌تک ما انسانها چگونه از خاک آفریده شده‌ایم؟

داروین برای عنصر تنازع بقا(جنگ برای ماندن)، اهمیت بسیاری قائل بود، در حالی که روابط موجودات زنده، تنها از راه جنگ و جدال نیست، بلکه اشکال گوناگون کمک و پشتیبانی متقابل نیز بین آن‌ها وجود دارد



صاحبان تفسیر نمونه:
۱- فرضیه تکامل ظنی و غیرقطعی است.(تفسیر نمونه، ج۷ و۱۱) چون فرضیه داروین را هرگز با تجربه نمی‌توان اثبات کرد، دست بشر از آزمایش و تجربه مسائلی که در میلیون‌ها سال قبل ریشه دارد، کوتاه است.

۲- هرچند ظاهر آیات بر چگونگی آفرینش تدریجی یا آنی انسان صراحت ندارد در مجموع با خلقت مستقل آنی سازگارتر است. زیرا بیان بعضی آیات سوره حجر نشان می‌دهد که میان خلقت آدم از خاک و پیدایش صورت کنونی، انواع دیگری وجود نداشته است. همچنین مطرح می‌کند که قرآن در مورد کیفیت خلقت سایر جانداران نظری ندارد.(تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۱ و۱۷)

۳- آنچه در دیدگاه صاحبان تفسیر نمونه اهمیت دارد این است که آنها نظریه داروین را مخالف خداشناسی نمی‌دانند و از لحاظ کلامی در آن مناقشه نمی‌کنند امری که در غرب رواج فراوان دارد و مارکسیست‌های جهان اسلام به تقلید از آنها نظریة داروین را نافی خالق جهان می‌دانستند.

۴- آیت الله مکارم شیرازی که از مفسران اصلی تفسیر نمونه است در آثار دیگرش نیز درباره نظریه داروین سخن گفته است. او برای رفع تعارض بین قرآن و علوم جدید از جمله نظریه داروین می‌گوید: قرآن یک کتاب علوم طبیعی نیست و اگر چیزی از اسرار علوم و حقایق جهان آفرینش در آن باشد، حتماً برای یک هدف تربیتی و اخلاقی و تعلیم درس توحید و خداشناسی است نه به منظور عرضه علوم طبیعی به سبک دایره المعارف‌ها.البته این نکته در تفسیر نمونه هم ذکر شده است که بحث قرآن در زمینه آفرینش انسان از این رو سربسته و اجمالی است که منظور اصلی از طرح آن مسائل تربیتی بوده است (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۲۲ و ۲۳)

دکتر سیدحسین نصر
سیدحسین نصر از اندیشمندان معروف ایرانی از جمله مخالفان سرسخت نظریه داروین است. وی می‌گوید: نظریه تکاملی داروین (داروینیسم) که یکی از پایه‌های مدرنیته است، نظری بر خلاف دین اسلام دارد. این نظریه با دریافتی ماده‌گرایانه بر پیدایی موجودات از یکدیگر تاکید دارد و در واقع آفرینش دفعی خداوند را که پیش از خلقت در خرد الهی متمثل بود، نفی می‌کند. گرچه امروزه نظریه تکاملی داروین تغییرات زیادی کرده، اما هنوز درک مادی‌گرایانه آن به عنوان یکی از شالوده‌های مدرنیته عمل می‌کند... امروزه موضوعات اندکی وجود دارند که به اندازه نظریه تکامل اهمیت بحث داشته و هم‌طراز با این تئوری، دارای معانی ضمنی پنهان و موذیانه‌ای باشند. پیش از هر چیز اجازه دهید بگویم من در هاروارد نه تنها فیزیک بلکه زمین‌شناسی و دیرین‌شناسی هم خوانده‌ام و با این پیش زمینه‌ فکری است که فهم رایج در خصوص نظریه تکاملی داروینی را- حتی با زمینه‌های علمی - رد می‌کنم. (سید حسین نصر،روزنامه اعتماد،۱۷/۶/۸۷،شماره ۱۷۶۵، ص۷)

داروین برای عنصر تنازع بقا(جنگ برای ماندن)، اهمیت بسیاری قائل بود، در حالی که روابط موجودات زنده، تنها از راه جنگ و جدال نیست، بلکه اشکال گوناگون کمک و پشتیبانی متقابل نیز بین آن‌ها وجود دارد



مهم‌ترین دلیل نصر برای مخالفت با نظریه داروین این است که آن را از ارکان جهان‌نگری ماتریالیستی نوین غرب می‌داند. از نظر وی به همین دلیل است که در غرب اجازه طرح پرسش‌های جدی در نقد نظریه داروین داده نمی‌شود و به مخالفت‌های اندیشمندان بزرگ نسبت به این نظریه عملاً وقعی نهاده نمی‌شود. دانشمندان بزرگی، که چه در قرن نوزدهم هم‌زمان با طرح نظریه داروین و چه در قرن بیستم با بحث‌هایی علمی و نه فلسفی یا کلامی با نظریه وی به مخالفت پرداختند، چون با رد نظریه تکامل در واقع کل ساختاری که دنیای جدید بر آن بنا شده است فرو می‌ریزد.(نصر، ترجمه گواهی)

انتقاد مهم دیگر نصر به نظریة داروین نقشی است که در انهدام معنا و مفهوم تقدس آفرینش ایفا کرده است. از نظر وی، داروین به انهدام آگاهی مستمر از خداوند به عنوان خالق و حافظ حیات انواع جانداران کمک کرده است که در متون مقدس با تعبیر حیّ و محیی آمده است. نصر معتقد است نظریه تکامل در بیگانه کردن علم با دین و ایجاد جهانی که می‌توان در آن سیر کرد و شگفتی‌های آفرینش را بدون کم‌ترین احساس اعجاب و حیرت دینی مورد مطالعه قرار داد، تأثیر جدی داشت.(نصر، ترجمه اسعدی)

نتیجه:
این نظریه از 150 سال پیش تا به حال تنها نظریه علمی است که چگونگی شروع زندگی و به وجود آمدن انسان را بیان می‌کند. اما تحقیقاتی که انجام شده نشان می‌دهد که انسان‌هایی که در هزاران سال پیش وجود داشته‌اند به همین شکل امروز بوده‌اند و از تغییرات هیچ جانور تک‌سلولی به وجود نیامده‌اند که نظریه داروین را رد کردند.

همچنین فرضیه داروین با آیات آفرینش در قرآن کریم هیچ تناسبی ندارد و از جهت عقلی هم امکان ندارد تکامل نوعی از موجودات در نوع دیگری رخ دهد. یعنی تکامل میمون که از نوع حیوان است، امکان ندارد در انسان که نوع دیگری از موجودات است تبلور پیدا کند.