حرزها کدام مرگ را به تاخیر میاندازند؟
آیا حرز، هر بلائی را دفع میکند؟
در متون دینی، توصیههای فراوانی برای استفاده از حرز و بلاگردان شده است. برخی از محققان معتقدند همۀ امامان حرز مخصوص به خود داشتند. اما آیا حرز همۀ مصائب را از انسان دفع میکند؟
به دنبال توصیههای فراوان دینی، مسلمانان از دیرباز به استفاده از حرز و بلاگردان برای محافظت از خویشتن استفاده میکردند؛ اما سوال این است که آیا بستن حرز به بازو یا خواندن آن بر پیشانی _چنانکه مرسوم است_ باعث میشود هر مصیبتی از انسان دفع گردد؟
همینطور به کار دعانویسی و آویختن آن بر گردن دیگری، هم «تعویذ» میگویند؛ چنانکه حافظ میگوید: ای دوست، دستِ حافظ تعویذ چشمزخم است/ یا رب ببینم آن را در گردنت حمایل. ضمناً به چیز یا کسی که به آن پناه برده میشود «عوذه» گفته میشود. اگر جایی، کلمات دیگری مثل معاذه، تَمیمه، نُفرة، رُقْیَه، عَزیمه و افسون شنیدید، به همین معناست.
پاسخ اجمالی این است که حرز اگر مستند و موثق باشد و مطابق با آداب، استفاده شود، حتماً اثر دارد اما دامنۀ تاثیر آن تنها محدود به اموری است که از آن با عنوان تقدیر الهی یاد میشود.
بنابراین، مداومت بر استفاده از حرز، نمیتواند امر قطعی و قضای حتمی را از انسان دفع کند. این موضوع نیاز به توضیح و تفصیل بیشتری دارد که از این قرار است:
طبق آموزههای قرآن، هر انسانی یک مقدار مشخصی عمر میکند که در علم خداوند ثبت شده است و چون علم خدا تغییرناپذیر است، با سرآمدن این مدت زمان مشخص، حیات طبیعی انسان پایان مییابد. قرآن، اسم این سرآمد زمان طبیعی عمر را گذاشته است: اجل مسمی.
گاه اما شرایط به گونهای رقم میخورد که فرد نمیتواند پیمانۀ عمر طبیعی خود را پر کند در نتیجه زودتر از موعد، از دنیا میرود. در اینجا اصطلاحا گفته میشود فلان شخص به مرگ زودهنگام یا اجل معلق از دنیا رفت.
ممکن است برایتان سوال شود که اگر مقدر است کسی مرگ حتمیاش در فلان ساعت برسد، دیگر چگونه ممکن است این قضای الهی تغییر کند؟
پاسخ این است که حتی مرگ زودهنگام نیز بیرون از دایرۀ تقدیر الهی نیست و اساساً هم اجل معلق و هم اجل مسمی، هر دو از مظاهر قضا و قدر الهی هستند؛ یعنی مثلا کسی که به خاطر عدم رعایت بهداشت، یا بیمبالاتی در رانندگی یا عوامل دیگری مثل زلزله، چشم زخم و ... زمان مرگ خودش را جلو میاندازد به سببی از دنیا رفته که خود آن سبب هم یکی از مظاهر تقدیر الهی است؛ چرا که خداوند مقدر کرده است تا زلزله، در شرایطی خاص، بتواند جان آدمی را بگیرد.
در اینجا هم باید گفت شخص، به قضای الهی از دنیا رفته منتها مقدر این بود که او فلان مقدار عمر کند و بعد به مرگ طبیعی از دنیا برود (که اگر به فرض همینطور هم میشد میگفتیم به اجل مسمی از دنیا رفته بود)، ولی چون انسان دارای اراده و اختیار است دخالت مستقیم خود فرد، سرنوشت دیگری را برای او رقم زد. هم این عامل درونی (اراده) و هم آن عوامل بیرونی (زلزله، بیماری و...) همگی جزو مقدرات خداوند در عالم دنیا هستند که اگر در کنار هم جمع شوند، میتوانند منشأ اثر باشند.
خلاصه اینکه تنها چیزی که در اجل معلق، تغییر کرده، اراده خداوند است، چرا که ارادۀ خداوند به این تعلق گرفته که بیماری، زلزله، چشم زخم ... بتوانند در عالم طبیعت اثرگذار باشند.
با روشن شدن این مقدمه، پاسخ سوال اصلی این نوشتار نیز روشن میشود و آن اینکه نه تنها حرز، بلکه اعمال آئینی دیگری مثل صدقه، قرائت آیت الکرسی، صلۀ ارحام، خدمت به والدین، دستگیری از مردم که طبق روایات، عمل به آنها عمر انسان را طولانی میکنند، تنها میتوانند زمان غیرقطعی مرگ (اجل معلق) را به تاخیر بیندازد نه زمان قطعی آن را.
قبل از پاسخ به این سوال، لازم است مقدمه ای درباره حرز و تفاوت آن با عوذه و تعویذ بیان شود.
حرز اصلاً چیست؟
حِرْز، ذکر یا دعایی است که فرد همواره با خود حمل میکند تا از چشمزخم، جن، بلا، دشمن، موجودات شریر و بیماریها در امان بماند. مفاد حرز اگر فقط دعا باشد، تعویذ گفته میشود.همینطور به کار دعانویسی و آویختن آن بر گردن دیگری، هم «تعویذ» میگویند؛ چنانکه حافظ میگوید: ای دوست، دستِ حافظ تعویذ چشمزخم است/ یا رب ببینم آن را در گردنت حمایل. ضمناً به چیز یا کسی که به آن پناه برده میشود «عوذه» گفته میشود. اگر جایی، کلمات دیگری مثل معاذه، تَمیمه، نُفرة، رُقْیَه، عَزیمه و افسون شنیدید، به همین معناست.
حرزها کدام مرگ را به تاخیر میاندازند؟
پس از طرح این مقدمه، اینک در مقام پاسخ به سوال یادشده میگوییم:تنها چیزی که در اجل معلق، تغییر کرده، اراده خداوند است، چرا که ارادۀ خداوند به این تعلق گرفته که بیماری، زلزله، چشم زخم ... بتوانند در عالم طبیعت اثرگذار باشند.
پاسخ اجمالی این است که حرز اگر مستند و موثق باشد و مطابق با آداب، استفاده شود، حتماً اثر دارد اما دامنۀ تاثیر آن تنها محدود به اموری است که از آن با عنوان تقدیر الهی یاد میشود.
بنابراین، مداومت بر استفاده از حرز، نمیتواند امر قطعی و قضای حتمی را از انسان دفع کند. این موضوع نیاز به توضیح و تفصیل بیشتری دارد که از این قرار است:
طبق آموزههای قرآن، هر انسانی یک مقدار مشخصی عمر میکند که در علم خداوند ثبت شده است و چون علم خدا تغییرناپذیر است، با سرآمدن این مدت زمان مشخص، حیات طبیعی انسان پایان مییابد. قرآن، اسم این سرآمد زمان طبیعی عمر را گذاشته است: اجل مسمی.
گاه اما شرایط به گونهای رقم میخورد که فرد نمیتواند پیمانۀ عمر طبیعی خود را پر کند در نتیجه زودتر از موعد، از دنیا میرود. در اینجا اصطلاحا گفته میشود فلان شخص به مرگ زودهنگام یا اجل معلق از دنیا رفت.
ممکن است برایتان سوال شود که اگر مقدر است کسی مرگ حتمیاش در فلان ساعت برسد، دیگر چگونه ممکن است این قضای الهی تغییر کند؟
پاسخ این است که حتی مرگ زودهنگام نیز بیرون از دایرۀ تقدیر الهی نیست و اساساً هم اجل معلق و هم اجل مسمی، هر دو از مظاهر قضا و قدر الهی هستند؛ یعنی مثلا کسی که به خاطر عدم رعایت بهداشت، یا بیمبالاتی در رانندگی یا عوامل دیگری مثل زلزله، چشم زخم و ... زمان مرگ خودش را جلو میاندازد به سببی از دنیا رفته که خود آن سبب هم یکی از مظاهر تقدیر الهی است؛ چرا که خداوند مقدر کرده است تا زلزله، در شرایطی خاص، بتواند جان آدمی را بگیرد.
در اینجا هم باید گفت شخص، به قضای الهی از دنیا رفته منتها مقدر این بود که او فلان مقدار عمر کند و بعد به مرگ طبیعی از دنیا برود (که اگر به فرض همینطور هم میشد میگفتیم به اجل مسمی از دنیا رفته بود)، ولی چون انسان دارای اراده و اختیار است دخالت مستقیم خود فرد، سرنوشت دیگری را برای او رقم زد. هم این عامل درونی (اراده) و هم آن عوامل بیرونی (زلزله، بیماری و...) همگی جزو مقدرات خداوند در عالم دنیا هستند که اگر در کنار هم جمع شوند، میتوانند منشأ اثر باشند.
خلاصه اینکه تنها چیزی که در اجل معلق، تغییر کرده، اراده خداوند است، چرا که ارادۀ خداوند به این تعلق گرفته که بیماری، زلزله، چشم زخم ... بتوانند در عالم طبیعت اثرگذار باشند.
با روشن شدن این مقدمه، پاسخ سوال اصلی این نوشتار نیز روشن میشود و آن اینکه نه تنها حرز، بلکه اعمال آئینی دیگری مثل صدقه، قرائت آیت الکرسی، صلۀ ارحام، خدمت به والدین، دستگیری از مردم که طبق روایات، عمل به آنها عمر انسان را طولانی میکنند، تنها میتوانند زمان غیرقطعی مرگ (اجل معلق) را به تاخیر بیندازد نه زمان قطعی آن را.