چرا برخی در باتلاق تناسخ گیر میکند؟
مجموعه بینشها و گرایشهای انسان، از چهار منبع نشات میگیرد؛ یا منشا عقلی دارد، مانند درك علل و معلومات یا انگیزه فطری و ذاتی، همچون حسن عدالت و زشتی ظلم و تجاوز؛ و یا جنبه تخیلی و خرافی دارد، مانند نحوست سیزده و آوای جغد؛ و یا علت غریزی مثل؛ میل به تشكیل خانواده و حب ذات.
3 نظریه غلط در تناسخیون
در تناسخ نظریات متضادی وجود دارد كه در نفی حیاتی و اخروی با هم فرق دارند.الف- مثلا كسانی كه معتقد به "تناسخ نامحدود" میباشند بر این باورند كه نفوس انسانها پیوسته در تمام زمانها از بدنی به بدن دیگر منتقل میشوند و برای این انتقال محدودیتی وجود ندارد. آنها بازگشت و معاد را، به این شكل میدانند.
ب- در مقابل نظریه فوق گروهی بر این باورند كه انسانهایی كه از نظر حكمت عملی و نظری كاملند، به هنگام مرگ روحشان به این دنیا بر نمیگردد؛ بلكه به جهان "مجردات" ملحق میشوند و برای بازگشت آنان به این جهان پس از تكامل، دلیلی وجود ندارد. ولی آنهایی كه به كمال مطلوب در بُعد "عملی"و "نظری" نرسیدهاند؛ برای كسب كمال علمی و عملی به این جهان بر میگردند. ج- نظریه سومی هم در كتاب اسرار الحكم بازگو شده است و خلاصه آن نظریه این است كه انسان از مرتبه جمادی و نباتی حركت را آغاز میكند. با این تفاوت كه مراتب تكاملی را چنین میگویند؛ روح الهی در قدم اول به جماد تعلق میگیرد، سپس به نبات، بعد به حیوان و پس از تكامل با یك جهش و تحول ناگهانی به مرتبه انسانیت صعود میكند و به حركت تکاملی ادامه میدهد تا به اوج كمال میرسد. هر سه نظریه باطل و بی اساس است و پیامدهای فاسدی بر این نظریات وارد میباشد.
در معارف اسلامی تناسخ مردود است و برای جزا و پاداش به هیچ عنوان نیازی به تناسخ نیست بلکه وجود قانون عمل و عکس العمل در دنیا و در نهایت وجود قیامت راهی برای جزا و پاداش در برابر اعمالمان است
بازدارندگی و ترسانندگی تناسخ
از سوى دیگر عدهای معتقدند که تناسخ یك عامل بازدارنده و ترساننده است. زیرا فقرا و مستمندان به امید آن كه روزى در بدن ثروتمندان، پادشاهان، و یا قدرتمندان حلول خواهند كرد و از زندگى مرفهى برخوردار خواهند شد، صبر و تحمل را پیشه كرده، دست به قیام بر ضدّ ستمگران نمىزنند، و بر این باورند كه ظالمان در آینده به جرم قتل و غارت به بدن فقرا و محرومان منتقل شده و مجازات طغیان خویش را خواهند دید. رنج دیدگانى كه به تناسخ عقیده دارند، در برابر ظلم و ستمها و فقر و سیهروزى، جز صبر و تحمل چاره نخواهند داشت؛ از این رو هرگونه استثمار و. بهرهکشی را تحمل خواهند كرد، و این خواسته استعمارگران است.انگیزههای اعتقاد به تناسخ
از مجموع بحثهایی که در کتب تاریخ «عقاید و مذاهب» شده چنین استفاده میشود که انگیزه اصلى اعتقاد بعضى از پیروان مذاهب باستانى به مسئله تناسخ و بازگشت روح، یکى از امور زیر بوده است:1- انکار قیامت و جهان دیگر
عدهای که به جهان دیگر عقیده نداشته و آن را محال میپنداشتند، و از طرفی عدم پاداش نیکوکاران و بدکاران را مخالف "عدالت" خداوند میدیدند؛ معتقد شدند که روح نیکوکاران مجدداً به بدن دیگری، در همین جهان که از بدن نخستین به مراتب خوشبختتر است، باز میگردد و پاداش اعمال نیک گذشته خود را میبیند و روح بدکاران به بدنهایی که در رنج و زحمت به سر میبرند و یا ناقصالخلقه هستند باز گشته، و کیفر اعمال بد خود را خواهند دید و بدین وسیله پاک میشوند و تکامل مییابند.
2- اعتقاد به ازلی بودن ارواح
برخی ارواح را ازلی میدانستند، و بدنهای انسان را غیرمتناهی میدانستند و برای این که ارواح محدود پاسخگوی بدنهای نامحدود باشند، چارهای جز اعتقاد به تناسخ و انتقال روح از بدنی به بدن دیگر نبود.
3- توجیهی برای کودکان بیمار و معلول
برخی دیگر از مشاهده کودکانی معلول و بیمار به این فکر فرو میرفتند که این کودکان که گناهی نکردهاند؛ چرا آفرینش آنها اینطوری شده و خداوند آنها را مبتلا ساخته است. معتقدین به تناسخ گویند حتماً ارواح آنها، ارواح افراد شرور، گناهکار و متجاوزی بوده که برای دیدن کیفر اعمال خود به این صورت درآمده و مجدّداً به این جهان برگشتهاند تا رنج ببرند.
آنها تصور میکردند در جهان آفرینش، وجود چنین کودکانی یک مسأله اجتناب ناپذیر، و حتما خواست خداست که چنین باشند، در حالی که همه ما امروز میدانیم پدران و مادران میتوانند با به کارگیری اصول بهداشتی و رعایت یک سلسله قوانین علمی که خداوند برای زندگی بشر در جهان آفرینش مقرر داشته، فرزندانی کاملا سالم به دنیا آورند. این نکته قابل توجه است که ما هستیم که با عدم مراقبتهای لازم کودکان را گرفتار میسازیم.
رنج دیدگانى كه به تناسخ عقیده دارند، در برابر ظلم و ستمها و فقر و سیهروزى، جز صبر و تحمل چاره نخواهند داشت؛ از این رو هرگونه استثمار و. بهرهکشی را تحمل خواهند كرد، و این خواسته استعمارگران است
4- توجیهی برای جبران شکستها و ناکامیها
علت دیگر اعتقاد به تناسخ در تناسخیون، شکستهای زیاد و مختلفی بود که بسیاری از افراد در زندگی خود با آن مواجه میشدند که واکنش روانی آن شکستها به صورتهای گوناگونی بروز میکرد. آنها میگویند: این گونه اشخاص پاداش یا کفاره اعمال خود را در زندگی پیشین میبینند، درحالی که با اطلاع از اصول روانکاوی تفسیر علل این گونه موفقیتها و شکستها که بر اثر استعدادها یا کمبودهای خاصی است امروز امر سادهای است. عدّهای هم بازگشت به زندگی جدید در این جهان را وسیلهای برای تسکین افکار پریشان خود قرار میدادند. این افراد برای جبران ناکامیهای خود تصور میکردند که بار دیگر روح آنها در کالبد دیگری در این جهان قدم میگذارد و به آرزوی خود خواهند رسید.
5- توجیه اعمال خشونتآمیز
دلیل دیگر تناسخیون اینست که اعمال خشونتآمیز خود را در انتقامجوییها توجیه کنند. مثلاً اعراب زمان جاهلیّت که در موضوع ارضای حسّ انتقامجویی پافشاری و سرسختی عجیبی داشتند و ممکن بود کینهتوزی را نسبت به شخص یا قبیلهای از پدران و نیاکان خود به ارث ببرند، گاهی برای توجیه انتقامجویی وحشیانۀ خود، دست به دامان این عقیده میشدند. آنها عقیده داشتند هنگامیکه یکی از افراد قبیلۀ آنها به قتل برسد، روح او در قالب پرندهای شبیه به "بوم" که آن را "هامه" مینامیدند، قرار میگیرد و پیوسته در اطراف جسد مقتول دور میزند و نالۀ وحشتزایی سر میدهد و هنگامیکه او را در قبر میگذارند، در اطراف قبر او گردش میکند و مرتّباً فریاد میزند "اسقونی! اسقونی"؛ یعنی سیرابم کنید! و تا خون قاتل ریخته نشود نالۀ غمانگیز او خاموش نخواهد شد.قائلین به تناسخ بر پنج دستهاند:
1- نسوخیه که قائلاند انسان پس از مردن روحش به بدنی دیگر تعلق مىگیرد، اگر انسانی خوب باشد روحش به بدن نیکان و اگر بد باشد به بدن کفار و فجار تعلق مىگیرد.2- مسوخیه معتقدند روح انسان پس از مردن اگر از نیکان باشد به حیوانات پسندیده؛ مانند بلبل، قُمرى و ... اگر از بدها باشد به حیوانات خبیثه مانند سگ و خوک و امثال اینها تعلق مىگیرد.
3- فسوخیه مىگویند روح انسان پس از مردن به نباتات مفید؛ مانند گلها و میوهها یا نباتات تلخ و بدبو نظیر حنظل و مانند آن به حسب نیکى یا بدى آن تعلق مىگیرد.
4- رسوخیه قائلاند روح انسان پس از مردن به جمادات، و نفوس خیّره به معادن ذی قیمت از قبیل جواهرات، و نفوس شریره به معادن پست تعلق میگیرد.
عدهای که به جهان دیگر عقیده نداشته و آن را محال میپنداشتند، و از طرفی عدم پاداش نیکوکاران و بدکاران را مخالف "عدالت" خداوند میدیدند؛ معتقد شدند که روح نیکوکاران مجدداً به بدن دیگری، در همین جهان که از بدن نخستین به مراتب خوشبختتر است، باز میگردد
5- دسته دیگرى از تناسخیها قائلاند روح انسان ابتدا به جمادات و پس از آن به نباتات و بعد از آن به حیوانات و سپس به انسان تعلق مىگیرد.(کلم الطیب در تقریر عقاید اسلام، ص638)
این انتقال از نظر تناسخیها مستمر و بیپایان است، و در واقع بهشت و جهنم انسان در این نوع تفکر همان انتقال به بدنهای خوب و یا بد دیگر برای پاداش گرفتن و یا مکافات کشیدن است. این گردش روح در بدنها تا آن جا ادامه مییابد که روح تصفیه شده و به آسمانها رفته تا در کالبد فرشتگان قرار گیرد و از جمله ملائکه گردد. (تبصره العوام فی معرفه مقالات الانام، ص89)
البته در معارف اسلامی تناسخ مردود است و برای جزا و پاداش به هیچ عنوان نیازی به تناسخ نیست بلکه وجود قانون عمل و عکس العمل در دنیا و در نهایت وجود قیامت راهی برای جزا و پاداش در برابر اعمالمان است.
قرآن کریم با بیان آیاتی روشن بازگشت ارواح به دنیا در قالب تناسخ را رد میکند. در آیه 40 سوره روم نیز صریحاً مىفرماید: پس از مرگ یک بار بیشتر زنده نخواهید شد و آن زنده شدن در قیامت است. خداوند در آیه 99 و 100 سوره مومنون میفرماید: وقتی مرگ یکی فرا میرسد میگوید: خدایا فرمان ده مرا به دنیا باز گرداند، شاید کارهای نیکی را که در گذشته ترک کرده بودم، در آینده انجام دهم. که خداوند میفرماید این درخواست بیاساسی است و بعد از مرگ به عالم برزخ میروند تا قیامت شود و زنده شوند.
امیرالمومنین علیهالسلام در خطبه 188 نهجالبلاغه با صراحت در رد تناسخ میفرماید: لا عن قبیح یستطیعون ازدیادا؛ آنها نه میتوانند کارهای بد خود را دیگر جبران نمایند و نه توانایی دارند چیزی بر حسنات خود بفزایند.
بنابر این اسلام تناسخ را با ذکر دلایل عقلی و نقلی در آیات و روایات رد میکند.