سرپرستی و ریاست در خانواده
چرا مرد قیم زن است؟
در تفاسیر متعددی استدلال شده که این آیه ناظر بر خانواده است و هیچ مردی در اجتماع بر زنی برتری و قیمومیت ندارد. مردان مخارج زنان را تامین میکنند؛ که مشخصا بیان یک وظیفهای است که تصدی امور زنان توسط مردان، این وظیفه را بر دوش مردان میگذارد؛ و از آنجا که آن نفقهای که واجب است مردی برای زنی هزینه کند منحصر به مواردی است که این مرد یا شوهر آن زن است و یا پدر او؛ نتیجه میشود گرفت که محور بحث قوامیت هم عرصه خانواده است.
اگر در اسلام ریاست اداری و اجرایی خانواده به مرد واگذار میشود، این از باب تقسیم نمودن مسئولیت در زندگی زناشویی است نه از باب اثبات فضیلت ذاتی برای صنفی خاص. زیرا در جانب دیگر مظهر قوام و دوام، مودت و صفا، مهرورزی و طمأنینه را مادر، معرفی میکند
معنای قوامیت مردان بر زنان
کلمه «قوّام» صیغه مبالغه از «قائم» است. خود کلمه «قائم» به معنای ایستاده است؛ و تعبیر «قائم علی» که در حالت عادی به معنای «ایستاده بودن بر» میباشد. و به طور استعاری، به معنای مراعات کردن و حفظ و مراقبت از چیزی است. «قوّام»، با توجه به معنای مبالغهای که در این صیغه هست، به معنای کسی است که برای کاری و یا انجام امور کس دیگری با جدیت قیام میکند.مترجمان برای عبارت «قَوَّامُونَ عَلَی» ترجمههایی همچون «سرپرست، سرپرست و نگهبان، سرپرست و قیّم، سرپرست و خدمتگزار، متکفل، مایه پایداری، قِوامِ زندگی، دارای تسلط بر، تسلط و حق نگهبانی داشتن بر، کارگزاران و تدبیرکنندگانِ زندگی، کارگزاران فرمانروا بر، کارگزاران و عهدهداران نفقه، عهدهدار کارِ، کاراندیشان، ایستادگان بر، ایستادگی کنندگان بر، کدخدایان و کارداران و بهراست دارندگان بر، قیامکنندگان به امورِ» پیشنهاد کردهاند و شاید بیشترین معادلی که مشاهده میشود تعبیر سرپرست باشد.
قوامیت مردان بر زنان
مفسران قرآن فراز «الرجال قوامون علی النساء» در آیه ۳۴ سوره نساء را به سه رویکرد کلی تفسیر کردهاند:- بسیاری از متفکران و مفسران شیعی چون شأن مرد را شأن مدیریت خانواده دانستهاند، از مفهوم قوامون تحت عناوینی چون سرپرستی و قیمومت،(المیزان، ج۴، ص۳۴۳) ولایت، (کنزالعرفان، ج۲، ص۲۱۱) سلطه(مجمعالبیان، ج۳، ۶۸) و حاکمیت مرد بر زن(الاصفی فی تفسیر القرآن، فیض کاشانی، ج۱، ص۲۱۸) یاد کردهاند.
- برخی از مفسران قوامیت را به مفهوم قیام به امر، مراقبت، تکفل امور زنان و کارگزاری دانستهاند.(الفرقان، ج۷، ص۳۸) به نظر این گروه، آیه قوامیت فقط بر قیام کردن به امور زنان و نه سلطه بر آنها دلالت دارد.
- برخی دیگر از مفسران با تلفیق دو دیدگاه قبلی (ریاست و کارگزاری) بر این باورند که قوامیت فقط سرپرستی به معنی امر و نهی نیست؛ بلکه اعتنا به شأن زنان و رسیدگی به امورشان نیز است. (تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۷۰)
اگر گفته شود با زن به حق یا به عدالت رفتار کنید، یعنی حق عادلانه او را بدهید و اگر گفته شود با (معروف) با او رفتار کنید، یعنی بیش از حق به او رسیدگی کنید
برتری مردان نسبت به زنان!
از بررسی مجموع سخنان مفسران میتوان چنین نتیجهگیری کرد که: آیه هیچگاه در مقام برتری مردان بر زنان نیست بلکه قرآن تنها در سیاق سخن از زندگی زناشویی که در نهایت یکی از دو طرف باید عهدهدار مسئولیت باشد، از قوامیت مرد نسبت به زن سخن میگوید و در خانواده به عنوان یک واحد اجتماعی، جایگاه زوج و زوجه را مشخص و گوشزد میکند.به عبارت دیگر، اگر در اسلام ریاست اداری و اجرایی خانواده به مرد واگذار میشود، این از باب تقسیم نمودن مسئولیت در زندگی زناشویی است نه از باب اثبات فضیلت ذاتی برای صنفی خاص. زیرا در جانب دیگر مظهر قوام و دوام، مودت و صفا، مهرورزی و طمأنینه را مادر، معرفی میکند و این امری قراردادی نیست بلکه تقسیم وظایف در شریعت، ترسیم حقایق در سرشت طبیعت است بنابراین، اختصاص سرپرستی به مرد در محیط خانواده، دلیلی بر عدم صلاحیت و یا عجز زن نیست.
مبانی قوامیّت
تعابیر متعددی در تفسیر آیه آمده که عمدهترین آنها به قرار ذیل بود:1- این ریاست از جهت فزونی و امتیازی است که به طبیعت خلقت مردان برمیگردد و آن زیادتی از جهت فزونی قدرت در تحمّل شداید و کارهای سخت و سنگین و تدبیر امور و قوت در ناحیه اراده و تصمیم است. بنابراین نظر، مراد از فزونی بعضی بر بعضی دیگر، همان فزونی مردان نسبت به زنان از جهت امور مذکور است.
2- گرچه بعضی مردان نسبت به بعضی دیگر از جهت توانمندی در ناحیه عقل و در جانب جسم برتریهایی دارند اما همه آنان در سرپرستی بر همسر و خانواده، رسالت مشترکی دارند و برتریهای بعضی از جهت مالی و جسمی و فکری موجب آن نمیشود که این وظیفه از دیگران ساقط شود، پس چه، مرد فقیر باشد چه متمول و چه قوی باشد و چه ضعیف، عهدهدار خانواده است. (رویکردی نوین در روابط خانواده، میرخانی، ص154)
3- کلمه قوامّون به معنای قّیم و قیمومت نیست که در آن نوعی تسلط مطرح باشد بلکه قّوام از ریشه قیام به معنای ایستادن است یعنی الرجال یقیمون بامرهن؛ مردان برای انجام دادن امور زنان ایستادهاند و در این معنا این گونه نظر دادهاند که: اولاً اینجا با توجه به سنگینی کار مرد، اگر امتیازی قرار داده شده برای زن است که مسئولیت انفاق در شریعت از دوش او برداشته شده، ثانیا امتیاز دادن به مرد یا زن در برخی امور و در ابعاد گوناگون برای هیچ کدام فضیلت نیست.
از نگاه استاد مطهری «اسلام به مرد حق حاکمیت داده نه حق تحکم. میان حکومت و تحکم نباید اشتباه کرد حکومت یعنی به عدالت رفتار کردن، تحکم یعنی زورگویی. اسلام به مرد حق زورگویی نداده، بلکه حق حکومت و ریاست عادلانه داده است
اصول سرپرستی و قیومیت مرد
اسلام در واگذاری رسالت سنگین قوامّیت و مسئولیتی توأم با ایفای وظیفهای در این خصوص مرد را به حال خود واگذار نکرده و پیوسته قیود و شرایط، الزامات و تکالیفی حقوقی و اخلاقی را در آیات متعدد بر او متذکر میشود از جمله:1- رفتار بر اساس قسط: سنخ قانونگذاری در اسلام بر پایه ان اللّه یأمرکم بالعدل و الاحسان (نحل/ 9) است و ریاست مرد هم در خانواده بر پایه همین اصل شکل میگیرد، مرد در خانواده، حافظ و مجری عدالت است. به عبارت دیگر، او تکیهگاهی است که همسر به قوامّیت و تدبیر و گردانندگی او تکیه میکند. بر این اساس قوامّیت مرد، تنها در دایره عدالت و رضایت خداوند مجاز است. آیتاللّه جوادی آملی در این خصوص میفرماید: الرجال قوامون علی النساء، یعنی ای مردها، شما به امر خانواده قیام کنید، همان طوری که برای اجرای مسائل قضایی خدا به ما امر کرد و فرمود: کونوا قوامّین لله شهداءبالقسط (مائده/ 8) یعنی روح جمله در اینجا، امر به قیام نسبت به وظیفه در عرصه زندگی خانوادگی است. هرگز الرجال قوامّون علی النساء فتوای یک جانبه به مرد نداده که بگوید: تو فرمانروا هستی و هر چه میخواهی بکن.
2- رعایت اصل معروف: تأکید بر این اصل تداوم کلی امر به معروف و نهی از منکر در عرصه زندگی اجتماعی است. لذا خارج از محدوده معروف، مرد حق تحکم و تحمیل بر زن را هرگز ندارد. در قرآن کریم، اصل معروف، به کرّات بهعنوان مبنای برخورد مرد با زن به کار رفته است. واژه معروف، معنایی ژرفتر و گستردهتر از قانونمندی و عدلگرایی دارد و چنان که (معروف) شامل حق قانونی و عادلانه میشود، همچنین کارهای ارزشی و اخلاقی و انسانی را نیز در برمیگیرد. یعنی، رفتاری افزون بر حق و عدل که نوعی نیکوکاری و شایسته ارزشهای متعالی انسانی است. پس اگر گفته شود با زن به حق یا به عدالت رفتار کنید، یعنی حق عادلانه او را بدهید و اگر گفته شود با (معروف) با او رفتار کنید، یعنی بیش از حق به او رسیدگی کنید. (دفاع از حقوق زن، حکیمی،ص 78)
کلمه قوامّون به معنای قّیم و قیمومت نیست که در آن نوعی تسلط مطرح باشد بلکه قّوام از ریشه قیام به معنای ایستادن است یعنی الرجال یقیمون بامرهن؛ مردان برای انجام دادن امور زنان ایستادهاند
3- اصل مودت و رحمت: حاکمیت مرد بایستی بر اساس رعایت مودت و رحمت و به دور از هرگونه زورمداری و حکم باشد: از نشانههای او این است که از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنها به آرامش برسید و بین شما دوستی و رحمت را حاکم ساخت.(روم/21) آرامش چیزی است که مردان در کنار زنان و در آغوش خانواده مییابند که در پرتو آن، زندگی چون قایقی به ساحل میرسد و اضطرابها و نگرانیها و سرگردانیها از محیط اندیشه و زندگی مردان، رخت برمیبندد.(حکیمی، ص 63).
استاد مطهری در این زمینه میفرماید که «اسلام به مرد حق حاکمیت داده نه حق تحکم. میان حکومت و تحکم نباید اشتباه کرد حکومت یعنی به عدالت رفتار کردن، تحکم یعنی زورگویی. اسلام به مرد حق زورگویی نداده، بلکه حق حکومت و ریاست عادلانه داده است.
نتیجه
اول این که مراد از قوامیت، تنها قوامّیت مرد بر زن در خانواده و به اعتبار رابطه زوجیت است. دوم این که قوامیّت مرد، معلول دو عامل فضل و انفاق است و این دو عامل، جدا از یکدیگر، موجب قوامیّت نخواهند شد. لذا مرد نسبت به زنی که همسر او نیست، قوامّیت ندارد زیرا هزینه زندگی او را نمیپردازد. به عبارت دیگر: وظیفه انفاق نمیتواند مبنای قیمومت اجتماعی جنس مرد بر زن در روابط اجتماعی باشد. ملاک تحقق قوامّیت، وجود هر دو عامل با یکدیگر بوده و در شرایطی که انفکاک این دو عامل در زندگی زناشویی قوامّیت را منتفی سازد به طریق اولی، نسبت به زنان دیگر، چنین قوامیتی، منتفی است. سوم این که قوامّیت ملازم با تکالیف اخلاقی از جمله رفتار بر اساس قسط، رعایت اصل معروف، نفی ضرر و تعدّی، رعایت حدود، عفو و گذشت و... از سوی مرد به زن است.