تبیان، دستیار زندگی

گریه نوزاد و راه‌حل‌های مادرانه

ردپای پرخوری عصبی در نوزادی

حتماً دیده‌اید خیلی از افراد می‌گویند: «ما وقتی عصبی می‌شویم، بیشتر می‌خوریم»؛ راست می‌گویند. خوردن یک راه‌حل برای آرام‌شدن آن‌ها از لحاظ روانی است. عده‌ای هم هستند که هنگام تلخی‌ها به خواب پناه می‌برند. اما این رفتارها از کجا آمده است؟ چرا بعضی این‌طور هستند و بعضی دیگر نه؟ در این مطلب به تاریخچه روانی افراد در موضوع این واکنش‌های بزرگسالی در مواجهه با مشکلات و نقش مادر در کودکی می‌پردازیم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : سعیده بقایی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
گریه نوزاد، مادر، پرخوری عصبی در نوزادی،

نام‌گذاری‌های مادرانه برای گریه نوزاد

می‌گویند نوزاد در حالت عادی آرام است؛ مگر اینکه با مشکلی مواجه شود. بچه گریه می‌کند و مادر یکی‌یکی مشکلات احتمالی فرزندش را حدس می‌زند و برای حل‌کردن هرکدام به اجرای راه‌حل اقدام می‌کند. ممکن است گرسنه باشد، ممکن است تشنه باشد، شاید وقت عوض‌کردن پوشک رسیده، شاید دمای اتاق بیش‌ازاندازه گرم شده، ممکن است لباس‌هایش زیاد باشد، نکند جنس لباس‌ آزاردهنده است یا اتیکتی دارد که بدنش را اذیت می‌کند، شاید هم آغوش می‌خواهد... . مادر در این مواقع دارد روی گریه فرزندش نام می‌گذارد تا راحت‌تر آن را حل‌وفصل کند: گرسنگی، تشنگی، تنظیم دما، لباس نامناسب، نیاز عاطفی. در طول زمان کودک به نظمی درونی می‌رسد که برای عواطف و احساساتی که نمی‌شناسد، پاسخی وجود دارد و مادرش به‌خوبی آن را می‌شناسد.

شمّ مادرانه

وقتی نام‌گذاری‌ها انجام می‌شود، مادران آرام‌آرام با نشانه‌هایی که دریافت می‌کنند و بنا بر آزمون و خطای نام‌هایی که انتخاب کرده‌اند، می‌فهمند درد و ناراحتی نوزادشان چیست و متناسب با آن کاری می‌کنند تا آرام شود. اما ظرفیت مهم دیگری هم در ارتباط با کودک وجود دارد که نجات‌بخش است: شمّ مادرانه برای کشف مشکل. مادران معمولاً با شمّ مادرانه‌شان درست می‌فهمند مشکل از کجاست و باید چه کار کنند. آن‌ها به‌تجربه زبان گریه کودک را متوجه می‌شوند و می‌توانند به نیاز نوزاد پی ببرند. حتی وقتی کودک بزرگ‌تر می‌شود هم این مادران توانایی بیشتری در کشف هیجان اصلی کودک خواهند داشت.

چرا محیط امن مادر اهمیت دارد؟

گاهی مشکلاتی در زندگی وجود دارد یا مادر با مسائلی سروکله می‌زند که این شمّ مادرانه از کار می‌افتد. مسائلی مثل بلایای طبیعی، فقر خانواده، مسائل روانی مثل افسردگی جدی و اضطراب منتشر و نیز محدودیت‌های معمول زندگی، نمی‌گذارد مادر حضور کافی و آرام برای فرزندش داشته باشد. در نتیجه، رسیدگی مادر ممکن است با تأخیر اتفاق بیفتد. این تأخیر اگر مدام و هر روز تکرار شود، کودک دچار احساس محرومیت خواهد شد. اما اگر حال مادر چه از لحاظ درونی و چه از لحاظ وضعیت بیرونی خوب باشد، زبان نشانه‌های کودک را یاد می‌گیرد و با پاسخگویی به نیازهای فرزند، این اتصال عاطفی برقرار می‌ماند و قوی‌تر می‌شود. پس محیط مناسب و حفظ سلامت نسبی مادر لازم است.

اینکه مادران یک راه‌حل را برای گریه نوزاد پررنگ کنند و به آن بپردازند، حداقل دو آسیب دارد: فرزند در شناخت احساسات و نیازهای مختلف خود ناتوان می‌شود و در مهارت حل مسئله هم ضعیف عمل خواهد کرد



کلیشه‌ای به نام پرخوری عصبی

در مواقعی که گفته شد، ممکن است نام‌گذاری‌های مادر روی گریه نوزاد محدود شود و فقط یکی دو راه‌حل به ذهنش برسد. مادری را فرض کنید که همیشه گریه را نشانه گرسنگی بداند و با هر گریه، به فرزندش شیر یا غذا بدهد. چه اتفاقی می‌افتد؟ چیزی شبیه اتفاقی که برای زبان فارسی افتاده است: کلیشه! مثلاً ما یاد گرفته‌ایم به‌جای خیلی از فعل‌ها، از فعل «داشتن» استفاده کنیم: «یه خواستگار داشت»، «بریم که یه نماهنگ داشته باشیم»، «گفت‌وگویی داشته باشیم با...» و خیلی از موقعیت‌های دیگر که «داشتن» را جایگزین همه آن موقعیت‌ها می‌کنیم. اینجور خلاصه‌کردن فعل‌ها در یک فعل و از کار انداختن بقیه واژه‌های کارآمد، کلیشه نام دارد.

حالا برگردیم به موقعیت گریه کودک. وقتی مادر فقط یک راه‌حل را به‌کار می‌گیرد و نیازهای گوناگون را صرفاً گرسنگی تعبیر می‌کند، اتفاقی شبیه کلیشه‌شدن می‌افتد: در اینجا هم مشکلات و نیازهای مختلف یک نام دارند: گرسنگی! این کلیشه فقط در مادر وجود ندارد؛ بلکه در وجود کودک هم نهادینه می‌شود که چاره آرام‌شدن در هر هیجان و احساس، «خوردن» است. تکرار این نام‌گذاری اشتباه و صرفاً سیرکردن بچه، دو حس ناراحتی و گرسنگی در روان کودک با هم پیوند می‌خورد. عجیب نیست وقتی هم کودک بزرگ می‌شود، در موقعیت‌های ناگوار، فرد احساس گرسنگی کند یا از طریق خوردن خودش را آرام کند؛ چون حس‌های آزاردهنده دیگر هم برای او به حس گرسنگی تبدیل می‌شوند: غمگینم، دلشوره دارم، عصبانی‌ام، متنفرم، می‌ترسم، دلم گرفته است، دلتنگم، احساس حسادت می‌کنم، احساس کمبود دارم و حس‌های دیگر یک ترجمه دارند: گرسنه‌ام!

کلیشه‌ای دیگر: خواب حلال همه مشکلات است

حالا فرض کنید حدس غالب مادر هنگام گریه نوزاد این باشد: «خوابش میاد» و سعی در خواباندن نوزاد کند. می‌شود حدس زد که در بزرگ‌سالی احتمالاً راه‌حل در هنگام مواجهه با مشکلات، خوابیدن برای رهاشدن است. چون برای نیازهای مختلف او یک پاسخ وجود داشته: خواب!

خطر کلیشه‌سازی مادرانه

اینکه مادران یک راه‌حل را برای گریه نوزاد پررنگ کنند و به آن بپردازند، حداقل دو آسیب دارد: یکی اینکه فرزند در شناخت احساسات و نیازهای مختلف خود ناتوان می‌شود و همان‌طور که گفته شد، همه را یک نیاز مثل خواب یا گرسنگی معنا می‌کند و وقتی در شناخت مسئله دچار مشکل می‌شود و مسئله را به‌درستی نشناسد، حتماً در مهارت حل مسئله هم ضعیف عمل خواهد کرد.