گزارش از لغات ادبی
کلمه در خدمت عالیترین مفهوم
شده است بیتی از حافظ را بخوانید و به این فکر کنید که کلمه به کلمه و مصرع به مصرع اشعارش سرشار از احساس، کمال و آرامانگرایی است انگار تمام خلاقیتهای ادبی را چه به صورت پنهان و چه آشکارا در اشعارش جمع کرده و آن را به مخاطب عرضه میکند. اصلا فرقی نمیکند که مخاطبش عام باشد یا خاص بلکه همه این وجه از حافظ را درک میکنند.
اشعار حافظ واژههایی دارد که در برابر معنای اصلیشان متفاوت است. حتی آن واژه را به نوعی از عادی بودن درآورده است، واژههایی همانند رند، خرابات، صوفی، سحر که هر کدام را میتوان سبمل چیزی دانست.
کلمه خرابات قبل از دوره سنایی معنای بدی را منتقل میکرد، در زبان عربی هم کلمه خرابات به معنی خرابه بود.
یعنی مسجد که سمبل مقام و جایگاه تقوا بود خرابات نقطه مقابل او قرار میگرفت اما سنایی این لغت را تطهیر کرد و در دوران حافظ این لغت حالت ملکوتی به خود گرفت.
همین موضوعات است که حافظ را حافظ کرده است و او را از باقی شعرا متمایز میکند، نگاه او نگاهی متفاوت از مسائل است و گاه خیلی از دیدگاههای موجود را به ظرافت و زیبایی تغییر داده است چون او هنرمندی متعلق به فرهنگ خاص مثل عرفان است.
در جستجوی معنی مباش
خیلی از افراد وقتی حافظ میخوانند تمایل دارند در درجه اول معنی آن را بدانند که حافظ قرار بوده چه چیزی به آنها بگوید، اما در خصوص اشعار حافظ باید به این جمله ویتگنشتاین رجوع کرد که «در جستجوی معنی مباش، در جستجوی کاربرد باش» باید ببینیم که او چه چیزی به زندگی و اندیشه انسان اضافه میکند و بر همان اساس آن را درک کرد.قدر مجموعه گل «مرغ سحر» داند و بس
مرغ سحر در اشعار حافظ سمبل اشراق، نور و روشنایی است پس مرغ سحر را میتوان به انسانی نسبت داد که از راه و روش غیر مستقیم به درجه کسب حقایق رسیده است. اگر فردی میخواهد مسئلههای بزرگ را بشناسد باید اول حقایق کوچک را بشناسد و پاسخ دهد.خرقه زهد مرا آب «خرابات» ببرد
یکی دیگر از کلمههایی که در دوره حافظ معنای دیگری به خود گرفت «رند» بود که به افراد مزاحم و چاقوکش رند میگفتند از زمان سنایی این کلمه رنگ و بوی دیگری گرفت
یعنی مسجد که سمبل مقام و جایگاه تقوا بود خرابات نقطه مقابل او قرار میگرفت اما سنایی این لغت را تطهیر کرد و در دوران حافظ این لغت حالت ملکوتی به خود گرفت.
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
یکی دیگر از کلمههایی که در دوره حافظ معنای دیگری به خود گرفت «رند» بود که به افراد مزاحم و چاقوکش رند میگفتند از زمان سنایی این کلمه رنگ و بوی دیگری گرفت و حافظ «رند» را برای مفهوم انسان به کار برد که نشانی از ولی دارد در هر جایی از «رند» استفاده کرده در قرینه آن «ولی» را آورده است مثل رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس... گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت.همین موضوعات است که حافظ را حافظ کرده است و او را از باقی شعرا متمایز میکند، نگاه او نگاهی متفاوت از مسائل است و گاه خیلی از دیدگاههای موجود را به ظرافت و زیبایی تغییر داده است چون او هنرمندی متعلق به فرهنگ خاص مثل عرفان است.