مگر دل هم چشم دارد؟
چشم بندی خدا
قرآن و روایات، کوری و کری را به قلب نسبت میدهند؛ در حالی که میدانیم قلب، صرفاً یک عضو فیزیولوژیکِ صن است که وظیفۀ پمپاژ خون به اندامهای بدن را بر عهده دارد. یک عضو عضلانی چگونه میتواند ببیند یا بشنود؟!
شاید فکر کنید باز شدن چشم دل، صرفاً یک تعبیرِ شاعرانه است اما دقت در متون معارف دینی نشان میدهد که نسبت دیدن و شنیدن به قلب،گاهی نسبتی حقیقی و دارای آثار واقعی است. مثلاً در روایتی از امام سجاد آمده: به هر کسی چهار چشم اعطا شده که با دو چشم، پدیدههای دنیوی را میبیند و با دو چشم دیگر، امور اخروی را. خداوند اگر نظر خیر به بندهای داشته باشد، چشمان دلش را میگشاید و گرنه، میبندد. (1)
اما منظور این روایت چیست؟ بازگشایی چشم اخروی و چشمبندی خدا دقیقاً به چه معناست؟
برای روشنتر شدن موضوع، نخست باید معانی مختلف قلب را در پهنۀ آیات قرآن رصد کنیم.
سه معنای قلب در قرآن
قلب در قرآن در سه معنا به کار رفته است:یک. مرکز احساسات (انفال:12)
دو. عقل و قوه درک مفاهیم کلی (ق:37)
سه. روح (احزاب:10)
در حقیقت، منشأ اصلی ادراکات و احساسات (هر دو)، روح آدمی است نه جسم او. جسم به مثابۀ ابزاری است که روح با آن، کار میکند و اگر میبینیم ادراکات را به مغز نسبت میدهند و عواطف و احساسات را به دل، به خاطر این است که مغز در هنگام تفکر و قلب در هنگام ترس، اضطراب، غم و...بیشترین تأثیرپذیری را دارند.
چشم سر میبیند، چشم دل میفهمد
خلاصه اینکه دیدن و شنیدن، یک چیز است و درک دیدنیها و شنیدنیها، چیز دیگر. چشم و گوشِ سر فقط ابزار شناخت حسی هستند اما درک، در هر سطحی، کار روح است. دلیلش اینکه گاهی خیرهخیره به چیزی نگاه میکنیم اما چون غرق در اندیشهایم آن را نمیبینم. در حقیقت، منشأ اصلی ادراکات و احساسات (هر دو)، روح آدمی است نه جسم او. جسم به مثابۀ ابزاری است که روح با آن، کار میکند و اگر میبینیم ادراکات را به مغز نسبت میدهند و عواطف و احساسات را به دل، به خاطر این است که مغز در هنگام تفکر و قلب در هنگام ترس، اضطراب، غم و...بیشترین تأثیرپذیری را دارند.
دیدن با چشم باطن (رؤیت قلبی)
غیر از مرتبۀ قوای پنجگانه حسی که همگی مادیاند، در روح، مراتب عالیۀ دیگری نیز وجود دارد که بعضی نیمهمادی (قوه خیال) و بعضی تماماً غیرمادی (قوه عقل) بوده و منشأ درک حقایق باطنیاند. شنیدن صدای شیطان توسط امیرالمومنین علیهالسلام، مشاهدۀ جبرئیل در تمثال دحیۀ کلبی، صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله، توسط حضرت زهرا سلام الله علیها، نمونههایی از مشاهده حقایق توسط قوای باطنی (چشم دل) است. گزارشهای متعدد درباره تجارب نزدیک به مرگ افراد در هنگام احتضار و حالتهایی نظیر کما، نشان دهندۀ این است که با قطع تعلقات دنیوی، پرده از جلوی چشم انسان برداشته میشود و بخشی از حقایق اخروی (2) قابل مشاهده خواهد بود. طبق عقیدۀ شیعه، هر انسانی هنگام مرگ، مولای متقیان را مشاهده میکند.اینکه فرآیند این نوع مشاهده چگونه است، نیاز به مقدمات فلسفه متعالیه دارد. در اینجا فقط همین اندازه باید بدانیم که انسانهای عالی در زمان حیات و مردم عادی، فقط در زمان جان دادن، چشم دلشان باز میشود.
رویت قلبی خداوند
«در قرآن مجید در بسیاری موارد عبارت " لقاءالله " نظر بر وجه خداوند ذکر شده و در اکثر کتب روایی نیز بخش مستقلی به بحث رؤیت اختصاص پیدا کرده و در نفی و اثبات آن روایات بسیاری نقل شده است. از این رو، نظریات مختلفی نیز در میان فرق اسلامی در این مسئله مطرح بوده است، اما بنابر قول حق، رؤیت بصری که امری متمایز از رؤیت قلبی است در مورد خداوند امکان پذیر نیست، ولی رؤیت قلبی یا همان لقاء الله، امری است محقق که مقام اولیای کامل الاهی بوده و منظور از آن رؤیت تجلی خداوند در جلوه ها و مظاهر اسما و صفات ذاتی خداوند است نه رؤیت کنه ذات.» (3)طبق مبانی شیعه، نه در دنیا و نه در آخرت، نمیتوان خدا را با چشم سر دید چون لازمه دیدن خدا با چشم مادی، جسمیت حقتعالی و قرار گرفتن او در جهت و مکانی است که قابل اشاره حسی باشد و چنین چیزی، مستلزم محدودیت خداست.
شیعه اما در عین حال معتقد است هم در دنیا و هم در آخرت، میتوان خداوند را با چشم دل، مشاهده کرد.
در نهج البلاغه میخوانیم: «چشمها خدا را نمیبینند اما دلها او را با حقیقت ایمان درک میکنند».(4)
طبق گفتۀ عرفا، حضرت موسی علیهالسلام در کوه طور، به مرتبه تجلی ربوبیت دست یافت اما این نبی خاتم بود که توانست در شب معراج، تجلی الوهیت را با چشم دل ببینید.
پینوشتها:
1. بحار الانوار، ج5، ص112
2. «آخرت»، طبق آیۀ هفتم سوره روم، به معنای به معنای باطن دنیاست و نه قیامت: یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ؛ در این آیه، آخرت در مقابل "دنیای ظاهر" به کار رفته، پس معلوم میشود آخرت، باطن دنیاست نه رستاخیز.
3. ویکی پرسش
4. اصول کافی، ج1، ص97