تبیان، دستیار زندگی

کارخانه هیولاسازی علیه ایران!

جنگ نظامی، تحریم‌ها و ... بخشی از تلاش‌هایی است که غرب طی سالهای پس از انقلاب علیه ایران انجام داده ؛ اما دشمنان ایران این را می‌دانند که همه این فشارها بدون عوض کردن ذهنیت مردم نسبت به حکومت، کارساز نخواهند بود؛ پس از رسانه‌ها به عنوان بازویی برای جنگ روایت‌ها کمک می‌گیرند تا مردم را روزبه‌زو ناامیدتر و دلسردتر کنند و برای آشوب دست به کار شوند. در این گزارش به بخشی از روش‌های رسانه‌ای که تا امروز علیه جهموری اسلامی اعمال شده، اشاره می‌کنیم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 کارخانه هیولاسازی علیه ایران

وقتی روی کاغذ انقلاب ایران را محال می‌دانستند

ماجرا از قبل از انقلاب 57 شروع شد. طبق نظر بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی و علوم ارتباطات، احتمال انقلاب در ایران محال بود. دانیل لرنر، یکی از اندیشمندانی بود که تحقیقاتی درباره توسعه در شش کشور آسیای غربی انجام داد و در نظریه خود به عواملی اشاره کرد و اضافه کرد که اگر این عوامل وجود نداشته باشند، نوسازی و انقلاب در این کشورها اتفاق نمی‌افتد. تحرک جغرافیایی و شهرنشینی، سوادآموزی، دسترسی به رسانه‌های جمعی و مشارکت اقتصادی و اجتماعی شرایطی بود که یک کشور برای انقلاب به آن نیاز داشت. شرایطی که نه در حکومت آمرانه رضاخان وجود داشت نه در انقلاب سفید محمدرضای پهلوی. انقلاب ایران استثنایی شد برای نظریه نوسازی لرنر و او را وادار کرد که در نظریه خود تجدید نظر کند! سرخوردگی لرنر در شکست نظریه‌اش باعث شد نظریه‌ای تحقیرآمیز درباره ایران بدهد با عنوان «انقلاب آرزوهای فزاینده و سرخوردگی های فزاینده». یعنی مردمی که آرزوهای بزرگ دارند و به همان میزان در برآورده شدن آرزوهایشان سرخورده می‌شوند؛ پس این سرخوردگی منجر به انقلاب می‌شود!

هیولاسازی از ایران و حکومت ایران

انقلاب در ایران با همه ناباوری‌ها اتفاق می‌افتد. از همان لحظات نخست، جنگ رسانه‌ای علیه ایران شروع شد. رسانه‌های غربی و به ویژه آمریکایی، از همان ابتدا شروع کردند به هیولاسازی و ایجاد موج نفرت از ایران؛ مثلا آمریکا در جریان تسخیر لانه جاسوسی و گروگان‌گیری، برنامه‌ای را هر شب پخش می‌کرد که در آن روزهایی که کارمندان سفارت آمریکا گروگان بودند را می‌شمرد و اجازه نمی‌دادند مخاطب لحظه‌ای این واقعه را از یاد ببرد. حتی برای کنترل سرعت در سطح شهر از بیلبوردهایی با عکس امام خمینی استفاده می‌کردند با این نوشته که اگر می‌خواهید این مرد پیروز نشود، سرعت خود را کم کنید!

دسترسی رایگان به شبکه‌های ماهواره‌ای

 در حالی که در همه‌جای دنیا، مردم برای تماشای شبکه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای باید حق اشتراک بپردازند، بسیاری از این شبکه‌ها در ایران رایگان و فقط با نصب دیش ماهواره قابل دسترسی بودند. علاوه براین شبکه‌های خبری مثل صدای آمریکا و بی‌بی‌‌سی فارسی هم برای مخاطبان فارسی‌زبان تاسیس شدند. رسانه‌های غربی از یک طرف چهره‌ای عقب‌مانده، متحجر و وحشتناک از ایران ارائه به جهان ارائه می‌داند و از طرف دیگر مردم داخل کشور هم با فیلم‌ها و برنامه‌های رسانه‌ای با عنوان جریان آزاد اطلاعات، دلسرد می‌کردند! این هزینه کردن‌ها و تخصیص بودجه برای رسانه، در حالی اتفاق می‌افتاد که در جریان تحریم علیه کشور، بسیاری از داروهای حیاتی که قانونا نباید تحریم می‌شدند، در لیست کالاهای تحریمی قرار گرفتند. مردمی که از دارو محروم شدند و از رسانه رایگان نه!

 جنگ رسانه‌ای هر چه جلو رفت، بیشتر به بسترهای شبکه‌های اجتماعی منتقل شد. اینستاگرام و توئیتر تبدیل شدند به مهم‌ترین میدان‌های مبارزه. مردم مثل قبل به جریان یک‌سویه اخبار که از شبکه‌های خارجی پخش می‌شدند، اعتماد نداشتند؛ برای همین باید از افرادی استفاده می‌شد که مردم حرف آن‌ها را بهتر باور می‌کنند؛ کسانی مثل اینفلوئنسرها و سلبریتی‌ها.


خبر خوب، خبر بد است

یکی از پروژه‌های اساسی علیه ایران، کوچک جلوه دادن موفقیت‌ها و بزرگنمایی عیب‌ها و مشکلات بود و این کار را هم در حالی انجام می‌دادند که ژست بی‌طرفی‌شان حفظ شود. مثلا در ماجراهای سال 88، هم‌زمان دانشجویان انگلیسی نسبت به بالا رفتن شهریه‌ها دست به اعتراض زدند. بی‌بی‌سی فارسی، در بخش کوتاهی به صورت قطره‌چکانی فقط به نمایش خبری این تظاهرات پرداخت؛ اما به وقایع ایران که رسید، به جزئیات اهمیت می‌داد، میزگرد و مصاحبه می‌کرد و مفصل به وقایع می‌پرداخت. کوچکترین تحرکات در تهران، در سطح وسیعی نمایش داده و بزرگترین اعتراضات در بقیه دنیا، در چهارچوب خبری و کلی منتشر می‌شد. این اتفاق درباره خبرهای خوب که در حوزه‌های مختلف رخ می‌داد هم وجود داشت. موفقیت دانشمندان ایرانی، پیشرفت در حوزه‌های مختلف علمی و حتی فرهنگی بازتاب داده نمی‌شد؛ مگر اینکه از آن بتوان گافی علیه جمهوری اسلامی پیدا کرد!

استادنداردهای دوگانه صاحبان پلت‌فرم‌ها

جنگ رسانه‌ای هر چه جلو رفت، بیشتر به بسترهای شبکه‌های اجتماعی منتقل شد. اینستاگرام و توئیتر تبدیل شدند به مهم‌ترین میدان‌های مبارزه. مردم مثل قبل به جریان یک‌سویه اخبار که از شبکه‌های خارجی پخش می‌شدند، اعتماد نداشتند؛ برای همین باید از افرادی استفاده می‌شد که مردم حرف آن‌ها را بهتر باور می‌کنند؛ کسانی مثل اینفلوئنسرها و سلبریتی‌ها. استاندارد دوگانه اینجا خود را نشان می‌دهد که همین اینفلوئنسرها  الان در شبکه‌های مجازی آموزش ساخت کوکتل مولوتولف می‌دهند و آشوب‌ها را از خارج از کشور رهبری می‌کنند و اینستاگرام محدودیتی برای آن‌ها اعمال نمی‌کند؛ اما بردن اسم یا گذاشتن عکس سرداران سپاه، جرم محسوب شده و اینستاگرام سریع با آن مقابله می‌کند! در دوسه سال اخیر تعداد زیادی از حساب‌های ایرانی، فقط به خاطر یک پست یا استوری و اظهار ارادت به سردار سپاه ایرانی بسته شد. نکته دیگر فشاری است که به فعالان مجازی برای واکنش دادن تحمیل می‌شود؛ مثلا در ماجرای مرگ مهسا امینی، بسیاری از بازیگران ترک ابراز تاسف و همدردی کردند؛ در حالی‌که دولت ترکیه بدترین رفتارها را با کردهای کشورش داشته و در حمایت از این کردها صدایی از این بازیگرها بلند نشده است.

جنگ هشتگ‌ها و شعار ما بی‌شماریم

یکی از کارهایی که باید رسانه‌ها القا کنند این است که معترضان داخلی در کمیت و کیفیت، زیاد هستند. در وقایع اخیر، مرگ ناراحت‌کننده دختر کرد ایرانی، بهانه‌ای شد تا اسم و ماجرای او در سطح وسیعی بازنشر و تبدیل به هشتگ شود. اسم او می‌شود اسم رمز و تلاش می‌شود که توئیت‌های زیادی با این اسم منتشر شود تا به نمادی از «ما بی‌شماریم» تبدیل شود. این کار انقدر برایشان اهمیت دارد که شبانه‌روز برای توئیت زدن و حتی استفاده از ربات برای بالا بردن توئیت‌ها تلاش می‌کنند. مثلا در همین هشتگ اخیر کمتر از 500هزار کاربر این هشتگ را استفاده کرده‌اند؛ اما تعداد کل توئیت‌ها باالاتر از 80 میلیون عدد شده است!

همه این مبارزه‌های رسانه‌ای در حالی اتفاق می‌افتد که بزرگ‌ترین رسانه ما یعنی صداوسیما خوب عمل نکرده و سرمایه اجتماعی خود را تا حد زیادی از دست داده است و مسئولین هم افکار عمومی را معمولا نادیده می‌گیرند، در تبیین اتفاقات خوب عمل نکرده و در قبول اشتباهات کند هستند؛ همین امر، روزنه‌ای ایجاد می‌کند برای رسانه‌های خارجی تا آن‌طور که می‌خواهند اتفاقات را منتشر کنند و پروبال بدهند.