کاشت، داشت، سطل زباله!
کشاورز یکسال تمام با هزار امید و آرزو همه سرمایه و جانش را گذاشته به پای کاشت یک محصول. به این امید که محصولش برود سر سفرههای مردم و نان حلال هم بیاید سر سفرهاش. اما فصل برداشت که میرسد خریداری پیدا نمیشود، همان یکی دوتایی هم که خریدارند قیمتهایی پیشنهاد میدهند که نزدیک است پیرمرد را سکته بدهد. با این قیمت حتی هزینه کاشت محصول هم در نمیآید، خرج یکسال زندگی پیرمرد و خانوادهاش که بماند.
اسراف قبل از رسیدن به سفره
امسال سیب زمینی گران میشود، سال بعد انقدر سیب زمینی در بازار زیاد است که برای بعضی از کشاورزان حتی صرفه ندارد که محصولشان را از روی زمین جمع کنند. سال بعد پیاز، سال بعد گوجه فرنگی... و این داستان هر فصل و هرسال دامه دارد.شاید باورش سخت باشد اما این ماجرای نبود الگوی کشت به قدری بزرگ است که هر ساله 30 درصد تولیدات کشاورزیمان قبل از اینکه به دست مصرف کننده برسند در همان مزرعه دور ریخته میشوند. یعنی وقت، پول، آب و سایر منابع را هزینه کاشت یک محصول میکنیم و درآخر هم با ضرر و زیان زیاد دورشان میریزیم.
به اندازه 4 کشور مواد غذایی هدر میدهیم!
همه ما در آخر هر مهمانی با حجم قابل توجهی غذای پس مانده در ظروف مواجه میشویم، غذایی که جز دورریختنش کار دیگری نمیتوان کرد، یا غذاهایی که چند روز در یخچال میمانند و آخر سر از سطل زباله در میآورند.بی اطلاعی از نیاز بازار که یا به ضرر کشاورز است یا مصرف کننده، یعنی یا محصول آنقدر کمیاب است که سفره مصرف کنندگان از آن خالی میماند و اگر هم پیدا شود با قیمتهای بسیار بالاست، یا آنقدر در بازار زیاد میشود که دیگر حتی به قیمت تولید هم از کشاورز نمیخرند.
اما این تنها جایی نیست که ما موادغذایی را هدر میدهیم. بخشی دیگر در همان مزرعه دورریخته میشوند که به آنها ضایعات مواد غذایی میگویند.
به گفته کارشناسان در کشورهای در حال توسعه یا توسعه نیافته بیشتر هدررفت مواد غذایی در همان قسمت ضایعات در چرخه تولید است، یعنی بر سر مزرعه.
کل تولیدات ما در حوزه کشاورزی 130 میلیون تن است که از این مقدار 39 میلیون تن در چرخه تامین هدر میروند. متوجه بزرگی این عدد شدید؟ یعنی تقریبا از هر 3 محصولی که میکاریم، یکی دور ریخته میشود.
این حجم به قدری زیاد است که میتواند غذای یک جمعیت 15 میلیون نفری را تامین کند. یعنی بیش از مجموع جمعیت کشورهای کویت، قطر، عمان و ارمنستان.
وقتی 28درصد آب کشور دور ریخته میشود
سهم بخش کشاورزی از کل مصرف آب کشور بیش از 80 درصد است. یعنی 10 برابر کل مصرف خانگی. پس حالا با یک حساب سرانگشتی به راحتی متوجه میشوید که برای تولید محصولاتی که در همان مزرعه دورشان میریزیم 28 درصد آب کشور مصرف میشود.یعنی ما سالانه 9 میلیارد متر مکعب آب را به راحتی هدر میدهیم آن هم در حالی که بحران بی آبی پیش روی ماست. اگر فقط یک چهارم این دورریز محصولات کشاورزی در چرخه تامین کنترل شود، ما به اندازه کل مصرف بخش خانگی آب صرفهجویی خواهیم کرد.
الاکلنگ کشاورز و مصرف کننده
الگوی کشت که از آن صحبت کردیم یعنی داشتن برنامهای برای تولید محصولات کشاورزی آن هم با بیشترین سود برای تولیدکننده و کمترین آسیب برای محیط زیست، ضمن در نظر گرفتن ظرفیتهای هر منطقه.حالا نتیجه نداشتن الگوی کشت چیست؟ بی اطلاعی از نیاز بازار که یا به ضرر کشاورز است یا مصرف کننده، یعنی یا محصول آنقدر کمیاب است که سفره مصرف کنندگان از آن خالی میماند و اگر هم پیدا شود با قیمتهای بسیار بالاست، یا آنقدر در بازار زیاد میشود که دیگر حتی به قیمت تولید هم از کشاورز نمیخرند. کشاورز هم مجبور به دورریختن حاصل یکسال تلاشش میشود.
همانطور که گفته شد در الگوی کشت باید به ظرفیتهای هر منطقه هم توجه شود. مثلا محصولات آببری مثل برنج و هندوانه که در استانهای کمآب ایران کاشته میشوند ضررهای جبران ناپذیری به منابع آبی میزنند.
در لایحه بودجه ۱۴۰۱ بود که نمایندگان مجلس مصوب کردند کشت برنج مشروط شود، یعنی درهراستان به تشخیص کارگروه سازگاری با کمآبی انجام شود.
البته سال 95 هم اعلام شده بود که کاشت برنج به جز در دو استان شمالی ممنوع است. اتفاقی که باید به صورت سراسری برای دیگر محصولات آببر مثل هندوانه هم بیفتد.