زنجیر عمیق وطن، خانواده و هویت
«همه وجود مرا تا صحرای عدم به دیار نیستی میكشانید و مرا از زندان هستی آزاد میكرد...» این جملات بخشی از دستنوشتههای دکتر چمران است که در فیلم «هناس»، شهید داریوش رضایینژاد هنگام مهاجرتش به آلمان میخواند و همسرش شهره پیرانی به او میگوید «خود دکتر چمران هم 20 سال در امریکا زندگی کرده» انگار شهید رضایینژاد به هر چیزی متوسل میشود که وطناش را رها نکند.
خانواده شهید داریوش رضایینژاد به دلیل موقعیت علمیشان تصمیم دارند به آلمان مهاجرت کنند تا بتوانند در کشوری دیگر مسیر علمی و موفقیتشان را پیش بگیرند اما این مسیر رفتن به دلیل حساسیتهای کاری و فعالیتهای هستهای شهید رضایینژاد در نقطهای حساس زندگیشان متوقف میشود تا راه جدیدی را طی کنند، مسیری که سالها بر دوش شهید رضایینژاد بوده اما بار تصمیمگیری بر دوش همسرش هم میافتد.
نقطه پیوند فیلم هناس با تماشاچی «خانواده» است و مدام مخاطب را در حساسترین موقعیتها یعنی آینده پدر و مادر برای کودک، نگرانی زن برای شوهر و نگرانی شوهر برای خانوادهاش سردرگم میکند، این خانواده 3 نفرهای که مثل زنجیر بهم متصلاند و برای هم میجنگند این بار برای هویت و ارزشهای وطنشان تلاش میکنند.
همچنین موضوع دیگری که برایم جذاب بود تا به روایت آن بپردازم ماجرای یک عشق در خانوادهای که 10 سال از عمرش میگذرد، بود این روایتهای عاشقانه معمولا قبل از اینکه به وصال منجر شود خیلی قابل درک هست که در فیلمهای مختلف هم زیاد دیدیم ولی اینکه بخواهیم یک عشق را بعد از 10 سال زندگی مشترک نشان دهیم برای من چالش بود اما وقتی روایت زندگی این خانواده را خواندم متوجه شدم ظرفیت این موضوع را دارد تا از روایتهای کلیشهای عاشقانه هم فاصله بگیریم.
نقطه پیوند فیلم هناس با تماشاچی «خانواده» است و مدام مخاطب را در حساسترین موقعیتها یعنی آینده پدر و مادر برای کودک، نگرانی زن برای شوهر و نگرانی شوهر برای خانوادهاش سردرگم میکند، این خانواده 3 نفرهای که مثل زنجیر بهم متصلاند و برای هم میجنگند این بار برای هویت و ارزشهای وطنشان تلاش میکنند.
روایت یک زندگی عاشقانه در بستر امنیتی
احسان ثقفی، فیلنامهنویس «هناس» درباره روایت قصه عاشقانه فیلم میگوید، دلایل زیادی داشت که به سراغ موضوع خانوادگی دراماتیک بروم حتی یکی از چالشهای ذهنیم بود که محور اصلی فیلم زن باشد. چون مسئلهای تاثیرگذار برای ورود به موضوع خانواده بود یعنی خانوادهای با حساسیت بالای کاری مرد با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند تا اینکه از زاویه امنیتی و سیاسی به موضوع نگاه کنمهمچنین موضوع دیگری که برایم جذاب بود تا به روایت آن بپردازم ماجرای یک عشق در خانوادهای که 10 سال از عمرش میگذرد، بود این روایتهای عاشقانه معمولا قبل از اینکه به وصال منجر شود خیلی قابل درک هست که در فیلمهای مختلف هم زیاد دیدیم ولی اینکه بخواهیم یک عشق را بعد از 10 سال زندگی مشترک نشان دهیم برای من چالش بود اما وقتی روایت زندگی این خانواده را خواندم متوجه شدم ظرفیت این موضوع را دارد تا از روایتهای کلیشهای عاشقانه هم فاصله بگیریم.
کشف مرحلهبهمرحله زندگی
ما میخواستیم قصه فیلم را از زاویه دید خانم شهره پیرانی روایت کنیم و بخش زیادی از روایتگری را از واقعیت الهام گرفتیم اما شخصیتی که در قصه داریم خودش را مرحله به مرحله کشف میکند و مخاطب هم کنار این شخصیت به قصه نزدیک میشود برای همین تلاش کردیم که از شخصیت زن جدا نشویم و با او این دنیا را کشف کنیم این یکی از دلایلی بود که کمتر به شخصیت شهید نزدیک میشویم تا همذاتپنداری که مخاطب میتواند با زن داشته باشد تقویت شود.ماندن و جنگیدن
زن «هناس» سعی میکند موقعیتی آرام و بدون التهاب در چارچوب خانوادهاش بسازد همان زندگی روزمره عادی با آرامش نسبی که همه مردم شهر با آن زندگیشان را میگذرانند اما این زن ناخودآگاه با استرس و اضطراب ناشناختهای مواجه میشود که تلاش میکند با تهدیدهای ایجاد شده مدارا کند اما به مرحلهای میرسد که تصمیماش را با همراه بودن کنار همسرش با وجود تمامی استرسها بگیرد یعنی همان اعتقاد به ماندن و جنگیدن!افرادی که دغدغه خانواده دارند میتوانند با «هناس» فیلمی از روایت عاشقانه یک خانواده با قدمت چند ساله ببینند و عمق بیشتری از عشق را درک کنند «هناس» نسبت به فیلمهای که معمولا در سینماها نمایش داده میشود که یک نوع عشق تینیجری و اولیه هستند، بیشتر مورد پسند خانوادهها قرار میگیرد