حتماً نام علیمردانخان به گوشتان خورده است. پسر عباسقلیخان که نماد لوسی و بی ادبی در قصههای کودکان ایرانی است. عباسقلیخان چند ویژگی داشت: بسیار متمول بود و بیبروبرگرد، همهچیز برای پسرش مهیا میکرد؛ در برابر تمام خواستههای علیمردانخان سر تسلیم فرود میآورد؛ ادب و رفتار درست را به فرزندش یاد نداده بود و احترامی هم از جانب او نمیدید؛ مرز و محدودهای برای تربیت وجود نداشت و تصمیمها در خانواده با گفتن یک «مُخوام» یا «نُمُخوام» علیمردان انجام میشد. در نهایت، زمانی تمام این لوسبازیها اصلاح شد که علیمردانخان طعم محدودیت و قاطعیت خانواده و اطرافیان را برای مدتی چشید و راه و روش برخورد درست با دیگران و با نیازها و احساسات خود را یاد گرفت.
1. اصلاح لوسبازی کودکان نیازمند سبک قاطعانه در تربیت است. تربیت قاطعانه یعنی اولاً قوانین موثر و شفاف و منطقی برای خانواده وضع میشود؛ 2. همه اعضا به قوانین پایبندند؛ 3. کودک متوجه حدومرزها میشود؛ 4. والدین به نیازهای عاطفی و محبتی کودکان پاسخ میدهند.
تسلیم نشوید
قراری خصوصی دارید و فرزندتان اصرار دارد همراهتان باشد. با نهگفتن شما پرخاش میکند، خانه را بهم میریزد و... . در اینجا، تسلیمشدنتان یعنی پرورش هیولای لوسی. تسلیم نشوید و البته دلیل مخالفت خودتان را هم برایش توضیح دهید. آرام آرام متوجه میشود همواره امکان برآوردهشدن خواستهاش وجود ندارد و پافشاریاش اثربخش نیست.
تهدید نکنید
تهدید حرف بیعمل است. برای همین اثربخش نیست. بعد از چندبار تهدید کودک متوجه میشود که این تهدیدها حرف است؛ پس کار و خواسته خود را پیش میبرد. تهدید نکنید؛ مگر در وضع قانونی که بتوانید اجرایش کنید. مثلاً «اگر فلان کار را بکنی، یک ساعت از بازی محروم میشوی» و در صورت تخلف، واقعاً محروم شود.
ادب آموختنی است و کودکتان در موقعیتهای جدید ممکن است دچار اشتباه رفتاری شود؛ چون کودکان با آزمون و خطا یاد میگیرند. اگر در حضور دیگران بیادبی کرد، خصوصی و دور از چشم دیگران اشتباهش را به او تذکر دهید.
با خودتان شفاف باشید
در وضع قوانین با خودتان شفاف باشید و قوانین را در لبه خط قرمزهای منطقی وضع کنید. نمیشود یک روز اجازه بدهید روی تخت بپربپر کند و روز بعد دعوایش کنید و روز بعدتر دوباره اجازه بدهید. در این حالت، کودک شما نمیتواند درست و غلط را بفهمد. بهعلاوه کودکان از قاطعنبودن والدین استفاده میکنند و لوستر میشوند.
دلدار و شجاع باشید
حتی اگر دلتان نیاید کودکتان احساساتی مثل غم و شکست را تجربه کند، جامعه این تجربه را به او خواهد داد. او در مدرسه و ارتباط با دوستان و... حتماً با لحظات سخت مواجه خواهد شد. پس کمی دلدار شوید تا احساسات ناخوشایند را تجربه کند، حل مسئله یاد بگیرد، بفهمد تمام این احساسات گذرا هستند و دنیا به این راحتیها به آخر نمیرسد.
بریزبپاش نکنید
حتی اگر توان مالی خوبی دارید، در تأمین خواستههای مادی فرزندتان بریزبپاش بیقاعده نکنید. سطح توقع فرزندتان را آنطور رشد ندهید که شادی را در تحقق خواستههای مادی خود ببیند. در عوض، موقعیتهایی فراهم کنید تا نشاط را در ارتباط با دیگران تجربه کند.
رشوه ندهید
در ازای کاری که انجام میدهد، به او پاداش ندهید. چون اولاً راهکاری موقتی است و ثانیاً لطف مکرر شما حق مسلم فرزندتان خواهد شد. بهجای آن سعی کنید او را متوجه کنید که انجام آن کار نشانه توانمندی اوست؛ از انجام موفق آن لذت خواهد برد و جزو وظایف اوست که انتظار دارید انجام دهد. با این کار مسئولیتپذیری او را رشد میدهید.
به او ادب یاد دهید
به فرزندتان هم کلمات مودبانه مثل «لطفا»، «ببخشید»، «ممکنه...؟» و هم رفتار و زبان بدن مودبانه را یاد دهید و خودتان هم به آن عبارات و رفتارها پایبند باشید. ادب آموختنی است و کودکتان در موقعیتهای جدید ممکن است دچار اشتباه رفتاری شود؛ چون کودکان با آزمون و خطا یاد میگیرند. اگر در حضور دیگران بیادبی کرد، خصوصی و دور از چشم دیگران اشتباهش را به او تذکر دهید.
اجازه بیاحترامی ندهید
کودکان لوس به دلیل مجموعهای از رفتارها در بافت تربیتی، یاد نگرفتهاند چگونه درباره مشکلاتشان حرف بزنند. به آنها خوب گوش دهید تا مشکلشان را بفهمید. همچنین کمک کنید احساسات مختلف خود را بشناسند. اگر با تنوع احساسات خود آشنا شوند، بهتر میتوانند آن را ابراز کنند و دربارهاش حرف بزنند.
حق انتخاب بدهید
در موقعیتهای تصمیمگیری، بین چند گزینه به او حق انتخاب بدهید؛ اما کل تصمیمگیری را به او واگذار نکنید. مثلاً شما تصمیم میگیرید برایش 100هزارتومان اسباببازی بخرید و او مختار است از بین اسباببازیهای فروشگاه انتخاب کند. یا در سوپرمارکت میتواند از بین بستنی و کیک و پفک، یک انتخاب داشته باشد.