لاکچری شدن تفریحات سالم!
در خبرها پر شده بود که بله تفریحاتی مثل سینما، تئاتر و کنسرت رفتن هم شد لاکچری و عده محدودی از افراد و به قول خودشان تنها همان چهار درصدیها میتوانند از این تفریحات بهره ببرند. به سایتهای بلیتفروشی کنسرتها که سری بزنیم میبینیم رِنج قیمتها از 200 هزارتومان شروع میشود که حالا این هم جایگاهاش آن تهمههای کنسرت است که همهچی پیدا نیست. اگر قرار باشد از فضا بهخوبی لذت ببری باید بیشتر هزینه کنی! حالا این که هیچی بلیت تک نفره سینما شده است 50 هزارتومان یعنی دو نفر که نامزد هستند قصد سینما رفتن داشته باشند باید 100 هزارتومان پول بلیت بدهند.
*سینما رفتن را چرا لاکچری کردید؟
درست است که گرانی و تورم فریاد همه را درآورده اما عدهای هم آمدهاند به این گرانیها دامن زدند و روزبهروز با بیرحمی تمام و استدلالهای صدمنیهغاز همهچیز را گران میکنند. درست است که کنسرت رفتن و تئاتر رفتن هم از سالیان سال است که گران بوده اما بلیت سینما چرا گران شد؟ از چه زمانی دقیقا سینما رفتن به عنوان تفریح لاکچری به حساب آمد؟ حتی اشتراک نمایشهای خانگی هم بهحدی گران شده که برای خرید اشتراک یک ماهه باید کلی هزینه کرد!
*تفریح یا پُز روشنفکری
اما در این میان رویکردهای متفاوتی وجود دارد شاید خیلیها در نگاه اول همهچیز را سیاه ببینند و بگویند حالا تو این گرونی ماست و پنیر چرا مردم باید دغدغهشان تفریحاتی مثل سینما رفتن و تئاتر رفتن باشد! یادم هست اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود مجلهای فرهنگی هنری با یکی از کارگردانان تئاتر گفتوگویی انجام داده بود و خبرنگار از او پرسیده بود چرا بلیت نمایشتان گران است؟ یک فرد عادی هزینه بلیت 20 هزارتومانی برای تئاتر ندارد؟ کارگردان هم جواب داده بود که من برای مردم عادی نمایش نمیسازم که دغدغه این را داشته باشم که پول بلیت دارد یا نه بلکه برای نخبهها و اهالی فرهنگی میسازم که آنها برای یک نمایش حتما هزینه بلیت را دارند! حالا همینها دغدغه مردم برایشان شده اولویت زندگی که با آن اسم و رسمی برای خودشان دست و پا کنند و پُز روشنکفری بدهند که چرا همهچیز گران شده ولی خودشان عامل همین گرانیها هستند و دوست ندارند مردم جزئی از تفریحاتشان باشند.
*سیاهی را با تلخی نمیتوان حل کرد
نه اینکه بگوییم آن هنرمند کشور تحلیلاش اینگونه بوده بلکه با هر کارشناس و منتقد و جامعهشناس و مددکار اجتماعی که صحبت میکردم میگفتند لبنیات و خوراکی گران شده حالا مردم بهسختی میتوانند ماست هم بخورند، باید چطوری از تفریحات صحبت کرد مگر سینما، کنسرت و تئاتر رفتن برای مردم و جوانان نان و آب میشود؟ مگر با وضعیتی که وجود دارد، مردم به فکر تفریح و بیرون رفتن هستند؟ درصد بیکاری جوانان بالا رفته و از همیشه ناامیدترند و روبهروز امید به زندگی در آنان کاهش پیدا میکند.
اما روی دیگر ماجرا، خود جوانان هستند وقتی با آنان صحبت میکنم حس این را دارم که این حجم از ناامیدی و سیاهی که نخبگان و جامعهشناسان از جامعه بهتصویر میکشند و این ناامیدی را در حادترین لفظ بیان میکنند، وجود ندارد. یعنی گرانیها و مشکلات هست نمیتوان نادیده گرفت یا از آنها فرار کرد اما دامن زدن به این سیاهی صحیح نیست، مثلا جوان 25 سالهای که تمام تلاشاش را میکند تا هم دانشگاه برود و هم سرکار تا بتواند خرج و مخارج زندگیاش را تامین کند اما باز راهی برای تفریح و سرگرمی خود باز میکند یعنی کسی که امید دارد و نمیتوان امیدش را نادیده گرفت، او نیاز به تفریح داردکه بتواند روحش را برای لحظاتی از گرانی، تورم و... دور کند.
*آب و نان نمیشود یعنی چه؟
این جمله که تفریحاتی مثل سینما و کنسرت رفتن آب و نان نمیشود اساسا جمله صحیحی نیست بلکه تفریحات میتواند ساعتی افراد را از فضای استرسزا و محیطهای پر تنش دور کند و شادمانی را برای لحظاتی تزریق کند یعنی کارکردی قابل اعتنا به همان اندازه آب و نان دارد، طبق آخرین آماری که وجود دارد درصد تفریح مردم بعد از کرونا و تعطیلی بیشتر مراکز فرهنگی و هنری و تفریحی، به 2 درصد رسیده و این کمتر شدن تفریح میان جوانان اثرات جبرانناپذیری دارد و ناهنجاریهای اجتماعی مثل اعتیاد، مصرف دخانیات و... را افزایش میدهد.
*گرانتر شدن بلیتها در بازار سیاه
حتی با این گرانیها این اتفاق افتاده که بسیاری از بلیت کنسرتها، فستیوالها و … در بازار سیاه با رقمهای نجومی به فروش برسد و اگر هم کنسرت خواننده معروفی باشد علاقهمندانش که نتوانستند بلیت را تهیه کنند سعی دارند به هر نحوی شده بلیت را خریداری کنند و این باعث دامن زدن به فروش بلیت در بازار سیاه میشود.
درست است که گرانی و تورم فریاد همه را درآورده اما عدهای هم آمدهاند به این گرانیها دامن زدند و روزبهروز با بیرحمی تمام و استدلالهای صدمنیهغاز همهچیز را گران میکنند. درست است که کنسرت رفتن و تئاتر رفتن هم از سالیان سال است که گران بوده اما بلیت سینما چرا گران شد؟ از چه زمانی دقیقا سینما رفتن به عنوان تفریح لاکچری به حساب آمد؟ حتی اشتراک نمایشهای خانگی هم بهحدی گران شده که برای خرید اشتراک یک ماهه باید کلی هزینه کرد!
این جمله که تفریحاتی مثل سینما و کنسرت رفتن آب و نان نمیشود اساسا جمله صحیحی نیست بلکه تفریحات میتواند ساعتی افراد را از فضای استرسزا و محیطهای پر تنش دور کند و شادمانی را برای لحظاتی تزریق کند یعنی کارکردی قابل اعتنا به همان اندازه آب و نان دارد
*تفریح یا پُز روشنفکری
اما در این میان رویکردهای متفاوتی وجود دارد شاید خیلیها در نگاه اول همهچیز را سیاه ببینند و بگویند حالا تو این گرونی ماست و پنیر چرا مردم باید دغدغهشان تفریحاتی مثل سینما رفتن و تئاتر رفتن باشد! یادم هست اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود مجلهای فرهنگی هنری با یکی از کارگردانان تئاتر گفتوگویی انجام داده بود و خبرنگار از او پرسیده بود چرا بلیت نمایشتان گران است؟ یک فرد عادی هزینه بلیت 20 هزارتومانی برای تئاتر ندارد؟ کارگردان هم جواب داده بود که من برای مردم عادی نمایش نمیسازم که دغدغه این را داشته باشم که پول بلیت دارد یا نه بلکه برای نخبهها و اهالی فرهنگی میسازم که آنها برای یک نمایش حتما هزینه بلیت را دارند! حالا همینها دغدغه مردم برایشان شده اولویت زندگی که با آن اسم و رسمی برای خودشان دست و پا کنند و پُز روشنکفری بدهند که چرا همهچیز گران شده ولی خودشان عامل همین گرانیها هستند و دوست ندارند مردم جزئی از تفریحاتشان باشند.
*سیاهی را با تلخی نمیتوان حل کرد
نه اینکه بگوییم آن هنرمند کشور تحلیلاش اینگونه بوده بلکه با هر کارشناس و منتقد و جامعهشناس و مددکار اجتماعی که صحبت میکردم میگفتند لبنیات و خوراکی گران شده حالا مردم بهسختی میتوانند ماست هم بخورند، باید چطوری از تفریحات صحبت کرد مگر سینما، کنسرت و تئاتر رفتن برای مردم و جوانان نان و آب میشود؟ مگر با وضعیتی که وجود دارد، مردم به فکر تفریح و بیرون رفتن هستند؟ درصد بیکاری جوانان بالا رفته و از همیشه ناامیدترند و روبهروز امید به زندگی در آنان کاهش پیدا میکند.
خبرنگار از او پرسیده بود چرا بلیت نمایشتان گران است؟ یک فرد عادی هزینه بلیت 20 هزارتومانی برای تئاتر ندارد؟ کارگردان هم جواب داده بود که من برای مردم عادی نمایش نمیسازم که دغدغه این را داشته باشم که پول بلیت دارد یا نه بلکه برای نخبهها و اهالی فرهنگی میسازم که آنها برای یک نمایش حتما هزینه بلیت را دارند!
اما روی دیگر ماجرا، خود جوانان هستند وقتی با آنان صحبت میکنم حس این را دارم که این حجم از ناامیدی و سیاهی که نخبگان و جامعهشناسان از جامعه بهتصویر میکشند و این ناامیدی را در حادترین لفظ بیان میکنند، وجود ندارد. یعنی گرانیها و مشکلات هست نمیتوان نادیده گرفت یا از آنها فرار کرد اما دامن زدن به این سیاهی صحیح نیست، مثلا جوان 25 سالهای که تمام تلاشاش را میکند تا هم دانشگاه برود و هم سرکار تا بتواند خرج و مخارج زندگیاش را تامین کند اما باز راهی برای تفریح و سرگرمی خود باز میکند یعنی کسی که امید دارد و نمیتوان امیدش را نادیده گرفت، او نیاز به تفریح داردکه بتواند روحش را برای لحظاتی از گرانی، تورم و... دور کند.
*آب و نان نمیشود یعنی چه؟
این جمله که تفریحاتی مثل سینما و کنسرت رفتن آب و نان نمیشود اساسا جمله صحیحی نیست بلکه تفریحات میتواند ساعتی افراد را از فضای استرسزا و محیطهای پر تنش دور کند و شادمانی را برای لحظاتی تزریق کند یعنی کارکردی قابل اعتنا به همان اندازه آب و نان دارد، طبق آخرین آماری که وجود دارد درصد تفریح مردم بعد از کرونا و تعطیلی بیشتر مراکز فرهنگی و هنری و تفریحی، به 2 درصد رسیده و این کمتر شدن تفریح میان جوانان اثرات جبرانناپذیری دارد و ناهنجاریهای اجتماعی مثل اعتیاد، مصرف دخانیات و... را افزایش میدهد.
*گرانتر شدن بلیتها در بازار سیاه
حتی با این گرانیها این اتفاق افتاده که بسیاری از بلیت کنسرتها، فستیوالها و … در بازار سیاه با رقمهای نجومی به فروش برسد و اگر هم کنسرت خواننده معروفی باشد علاقهمندانش که نتوانستند بلیت را تهیه کنند سعی دارند به هر نحوی شده بلیت را خریداری کنند و این باعث دامن زدن به فروش بلیت در بازار سیاه میشود.