تبیان، دستیار زندگی

روایت فاطمیه

درددل امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بعد از شهادت حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیهما

این سخنان و درددل‌های حضرت امیر است هنگام به‌خاک سپردن همسرش؛ حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیهما
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
امیرالمومنین، شهادت حضرت فاطمه ، روایت فاطمیه، 
وقتی دست مبارک از خاک قبر زهرا برداشت، اندوه و غم بر دلش هجوم آورد و سیلاب اشک بر گونه‌هایش جارى شد، پس رو کرد به جانب قبر رسول خدا سلام‌الله‌علیهما، و فرمود:

فَلَمّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرابِ الْقَبْرِ هاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلیٰ خَدَّیْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إلیٰ قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ، فَقالَ:
اَلسَّلَامُ عَلَیْكَ یا رَسولَ اللهِ، عَنّی وَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ حَبیبَتِكَ، وَ قُرَّةِ عَیْنِكَ وَ زائِرَتِكَ، وَ الثّابِتَةِ فِی الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ الْمُخْتَارِ اللهُ لَها سُرْعَةَ اللِّحاقِ بِكَ. قَلَّ یا رَسولَ اللهِ عَنْ صَفِیَّتِكَ صَبْری، وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَةِ النِّساءِ تَجَلُّدی، إلّا أنَّ فِی التَّأَسّی لی بِسُنَّتِكَ وَ الْحُزْنِ الَّذی حَلَّ بی لِفِراقِكَ لَمَوْضِعَ التَّعَزّی، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُكَ فی مَلْحودِ قَبْرِكَ بَعْدَ أنْ فاضَتْ نَفْسُكَ عَلىٰ صَدْری، وَ غَمَضْتُكَ بِیَدی، وَ تَوَلَّیْتُ أمْرَكَ بِنَفْسی، نَعَمْ وَ فی كِتابِ اللهِ نِعْمَ الْقَبولُ، وَ إنّا لِلّٰهِ وَ إنّا إلَیْهِ راجِعونَ‏.


• سلام بر تو اى رسول خدا. سلامی از طرف من و دخترت، و حبیبه‌ات، و نور دیده‌ات، و زائرت، و کسی‌که هم‌اکنون در جوارت فرود آمده و به سرعت و زودتر از دیگران به تو ملحق شده است.

• اى فرستاده‌ی خدا! از مرگ و دوری فاطمه، دختر برگزیده و پاکت، پیمانه‌ی صبرم لبریز شده و طاقت و توانم با رفتنش از دست رفته است.

ای فرستاده‌ی خدا! به‌زودى دخترت فاطمه از هم‌دستی امّتت علیه من، و غصب حقّ خودش به تو گزارش می‌دهد. پس خوب از او پرسش کن و احوال را از او جویا شو، زیرا كه بسیار درددل‌ها و غم‌هاى سوزانى در سینه داشت و در دنیا راهی برای گفتن و شرح‌دادن آن نیافت. اما به‌زودى بازگو خواهد نمود



ولی برای من که غم بزرگ و سنگین جدایی‌ات را دیده‌ام، این مصیبتِ دردناک قابل تحمّل شده است. فراموش نمی‌کنم که من تو را با دست خود در میان قبر جای دادم و هنگام رحلتت، سرت بر سینه‌ی من بود که جان گرامی‌ات از تنت پرواز کرد و خودم شخصاً امورت را برعهده گرفتم. آرى در كتاب خدا آیه‌ای است كه سبب می‌شود مصیبت‌ها را با آغوش باز بپذیریم: «پس همه‌ی ما از خداییم و به خدا باز می‌گردیم».

لَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدیعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهینَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ‏ الزَّهْراءُ، فَما أقْبَحَ‏ الْخَضْراءَ وَ الْغَبْراءَ. یا رَسولَ اللهِ! أمّا حُزْنی فَسَرْمَدٌ، وَ أمّا لَیْلی فَمُسَهَّدٌ، لا یَبْرَح الْحُزْنُ‏ مِنْ قَلْبی أوْ یَخْتارَ اللهُ لی دارَكَ الَّتی فیها أنْتَ مُقیمٌ. كَمَدٌ مُقَیِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ، سَرْعانَ ما فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إلَى اللهِ أشْكو. وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظاهُرِ أُمَّتِكَ عَلَیَّ وَ عَلیٰ هَضْمِها حَقَّها، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحالَ، فَكَمْ مِنْ غَلیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِها لَمْ تَجِدْ إلىٰ بَثِّهِ سَبیلًا، وَ سَتَقُولُ وَ یَحْكُمَ اللهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاكِمینَ‏.

• اى رسول خدا! امانتی که به من سپرده بودى برگردانده شد* و گروگانی/ امانت بزرگی که نزد من بود گرفته شد. و زهرا خیلی سریع از دستم ربوده شد. چه‌قدر این آسمانِ نیل‌گون، و زمین تیره در نظرم زشت جلوه می‌کند.

• ای پیامبر خدا! دیگر غم و اندوهم همیشگى و جاودان است، و شب‌هایم همراه بیدارى و بی‌قراری. غم هرگز از دلم رخت نبندد و نرود تا این‌كه خداوند همان منزلی را كه تو در آن مقیم شده‌اى را برایم برگزیند و بمیرم و به تو ملحق شوم. غصّه‌اى دارم بس دل‌خراش و دل‌خون‌کن. و اندوهى دارم هیجان‌خیز و غم‌انگیز. چه زود میان ما جدایى افتاد. من شکایتم را به‌سوی خدا می‌برم.

• ای فرستاده‌ی خدا! به‌زودى دخترت فاطمه از هم‌دستی امّتت علیه من، و غصب حقّ خودش به تو گزارش می‌دهد. پس خوب از او پرسش کن و احوال را از او جویا شو، زیرا كه بسیار درددل‌ها و غم‌هاى سوزانى در سینه داشت و در دنیا راهی برای گفتن و شرح‌دادن آن نیافت. اما به‌زودى بازگو خواهد نمود. و البتّه خداوند داوری می‌کند و او بهترینِ قضاوت‌کننده‌هاست.* اشاره به فرمایش حضرت رسول به امیرالمؤمنین علیهما السلام؛ «ای ابوالحسن! این امانت و ودیعه‌ی خدا و ودیعه‌ی رسولش محمّد نزد توست، حقّ خداوند و حقّ مرا در موردش رعایت کن، و می‌دانم که رعایت خواهی کرد.»
• #مولا در این عبارت فرموده‌اند: «لَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدیعَه؛ امانت برگردانده شد»، و نه «اِسْتَرجَعْتُ؛ من برگرداندم». کنایه از این‌که من امانت‌داری کردم، امّا...

سَلامٌ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللهِ، سَلامَ مُوَدِّعٍ لا سَئِمٍ وَ لا قَالٍ، فَإنْ أنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَةٍ، وَ إنْ أُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللهُ الصّابِرینَ. واهَ وَاهاً، وَ اَلصَّبْرُ أیْمَنُ وَ أجْمَلُ، وَ لَوْ لا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلینَ عَلَیْنا لَجَعَلْتُ الْمُقامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزاماً، وَ التَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْكُوفاً، وَ لأَعْوَلْتُ إعْوالَ الثَّكْلیٰ عَلیٰ جَلیلِ الرَّزیَّةِ. فَبِعَیْنِ اللهِ تُدْفَنُ بِنْتُكَ سِرّاً، وَ یُهْتَضَمُ حَقَّها قَهْراً، وَ یُمْنَعُ إرْثَها جَهْراً، وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلَقْ مِنْكَ الذِّكْرُ. فَإلَى اللهِ یا رَسُولَ اللهِ الْمُشْتَكیٰ، وَ فیكَ أجْمَلُ الْعَزاءِ، فَصَلَواتُ اللهِ عَلَیْها وَ عَلَیْكَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.

• اى رسول خدا! بر تو سلام و درودى می‌فرستم، درودِ وداع‌كننده‌اى از روی محبّت و دوستی، و نه درود خشمگین و رنجیده و دل‌تنگ، پس اگر از این‌جا برگردم از روى ملامت و دل‌تنگى‏ و خسته‌شدن نیست، و اگر بمانم از روى بدگمانى به وعده‌اى كه خدا به صابران داده نیست. آه و وای! صبر می‌کنم كه صبر وشکیبایی مبارک‌تر و زیباتر است.

• و اگر ترس غلبه‌ی نظام حاکم، و چیرگی دشمنان زورگو بر ما نبود كه مرا سرزنش كنند، و یا قبر فاطمه را نبش کنند و بشكافند، اقامت و ماندنِ در این‌جا، کنار قبر تو را چون معتکفانِ اعتکاف بر خودم لازم می‌کردم، و بر این مصیبتِ بزرگ، هم‌چون مادرى که فرزند از دست‌داده ناله و شیون می‌کردم.

ای پیغمبر! در برابر نظاره‌ی خدا، دخترت مخفیانه و پنهانى به خاک سپرده می‌شود. و حقّش به زور ستانده شده و پایمال می‌گردد. و آشكارا از ارث خود محروم می‌شود. و همه‌ی این‌ها در حالی‌ست که هنوز از عهد تو زمان زیادی نگذشته و یاد و نامت فراموش نشده است!

• پس اى رسول خدا! این شکایت را به درگاه حق و به نزد تو می‌آورم. اى پیامبر! تسلیت مرا بپذیر. و درود و سلام و رضوان خدا بر تو و دخترت فاطمه باد.

روایت فاطمیه | أمالی شیخ طوسی و مفید/ بحار الأنوار