تبیان، دستیار زندگی

تیم‌ملی، قربانی اختلاف ستاره و سرمربی

طارمی به تیم ملی دعوت نشده، مقصر این اتفاق هر کسی باشد بررسی موارد قبلی چنین حواشی نشان می دهد در نهایت قربانی ماجرا تیم ملی و هوادارانش هستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
فوتبال، تیم‌ملی،  بازیکن فوتبال، مهدی طارمی
نویسنده : سید سورنا ساداتی
اسکوچیچ چند وقت قبل از شرایط فنی و تاکتیکی بازیکنان ایرانی انتقاد کرد؛ طارمی هم در توئیتی پاسخی غیرمستقیم به سرمربی تیم‌ملی داد. شاید بتوان رفتار هر دو را غیرحرفه‌ای دانست، یک مربی نباید این‌طور از بازیکنانش انتقاد کند تا کار خودش را بزرگ تر جلوه دهد و یک بازیکن هم نباید حتی در جایگاه طارمی که در اروپا می‌درخشد فکر کند می‌تواند به سرمربی تیم پاسخ بدهد. اما خروجی این رفتارهای اشتباه چیست؟ دعوت نشدن طارمی به تیم ملی و علنی شدن اختلاف. تیم اسکوچیچ به‌رغم نتایج خوبی که گرفت و باعث شد کابوس عجیب دوران ویلموتس را فراموش کنیم، به‌طور مشخص به‌جای تاکتیک تیمی، روی خلاقیت فردی بازیکنانی مثل طارمی استوار است و نبود ستاره پورتو می‌تواند روند تیم برای صعود به‌جام جهانی را با مشکل مواجه کند. سال‌هاست در هر دوره‌ای که مربیان تیم ملی اعمال سلیقه پررنگی داشتند و تیم پر شد از سوگلی و ستاره‌هایی هم مغضوب شدند، فوتبال ملی ضرر کرد و هواداری که باید با نتایج خوب تیم‌ملی خوشحال شود از نتایج ضعیف مغموم شد. از آن طرف هر وقت بازیکنان با رفتار غیرحرفه‌ای خود، باعث ایجاد حاشیه، تنش یا دودستگی در تیم شدند، همان نتایج ضعیف تکرار شد. اما هر وقت تیم یکدست بود، بازیکن و مربی جایگاه‌شان را می‌دانستند و حاشیه‌ها از تیم دور بود، نتایج خوب از راه می‌رسید. نمونه‌اش یکدلی تیم‌ملی چند ماه قبل بود در شرایطی که به بحرین و عراق باخته بودیم و فقط معجزه ما را به مرحله بعدی می‌رساند اما معجزه با یکدلی از راه رسید تا روزهای بسیار بد تیم ملی که حاصل مدیریت ضعیف فدراسیون وقت، قرارداد عجیب ویلموتس و نتایج ضعیف تیم او بود تمام شود. اما عمر روزهای خوب هم  طولانی  نبود و یکی دو بازی اخیر و حاشیه‌های داخلی، از شرایط بد خبر می‌دهد. در این پرونده می‌خواهیم دوران مربی‌های مختلف در سه دهه اخیر را بررسی کنیم؛ ببینیم در هر مقطعی سوگلی‌ها و مغضوبان چه‌کسانی بودند و چه نتایجی برای تیم رقم خورد.

3 سر باخت!

دود اختلاف‌ها و حاشیه‌ها به چشم مربی، بازیکن و به‌ویژه هوادار می‌رود، نمونه‌های مختلفی از این موضوع را مرور کردیم.
تیم ملی آلمان از سال 1926 تا چند ماه قبل  که هانسی فلیک به‌جای یوآخیم لو روی نیمکت تیم ملی بنشیند، طی 95 سال فقط 10 مربی را تجربه کرده و فلیک یازدهمین مربی تاریخ 95 تیم ملی این کشور است. ثبات، صبر و حوصله از مدیریت فوتبال، به نوع فوتبال این کشور هم تزریق شده، برای همین است که می‌گویند آلمان 90 دقیقه فوتبال بازی می‌کند، خب فوتبال برای همه 90 دقیقه است اما ماجرای آلمانی‌ها این است که در عین 90 دقیقه همان نقشه و طرح اولیه را دنبال می‌کنند و اهل بازی احساسی و غیرمنطقی نیستند. این ثبات مدیریتی، فنی و فوتبال باعث شده آلمان با این‌که جنس فوتبالش چشم‌نواز نیست موفقیت‌های زیادی را کسب کرده باشد. اما فوتبال ما پر است از اتفاق و حاشیه. ما بین حواشی گاهی فوتبال هم بازی می‌کنیم. نه مدیریت با ثباتی در تیم‌های ملی و باشگاهی می‌بینیم، نه کادر فنی باثباتی که بتواند برای بلندمدت طراحی داشته باشد و به تبع همه این‌ها فوتبالیست‌های ما هم در لحظه و احساسی تصمیم می‌گیرند، رفتار می‌کنند و حتی فوتبال بازی می‌کنند. وقتی کادر فنی با ثباتی داشته باشیم، بازیکن می‌داند برای چند سال با همین سرمربی سروکار دارد و به همین دلیل احترام و جایگاهش را در هر رفتاری در نظر می‌گیرد. اما وقتی یک مربی مثل اسکوچیچ جایگاه محکمی در فدراسیون ندارد، بازیکن هم ابایی از انجام رفتار نامناسب با او ندارد. هرچند که اظهارنظر اسکوچیچ درباره کیفیت بازیکنان ایرانی بسیار غیرحرفه‌ای بود اما اگر همین حرف را به‌جای اسکوچیچ، کونسیسائو مربی پورتو زده بود بعید بود طارمی چنین واکنشی نشان دهد که منجر به خط خوردنش از تیم ملی شود. وقتی یک مربی با ثبات است، غیر از حواشی، جنس فوتبال و ترکیب ثابت و ایده‌های باکیفیت‌تری هم دارد و لازم نیست در هربازی قفل کار توسط فوق‌ستاره‌ها باز شود. با این شرایط عجیب نیست که نگرانی‌ها بابت بازی‌های آینده تیم ملی در ذهن مردم افزایش پیدا کند، بازیکنان چندان جایگاهی برای اسکوچیچ قائل نیستند، خود او هم چندان حرفه‌ای رفتار نمی‌کند. از طرفی حضور نداشتن  فوق‌ستاره تیم ملی هم کیفیت بازی را پایین می‌آورد. به‌این بهانه سراغ چنین حواشی در تیم ملی ادوار قبل رفتیم تا ببینیم چنین اتفاقاتی به ضرر بازیکن است یا مربی یا تیم ملی؟

مایلی‌کهن      تیم ملی محبوبی که قربانی شد
برای این‌که خیلی به‌زمان دور نرفته باشیم از زمان مربیگری مایلی کهن و تیم محبوب سال‌های 96 تا 98 شروع می‌کنیم. مایلی‌کهن با جوان گرایی تیمی ساخته بود که جنگنده بود اما نتیجه‌اش را در جام‌جهانی ندید و قبل از جام از نیمکت تیم‌ملی دور شد. اصرار او بر تنبیه انضباطی خداداد در چند بازی، رابطه بد او با استقلالی‌ها مثل پاشازاده، زرینچه و مرفاوی که در فهرست سیاه بودند و اصرار بر استفاده از بازیکنانی مثل استاد اسدی و سعداوی در نهایت به‌ضرر تیم شد. از جمع مغضوبین مایلی‌کهن، پاشازاده و زرینچه یک سال بعداز اخراج مایلی کهن در جام‌جهانی درخشیدند تا افسوس روزهایی را بخوریم که مایلی‌کهن از آن‌ها استفاده نمی‌کرد.

در هر دوره‌ای که مربیان تیم ملی اعمال سلیقه پررنگی داشتند و تیم پر شد از سوگلی و ستاره‌هایی هم مغضوب شدند، فوتبال ملی ضرر کرد و هواداری که باید با نتایج خوب تیم‌ملی خوشحال شود از نتایج ضعیف مغموم شد. از آن طرف هر وقت بازیکنان با رفتار غیرحرفه‌ای خود، باعث ایجاد حاشیه، تنش یا دودستگی در تیم شدند، همان نتایج ضعیف تکرار شد. اما هر وقت تیم یکدست بود، بازیکن و مربی جایگاه‌شان را می‌دانستند و حاشیه‌ها از تیم دور بود، نتایج خوب از راه می‌رسید.



منصورخان    تیمی ناعادلانه برای شهرستانی‌ها
منصور پورحیدری مربی آرام و با اخلاقی بود اما محافظه‌کاری بیش از اندازه او به رغم قهرمانی دربازی های آسیایی بانکوک در نهایت به تیم‌ملی لطمه زد. پورحیدری همیشه به یک اندازه از پرسپولیس و استقلال دعوت می‌کرد تا برچسب رنگی بودن نخورد. همین ماجرا به ضرر شهرستانی‌هایی  می‌شد که در تهران بازی نمی‌کردند. منصورخان علاوه براین اعتقادی به خداداد نداشت و ترجیح می‌داد به‌جای مدیریت او، به طور کلی قیدش را بزند تا تیم بی‌حاشیه باشد. دعوت نکردن از شاهرودی هم در آن زمان لطمه زیادی به تیم ملی زد، جوری که امثال رسول خطیبی، علی کریمی و... در پست غیرتخصصی هافبک و پیستون چپ برای تیم‌ملی بازی می‌کردند.

جلال طالبی      فهرست بلند مغضوبین

جلال طالبی هم ترجیح می‌داد مثل پورحیدری تیمی یکدست و بدون دردسر داشته باشد. او که تجربه کوتاه همکاری با خداداد در جام‌جهانی را داشت جز مقطع کوتاهی دیگر ستاره محبوب آن‌روزها را به تیم ملی دعوت نکرد. محمدرضا مهدوی و ستار همدانی بازیکنان معمولی بودند که سوگلی تیم طالبی محسوب می‌شدند، پرویز برومند هم در آن مقطع فیکس شد، اما عابدزاده، هاشمی نسب و به‌ویژه هاشمیان که در آلمان می‌درخشید جزو مغضوبین جلال‌خان بودند. طالبی که مربی آرامی بود به‌دلیل نداشتن کاریزما و مدیریت در دو مقطع یکی از پرحاشیه‌ترین تیم‌های ملی را هدایت کرد که به‌رغم داشتن کلی ستاره نتایج خوبی نگرفتند.

چیرو     شروع دوران فولادی‌ها

هرچند امثال ویرا و براگا هم در مقاطع کوتاهی روی نیمکت تیم‌ملی نشستند اما در این مطلب ما سراغ مربیانی می‌رویم که‌حضور پررنگ‌تری داشتند مثل بلازویچ ملقب به‌چیرو. او به‌بازیکنان فولاد علاقه عجیبی داشت. خداداد طبق معمول مغضوب بود و بازهم تیم‌ملی از نبودن او لطمه خورد. استفاده از میرزاپور درون دروازه و بی‌توجهی به گلرهای دیگر روزهای تلخی را برای فوتبال ایران رقم زد که شروعش با چیرو بود. نوازی، شاهرودی، سامره و وحید هاشمیان کسانی بودند که می‌توانستند به تیم ملی در مسیر صعود به‌جام جهانی کمک کنند اما در نهایت حسرت باخت در دوبلین و تک‌به تکی که کریمی خراب کرد، در دل ما ماند.

برانکو      ادامه راه چیرو

برانکو در زمان چیرو کمک مربی بود و بعد از همایون شاهرخی سرمربی تیم شد تا هر کسی که در فولاد خوزستان بازی کرده ، شانس حضور در تیم‌ملی را هم داشته باشد. بداوی، کعبی، علوی، کاملی‌مفرد، میرزاپور و... فولادی‌های تیم‌ملی و کاظمیان، عنایتی، بهنام سراج، مسعود شجاعی و مهرداد اولادی هم مغضوبین بودند. خداداد هم در یک مقطع کوتاه به تیم دعوت شد. اوج کار تیم برانکو دعوت همزمان از هاشمیان و خداداد بود که خیلی به‌تیم ملی کمک کردند، اما بعد از صعود تیم به جام‌جهانی خداداد دوباره دعوت نشد و در دورانی عجیب خط حمله ما با حضور ضعیف علی دایی رقم خورد.

فوتبال ما پر است از اتفاق و حاشیه. ما بین حواشی گاهی فوتبال هم بازی می‌کنیم. نه مدیریت با ثباتی در تیم‌های ملی و باشگاهی می‌بینیم، نه کادر فنی باثباتی که بتواند برای بلندمدت طراحی داشته باشد و به تبع همه این‌ها فوتبالیست‌های ما هم در لحظه و احساسی تصمیم می‌گیرند، رفتار می‌کنند و حتی فوتبال بازی می‌کنند.



قلعه‌نوعی     روزهای خوب استقلالی‌ها
با حضور قلعه‌نوعی روی نیمکت تیم‌ملی، دوران خوب استقلالی‌ها هم شروع شد. حسین کاظمی و محمود فکری که جزو فهرست اولیه مربیان قبلی هم نبودند فیکس شدند، مبعلی، کاظمیان، زندی و حتی علی دایی هم به تیم‌ملی دعوت نشدند یا نیمکت نشین بودند. تیم قلعه‌نوعی در جام‌ملت‌ها از کره باخت و حذف شد بدون این‌که یک بازی خوب از آن ببینیم.

علی دایی     عجیب و غریب
علی دایی بعد از جام ‌جهانی 2006 مورد انتقاد جدی بود، به سایپا رفت و همزمان با بازی مربی شد، آن هم مربی تیم قهرمان. جالب این‌که او فقط چند ماه بعد از خداحافظی رسمی از فوتبال سرمربی تیم‌ملی شد و پای سایپایی‌ها را به تیم‌ملی باز کرد. مجید غلام‌نژاد، ابراهیم صادقی و... بازیکنان معمولی اما فیکس تیم دایی بودند. دایی کریمی را از تیم کنار گذاشت و نتایج خیلی ضعیفی گرفت طوری‌که حتی نتایج خوب تیم قطبی هم باعث نشد به جام‌جهانی برویم. تیم دایی و ترکیب عجیب اش با امثال غلامرضا رضایی در خط حمله، نمونه تاثیر بدسلیقه یک مربی بر فوتبال یک کشور بود.

افشین قطبی     امپراتور هیچ‌کاره
قطبی بعد از نتایج خوب با پرسپولیس به تیم‌ملی رسید. انتقاد چند بازیکن شاخص تیم از وضعیت اردوی تیم‌ملی باعث شد علی کریمی توسط فدراسیون فوتبال از تیم ملی کنار گذاشته شود و سرمربی هم پای بازیکن نایستاد. محمد غلامی، آرش افشین و ... از چهره‌های سوگلی تیم قطبی بودند که قبل و بعد آن هرگز به تیم‌ملی نرسیدند. تیم قطبی هم با دودستگی بین بازیکنان و کادر خیلی راحت حذف شد. بعدها معلوم شد کاپیتان تیم ملی یعنی نکونام هم رابطه خوبی با قطبی نداشته است.

کی‌روش از راه رسید     حکومت طولانی
کی‌روش استاد رفتارهای عجیب بود، خانزاده، داوری و کنعانی در روزگار مصدومیت و آماده نبودن در تیم ملی بودند اما امثال عقیلی و رحمتی جایی در تیم نداشتند. فهرست سیاه کی‌روش در چند مقطع به فوتبال ایران لطمه‌های جدی زد. خط‌خوردن علی کریمی، خلعتبری، پیام‌صادقیان و محمد نوری از تیم ملی جام‌جهانی 2014 باعث شد تیمی که مقابل آرژانتین فینالیست جام عالی بازی کرده بود ، زمانی که نیاز به بردن داشت و باید بازیکن خلاق در ترکیبش بازی می‌کرد مقابل بوسنی یک فاجعه بیافریند. نبودن رحمتی و فیکس بازی کردن حقیقی در جام‌جهانی هم نمونه دیگری از لطمه حاشیه‌ها بر فوتبال ملی بود. اگر چه درخشش حقیقی کوتاه بود و عملا پس از جام جهانی کم رنگ شد و رحمتی نیز دیگر  به تیم ملی راه نیافت .بعدها هم خط خوردن یا دعوت نکردن سید جلال حسینی، وریا غفوری و شجاع خلیل‌زاده از ابهامات کارنامه کی‌روشی بود که یک نسل از بهترین‌های ایران را بدون هیچ دستاوردی از دو جام‌جهانی و دو جام‌ملت‌ها برگرداند.

ستاره‌های مغضوب خارجی

از بنزما، توتی و ایکاردی بگیرید تا مولر، کاکا، ایسکو و ... که مربی‌های تیم‌ملی کشورشان به دلایل غیرفنی روی نام‌شان خط کشیدند
ستاره‌ها به ویژه وقتی در دوران اوج خودشان باشند، می‌توانند یک تنه نتیجه یک بازی را به نفع تیم‌شان تغییر دهند و گره بازی‌ها را به زیباترین شکل ممکن باز کنند. اما گاهی مربی‌ها به دلایل شخصی، تصمیم به کنار گذاشتن آن‌ها می‌گیرند. در ادامه به چند مورد از معروف‌ترین آن‌ها اشاره خواهیم کرد.

آلمان 90 دقیقه فوتبال بازی می‌کند، خب فوتبال برای همه 90 دقیقه است اما ماجرای آلمانی‌ها این است که در عین 90 دقیقه همان نقشه و طرح اولیه را دنبال می‌کنند و اهل بازی احساسی و غیرمنطقی نیستند. این ثبات مدیریتی، فنی و فوتبال باعث شده آلمان با این‌که جنس فوتبالش چشم‌نواز نیست موفقیت‌های زیادی را کسب کرده باشد.



کریم بنزما   فرانسه
«ریمون دومنک» با اعلام فهرست ۳۰ نفره خروس‌ها برای شرکت در جام‌جهانی 2010، یکی از جنجال‌سازترین مربیان تاریخ فرانسه شد. او روی نام ستاره آن روزهای رئال‌مادرید یعنی کریم بنزما به دلایل شخصی خط کشید و عاقبتش هم این شد که در مرحله گروهی با یک امتیاز و تنها یک گل زده و در حالی‌که با تیم‌های ملی مکزیک، اروگوئه و آفریقای‌جنوبی هم گروه بود، در رده چهارم قرار گرفت و حذف شد.

فرانچسکو توتی    ایتالیا
ستاره محبوب و باتجربه ایتالیا به دلیل تفاوت نظر با مارچلو لیپی، به تیم ملی کشورش که مدافع عنوان قهرمانی در جام جهانی 2010 بود، دعوت نشد. لیپی در این باره گفته بود: «نه به فرانچسکو توتی و نه لوکا تونی به‌قول شما گلزن، نیازی نداریم.» اما عاقبت این تیم در جام‌جهانی 2010 چه شد؟ آن‌ها در گروه F با 2 مساوی و یک باخت، در گروه شان چهارم و حذف شدند.

رود فان نیستلروی    هلند
یورو 2012، جایی بود که هلندی ها بعد از نایب‌قهرمانی در جام‌جهانی 2010 پا به آن مسابقات گذاشتند تا این بار با مدال‌های طلا به سرزمین‌شان بازگردند. اما هواداران لاله‌های نارنجی قبل از شروع مسابقات از تصمیم «برت فان‌مارویک» شوکه شدند! سرمربی تیم‌ملی هلند به دلیل یک بی‌انضباطی در تمرین، ترجیح داد در فهرست ۳۰ نفره‌اش، اسمی از رود فان نیستلروی در میان نباشد. استفاده نکردن از مهاجم آماده آن روزهای هامبورگ همانا و حذف تحقیرآمیز هلند از یورو 2012 با سه شکست، همانا.

ستاره‌ها به ویژه وقتی در دوران اوج خودشان باشند، می‌توانند یک تنه نتیجه یک بازی را به نفع تیم‌شان تغییر دهند و گره بازی‌ها را به زیباترین شکل ممکن باز کنند. اما گاهی مربی‌ها به دلایل شخصی، تصمیم به کنار گذاشتن آن‌ها می‌گیرند



مائورو ایکاردی    آرژانتین

فهرست نهایی تیم‌ملی آرژانتین برای حضور در جام‌جهانی 2018 یک غایب بزرگ داشت؛ «مائورو ایکاردی». «سامپائولی» یکی از آماده‌ترین بازیکنان تیم‌اش را که می‌توانست به آرژانتین در نبردهای مهم کمک کند، کنار گذاشت. همان زمان گفته شد که دلیل خط خوردن ایکاردی فنی نبوده و مشکل «مسی»، کاپیتان تیم‌ملی آرژانتین با ایکاردی دلیل اصلی غیبت او در جام‌جهانی بوده است. این تیم از گروهش به سختی و با 4 امتیاز صعود کرد و در مرحله یک هشتم از دور مسابقات کنار رفت.

توماس مولر، ژروم بواتنگ و مت هوملس    آلمان
بعد از جام‌جهانی 2018 که تیم‌ملی آلمان بدترین نتایج چند دهه اخیر خود را گرفت و در کمال تعجب در گروهی نسبتا آسان بین مکزیک، سوئد و کره‌جنوبی رتبه چهارم را به خود اختصاص داد، یوآخیم لو دست به تصمیم عجیبی زد و اعلام کرد برای حل مشکل و مدیریت بهتر تیم، دیگر از توماس مولر، ژروم بواتنگ و مت هوملس در اردوهای تیمش دعوت نخواهد کرد. بعد از این اتفاق نتایج تیم‌ملی آلمان نه تنها هیچ تغییری نکرد بلکه این تیم همچنان روند نزولی شدید خود را طی کرد تا چند ماه پیش، این مربی کنار گذاشته شد.

و چند بازیکن دیگر

دعوت نشدن کاکا یکی از بهترین بازیکنان رئال به تیم‌ملی برزیل در سال 2008، ایسکو به تیم‌ملی اسپانیا توسط دلبوسکه برای جام‌جهانی 2010، «زلاتان ابراهیموویچ» برای تیم‌ملی سوئد در جام‌جهانی 2018، «سسک فابرگاس»، «موراتا» و ... برای تیم‌ملی اسپانیا در جام‌جهانی 2018 که همگی در فصل منتهی به جام‌جهانی عملکرد قابل قبولی داشتند اما لوپتگی به آن‌ها توجه نکرد و ... .
منبع: زندگی سلام
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .