رابطه سن و موفقیت؛ واقعا ارتباطی وجود دارد؟
به گمان برخی سن و موفقیت رابطهی مستقیم داشته و ما در این مقاله در صدد زدودن این گمان باطلیم.
برخی بر این باورند که برای کسب موفقیت باید از همان سنین خردسالی برنامهی مناسبی داشته تا آدمی به کمال رسد؛ هر چند این منش، موفقیت را حتمی میکند اما، نباید فراموش شود که هیچگاه برای شروع دیر نیست و انسان همیشه میتواند به موفقیت دست یابد. همانطور که در طول تاریخ بشری نمونههای فراوانی وجود دارد که با اصلاح روش زندگی خود موفق به کسب مقام های والایی شده اند.
اینکه موفقیت مختص به کسانی است که از ابتدا به نحو صحیح زیسته و با برنامهریزی پلههای طرقی را طی نمودهاند، باوری است که انسان را به سوی ناامیدی کشانده و درب های جبران را مسدود میسازد.
این نظریه ی نادرست ممکن است از کسالت نشئت گرفته باشد؛ چرا که آدمی بر اثر اشتباهات خویش در گذر زمان، به این رویه میگراید که دیگر فرصتی برای جبران ندارد، در حالی که اگر به عقل سلیم رجوع کند، درمییابد که تا عمر باقی است، پیمودن مسیر موفقیت، میسر است.
برای نقض این تفکر ناصواب، در طول تاریخ، شاهد مثالهای فراوانی وجود دارد که در سنین بالا و پس از سپری کردن بخش عمدهای از عمر به طریق نادرست، با تغییر در منش خود به موفقیت دست یافتهاند.
یکی از این افراد، کسی است که در سن پنجاه سالگی تصمیم به تحصیل گرفته و در حالی در سن هشتاد سالگی دارفانی را وداع میگوید که چندین عالم وارسته از شاگردان وی بوده و تاکنون برای او باقیات الصالحات محسوب می شوند.
از طرف دیگر تاریخ افراد فراوانی را سراغ دارد که از ابتدا در مسیر موفقیت بودهاند ولی، دچار اشتباه شده و از مسیر صحیح خارج شده و هیچگاه به کمال خود نرسیده اند. پس آنچه اهمیت فراوان دارد عزم راسخ در رسیدن به کمال واقعی است.
بله، این صحیح است که عمر محدود است و اندکی جاماندگی هم ضرر فراوان دارد اما، باید باور داشت که هیچگاه برای شروع دیر نیست و این شیطان و نفس است که ممکن است انسان را به ورطه ناامیدی کشانده و هلاک سازد. ناامیدی همان گناه بزرگی است که دومین گناه کبیره شمرده شده است. دستاورد ناامیدی، غوطهور شدن در اشتباهات است. اشتباه پشت اشتباه؛ تا جایی که هنگامی انسان به خود آید و متوجه می شود که راه جبران گذشته بسیار سخت و طاقت فرسا است.
اما اگر انسان با امید به خداوند منان تصمیم رسیدن به کمال را گرفت و پای در مسیر موفقیت نهاد، اگر مبتلای خطا و ناصوابی شد، سریع به مسیر بازگردد و ادامه ی راه را میپیماید.
اینکه موفقیت مختص به کسانی است که از ابتدا به نحو صحیح زیسته و با برنامهریزی پلههای طرقی را طی نمودهاند، باوری است که انسان را به سوی ناامیدی کشانده و درب های جبران را مسدود میسازد.
این نظریه ی نادرست ممکن است از کسالت نشئت گرفته باشد؛ چرا که آدمی بر اثر اشتباهات خویش در گذر زمان، به این رویه میگراید که دیگر فرصتی برای جبران ندارد، در حالی که اگر به عقل سلیم رجوع کند، درمییابد که تا عمر باقی است، پیمودن مسیر موفقیت، میسر است.
برای نقض این تفکر ناصواب، در طول تاریخ، شاهد مثالهای فراوانی وجود دارد که در سنین بالا و پس از سپری کردن بخش عمدهای از عمر به طریق نادرست، با تغییر در منش خود به موفقیت دست یافتهاند.
آنچه اهمیت فراوان دارد عزم راسخ در رسیدن به کمال واقعی است
یکی از این افراد، کسی است که در سن پنجاه سالگی تصمیم به تحصیل گرفته و در حالی در سن هشتاد سالگی دارفانی را وداع میگوید که چندین عالم وارسته از شاگردان وی بوده و تاکنون برای او باقیات الصالحات محسوب می شوند.
از طرف دیگر تاریخ افراد فراوانی را سراغ دارد که از ابتدا در مسیر موفقیت بودهاند ولی، دچار اشتباه شده و از مسیر صحیح خارج شده و هیچگاه به کمال خود نرسیده اند. پس آنچه اهمیت فراوان دارد عزم راسخ در رسیدن به کمال واقعی است.
بله، این صحیح است که عمر محدود است و اندکی جاماندگی هم ضرر فراوان دارد اما، باید باور داشت که هیچگاه برای شروع دیر نیست و این شیطان و نفس است که ممکن است انسان را به ورطه ناامیدی کشانده و هلاک سازد. ناامیدی همان گناه بزرگی است که دومین گناه کبیره شمرده شده است. دستاورد ناامیدی، غوطهور شدن در اشتباهات است. اشتباه پشت اشتباه؛ تا جایی که هنگامی انسان به خود آید و متوجه می شود که راه جبران گذشته بسیار سخت و طاقت فرسا است.
اما اگر انسان با امید به خداوند منان تصمیم رسیدن به کمال را گرفت و پای در مسیر موفقیت نهاد، اگر مبتلای خطا و ناصوابی شد، سریع به مسیر بازگردد و ادامه ی راه را میپیماید.
بیشتر بخوانید