کتاب هایی از خاطرات پیاده روی اربعین را بشناسید
پیاده روی اربعین پس از این در برههای از زمان به ورطه فراموشی سپرده میشود و در نهایت توسط «شیخ میرزا حسین نوری» دوباره احیا میشوداین عالم بزرگوار اولین بار در عید قربان به پیادهروی از نجف تا کربلا اقدام کرد که ۳ روز در راه بود و حدود ۳۰ نفر از دوستان و اطرافیانش وی را همراهی میکردند، نیز با وی بودند، «محدث نوری» از آن پس تصمیم گرفت، هر سال این کار را تکرار کند، ایشان آخرین بار در سال ۱۳۱۹ هجری با پای پیاده به زیارت حرم أباعبدالله حسین (علیه السلام) رفت.
از آن پس بسیاری از عاشقان اهلبیت و امام حسین (علیه السلام) و نیز برخی علما و حتی مراجع تقلید با پای پیاده به کربلا سفر کردهاند، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی یکی از مراجع عالیقدر جهان تشیع که خود بارها با پای پیاده از عتبه علویه، رهسپار عتبه حسینی شده است.
هر ساله با نزدیک شدن به بیستم ماه صفر و اربعین حسینی، عاشقان آن حضرت در تلاش هستند تا خود را با پای پیاده به این اجتماع عظیم حسینی و حرم مطهر ایشان برسانند. این مراسم؛ریشه تاریخی دارد چرا که جابر بن عبدالله انصاری و عطیه عوفی در سال ۱۲۸۱ قمری با پای پیاده از مدینه حرکت کردند و در صبح اولین اربعینی که از شهادت حضرت سیدالشهدا (ع) میگذشت، به کربلا رسیدند.
در اواخر قرن ۱۴ قمری حزب بعث عراق و حکومت صدام، با برگزاری مراسم راهپیمایی اربعین مخالفت کرد و گاه با راهپیماییکنندگان با خشونت رفتار میشد که موجب کمرونق شدن این مراسم گردید.این حزب در سال 2003 میلادی سقوط کرد و با سقوط حزب بعث، مراسم راهپیمایی اربعین بار دیگر در عراق احیا شد. از آن سال به بعد هر ساله جمعیت بیشتری نسبت به سال قبل در آن شرکت میکند. در آغاز این حرکت دو تا سه میلیون نفر در آن حضور داشتند؛ ولی در سالهای بعد تعداد زائران شرکتکننده در این راهپیمایی به بیش از ده میلیون نفر رسید.
زائران عراقی از شهرهای خود به سمت کربلا حرکت میکنند. اما اکثر زائران ایرانی مسیر نجف تا کربلا را برای پیادهروی انتخاب میکنند. مسافت پیادهروی میان دو شهر حدود ۸۰ کیلومتر است. تعداد ۱۴۵۲ ستون در مسیر نجف به کربلا وجود دارد که فاصله بین هر ستون ۵۰ متر است. برای پیادهروی کل مسیر زمانی در حدود ۲۵ تا ۳۰ ساعت لازم است.
در این راهپیمایی افراد زیادی بودند که خاطرات این سفر عظیم و زیبا را برای خود نوشتند و آن را به صورت کتاب در آوردند.با شیوع کرونا دیگر نمی توانیم مثل سالهای گذشته به راحتی و بدون دغدغه پا به این اجتماع عظیم بگذاریم و باید خاطرات این روزهای زبا را برای خود به گونه ای تداعی کنیم. در این مطلب می خواهیم تعدادی از این کتابهایی که درباره خاطرات اربعین نوشته شده است را برایتان معرفی کنیم:
خس بی سر و پا
یکی از کتابهای معروف و زیبا با موضوع اربعین ، خس بی سروپا ؛نوشته حمید حسام می باشد. این کتاب تصاویری از پیادهروی شهید همدانی در اربعین حسینی را منتشر کرده است و به روح بلند این شهید مدافع حرم تقدیم شده است.کتاب «خس بی سر و پا» شامل سفرنامه این هنرمند در سال ۹۳ به کربلا است که به بیان شور و حال مردم برای شرکت در اربعین حسینی پرداخته است و در آن تصاویری از پیادهروی شهید همدانی در اربعین حسینی منتشر شده است.
حمید حسام نویسنده این کتاب بیان کرده که عنوان «خس بی سر و پا» برگرفته از غزلی است که علامه محمد حسین طباطبایی در سال ۱۳۶۳ سروده است و شاه بیت آن این است: «من خس بی سر و پایم که به سیل افتادم/ او رفت من را هم به دل دریا برد.
این سفرنامه حاصل مشاهدات نویسنده کتاب در راهپیمایی ۹۰ کیلومتری نجف تا کربلا است. در فصل دوم این کتاب، سفر به کربلا در پیادهروی اربعین به صورت لحظه به لحظه و ساعت به ساعت گزارش شده است و برای اینکه خواننده آگاه باشد و بیشتر بداند که آیین اربعین در قاموس اعتقادی ما چه جایگاهی دارد به صورت گذرا در خصوص مباحث اعتقادی اربعین در قالب بیان مباحث روایی و حدیثی به زمینههای اعتقادی این موضوع در فصل نخست کتاب به آن پرداخته شده است.
کتاب «خس بی سر و پا» شامل سفرنامه این هنرمند در سال ۹۳ به کربلا است که به بیان شور و حال مردم برای شرکت در اربعین حسینی پرداخته است و در آن تصاویری از پیادهروی شهید همدانی در اربعین حسینی منتشر شده است.
نویسنده در این کتاب از احادیث قدسی گفته تا آیات قران کریم را آورده و بیان کرده است که کمال هر چیز در عدد ۴۰ است و اربعین کمال عاشورا است و فصل سوم کتاب شامل عکسهای زیبا، جذاب و پرکششی است که دو نفر از جوانان که توفیق این سفر را داشتهاند، ضبط کردهاند و بخش سوم و پایانی این کتاب را تشکیل داده است.
در بخشی از این سفرنامه معنوی آمده است:
«کنار موکب، دقایقی درنگ میکنم و گلویی تر؛ و هنگام سوار شدن به اتوبوس، صاحب موکب برگهای را با یک خرما به من میدهد که روی برگه این حدیث نوشته شده است: «قال الصادق (ع): لوقتل اهل الارض به الحسین ماکان اسرافا.» یعنی اگر تمام اهل زمان به خاطر امام حسین (ع) کشته شوند، اسراف نیست.
در بخش دیگری می خوانیم: نجوای آهسته و محزون یک مداح دلشکسته ایرانی، رمق تازهای به پاهایم میدهد که میخواند: «عمه سادات داره میآد.» به خودم هی میزنم که «این راه را، این بهشت را، این مدینه فاضله را که تو با این لذت و شوق و میزبانی میپیمایی، عمه سادات با زخم پا و ضرب تازیانه و فراق جگرسوز برادر، نه از نجف تا کربلا که از کربلا تا شام پیمود. پس لحظهلحظه این ثانیههای بیتکرار را از دست نده و مشغول دنیا نشو.»
عمود آخر
کتاب "عمودآخر" اثری از گروه حریم حرم به نگارش شهیده دلیری، محدثه سادات نبیان و نازنین قنبری ، روایتی از خاطرات چهل شهید مدافع حرم در پیاده روی اربعین می باشد. در این کتاب با بیش از ۸۰ نفر از دوستان و خانواده شهدای مدافع حرم مصاحبه شده و شامل مجموعه روایتهایی از سفر زیارتی اربعین و خاطرات مربوط به پیادهروی مسیر نجف تا کربلای جمعی از شهدای مدافع حرم در سالهای اخیر است. تولید این کتاب حدود ۶ ماه به طول انجامیده است.در این کتاب تلاش شده علاوه بر روایت خاطرات، بخشی از وجوه شخصیتی و سلوک فردی و اجتماعی شهدای دفاع از حرم نیز مورد توجه قرار گیرد.
کتاب "عمود آخر" کتابی است که از هر شهید یک جلوه و نمایی از سلوک و رفتار و روحیه و اخلاقشان در کتاب ذکر شده است. از شهید سیرت نیا عشق و علاقه اش به امام، از شهید سیاوشی و خوش سفری اش، از شهید تقوی فر دغدغه ی تامین امنیت زایران، از شهید قربانی مدیریت و خدمتش به زوار،
«عمود آخر» که محتوای آن از زبان دوستان، همکاران و خانوادههای این شهدای مدافع حرم بیان شده، حاصل کار گروهی «گروه حریم حرم» بوده و توسط انتشارات تقدیر روانه بازار نشر شده است.
کتاب "عمود آخر" کتابی است که از هر شهید یک جلوه و نمایی از سلوک و رفتار و روحیه و اخلاقشان در کتاب ذکر شده است. از شهید سیرت نیا عشق و علاقه اش به امام، از شهید سیاوشی و خوش سفری اش، از شهید تقوی فر دغدغه ی تامین امنیت زایران، از شهید قربانی مدیریت و خدمتش به زوار، از شهید تمام زاده توکل و توسلش، از شهید پورابراهیمی تنهایی و خلوتش، از شهید همدانی و خانواده دوستی اش، از شهید کجباف و نوکری در موکب، از شهید سنجرانی و روضه خوانی اش، از شهید عبداللهی و از خود گذشته گی و فداکاری اش، از شهید الوانی و مقابله با جریانهای انحرافی در مسیر، از شهید حسین پور و خوش مشربی و مردم داریش، از شهید قربانخانی و تحول و شهادت خواهی اش، از شهید هریری و ترک لذت هایش و.... خاطرات دلچسبی ارائه شده است.
به یادت چله نشینم
کتاب"به یادت چله نشینم"خاطرات زیبای یک نوجوان از پیادروی اربعین در کنار خانواده است. این کتاب اولین کتابی ست در گروه سنی نوجوان که با موضوع پیاده روی اربعین به چاپ رسیده است.این کتاب نوشته مهدی مطهری، خاطراتی شیرین، طنز آمیز، تکان دهنده و عبرت آموز، آمیخته با سختیها و لذتها از زبان یک نوجوان حاضر در مراسم پیاده روی اربعین حسینی در کنار خانواده اش است.
کتاب" به یادت چله نشینم" خاطرات نابی است که به صورت واقعی برای راوی داستان اتفاق افتاده و از نگاه نوجوانانهی او نقل شده است. نکتهی مهم در این کتاب این است که به صورت مستقیم با مخاطب صحبت نشده، بلکه در تمام داستانها حالت داستانی خویش را حفظ کرده است.
از ویژگی های این کتاب این است که اماکن اصلی زیارتی را صورت مختصر معرفی کرده، اشعار و مداحیهای معروف مورد توجه کودکان مربوط به پیادهروی اربعین را در آن بیان کرده است؛ همچنین در صفحات آخر کتاب از تصاویر (رنگی) ناب و زیبا استفاده کرده و از مطالب زائد و خاطرات اضافی که مانع از افزایش بیفایدهی حجم کتاب شود،پرهیز نموده است.
کتاب " به یادت چله نشینم" دارای ویژگی های تربیتی ازجمله رفع مشکلات و سختیها با دعا، نذر و توسل و همچنین ویژگی های وحدت آفرینی می باشد. در این کتاب نمایش فداکاریهای بسیار و منحصر به فرد مردم عراق در مسیر استقبال و پذیرایی از زائران ایرانی به نمایش، علّتهای جالب و ناشناختهی این فداکاریها، اشاره به سابقهی چند ده سالهی این پذیراییها برای احیای اربعین (طریق العلماء)، تلاش پدرِ راوی داستان در توجه دادن به نقشههای تفرقهانگیز بین ایرانیان و مردم عراق و تلاش(آمیخته با طنز) برای کمرنگ کردن این عوامل اختلاف، اشاره به نقش همسر و فرزندان صاحبان موکبها و منزلها در خدمتگزاری به زائران اربعین حسینی و احیای فرهنگ تشکر از خادمان عراقی و مردم عراق در پذیرایی از زائران در خانههای خود، در این کتاب مشاهده میشود.
از ویژگی های این کتاب این است که اماکن اصلی زیارتی را صورت مختصر معرفی کرده، اشعار و مداحیهای معروف مورد توجه کودکان مربوط به پیادهروی اربعین را در آن بیان کرده است؛ همچنین در صفحات آخر کتاب از تصاویر (رنگی) ناب و زیبا استفاده کرده و از مطالب زائد و خاطرات اضافی که مانع از افزایش بیفایدهی حجم کتاب شود،پرهیز نموده است.
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
کل مسیر نجف تا کربلا،در هر 50 متر یک تیر برق بلند قرار داده اند و آنها را شماره گذاری کرده اند. به این تیر های برق «ستون» یا «عمود» می گویند. یعنی فاصله ی حدودا 75 کیلومتری نجف تا کربلا تقسیم به 1452 عمود شده است. کارکرد زیادی برای این عمود ها وجود دارد. اولا مسافت باقیمانده تا حرم امام حسین علیه السلام دقیقا مشخص می شود، ثانیا تقریبا تمام آدرس دهیها با همین عمود ها صورت می گیرد؛ مثلا می گویند فلان موکب در کنار عمود 525 است. کارکرد دیگر آن در قرار گذاشتن بین همسفران است، مثلا یکی می خواهد اینجا استراحت کند ولی دیگری هنوز انرژی دارد، به هم می گویند دو ساعت دیگه عمود 600 منتظرت می نشینم.
سِفر عشق
««سِفر عشق» سفرنامه سفر کربلای سال ۱۳۹۲ نویسنده این کتاب (رضا احسانی) به همراه کاروان دانشجویی دانشگاه امام صادق (ع) در موسم اربعین است.کتاب ((سِفْرعشق)) سفرنامه ایست که حرکت گروهی از دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه السلام به مقصد کربلا را شرح داده است. این یک سفر معمولی نیست و هدف از این سفر حضور در اجتماع عظیم شیعیان در اربعین حسینی و حرکت پیاده از نجف تا کربلا می باشد. به تعبیر نویسنده، این کتاب سفریست از غدیر به عاشورا...
شاید با دیدن نام این کتاب تصور کنید که نام کتاب «سَفَر عشق» است، اما با کمی دقت متوجه می شوید کسرهای خیلی ظریف در زیر سین گذاشته شده است: سِفر! ممکن است که این واژه برای بسیاری از مخاطبان آشنا نباشد. نویسنده پس از تحریک کنجکاوی مخاطب خود در چیستی این عنوان، در آغاز اثر به معنای این واژه اشاره کرده است. سِفْر (بر وزن صِفر) واژهای عِبری است به معنی «کتاب» که همانند سَفَر (بر وزن قمر) نوشته میشود، اما جمع شکسته یا مکسر هر دو «اسفار» است. این واژه برای نامیدن پنج کتاب تورات (سِفر آفرینش، سِفرخروج، سِفر لاویان، سِفر اعداد و سِفر تثنیه) یا همه عهد قدیم به کار میرود.
نویسنده در این کتاب یک نوع قالب ابتکاری یا تلفیقی ابتکاری دارد که باعث جذابیت و تنوع بیشتر شده است. به این صورت که در هر فصل هم به ذکر نکته ای تاریخی که مرتبط با فضای آن فصل است می پردازد و هم یک متن ادبی تاثیر گذار را در آن فصل می گنجاند و هم سیر طبیعی سفر را از دست نمی دهد.
این کتاب چهار بخش و هر بخش آن سه فصل دارد.عناوین بخشها و فصلها نشانگر روحیه هنری و شاعرانگی نویسنده است.بخش اول کتاب،ناسوت، شامل فصل های آمادگی برای دلدادگی، در قفس افتادگی و از نفس افتادگی، و بخش دوم ملکوت؛ شامل فصلهای خاطرات و مخاطرات، آه و نگاه و سرشت و سرنوشت؛بخش سوم جبروت، شامل فصلهای عین مثل عقل، عین مثل عشق و عین مثل عباس و بخش چهارم که بخش آخر آن ، لاهوت، شامل فصلهای پروانگی، دیوانگی و جاودانگی می باشد.
کتاب ((سِفْرعشق)) سفرنامه ایست که حرکت گروهی از دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه السلام به مقصد کربلا را شرح داده است. این یک سفر معمولی نیست و هدف از این سفر حضور در اجتماع عظیم شیعیان در اربعین حسینی و حرکت پیاده از نجف تا کربلا می باشد. به تعبیر نویسنده، این کتاب سفریست از غدیر به عاشورا...
سِفر عشق حکایتی است خواندنی از شوریدگی و دلدادگی؛ روایتی است از کشاکش عقل و عشق هم در داستان کربلا و هم در دل نگارنده؛ اثری است که در آن فلسفه و عرفان و ادبیات و هنر در همآمیخته است؛ در یک کلمه از این اثر بوی عشق به مشام میرسد، بوی کربلا...
سفرعشق شامل خاطرات و حواشی مقدمات سفر، حرکت تا مرز، از مرز مهران تا نجف، حضور در نجف، پیاده روی تا کربلا و حضور در کربلاست که البته جای بخش بازگشت، در آن خالیست! هرچند ممکن است نویسنده قصد داشته مخاطب را در اوج سفر رها کند و فرود را به خواننده بسپارد.
قسمتی از کتاب:
ضربان قلبم تند شده. مو بر اندامم سیخ شده. پلک زدنم از شدت بهت و تعجب متوقف شده و کاملا حس می کنم که بدنم دارد می لرزد. به نفس نفس افتاده ام. گویی از یک سربالایی نفس گیر گذشته ام. چشمم به گنبد و گلدسته های برافراشته می افتد... میخ کوب می شوم.
حال عجیبی دارم. حالی که قطره ای کوچک از تقابل با بی کرانگی یک اقیانوس پیدا می کند: شرمساری و حقارت محض. حالی که ذره و غباری در برابر آفتاب دارد: چیزی شبیه ((هیچ)) در مقابل ((وجود)) ناب.
بی اختیار به زانو می افتم. توان گام برداشتن ندارم. زبانم بند آمده است و حتی نمی توانم کلمه ای سخن بگویم. گویا تمام حواس و مجاری ادراکی و دستگاه معرفتی ام از کار افتاده و من اکنون به یک((حیرت خالص)) تبدیل شده ام. تجلی این همه ((علو)) و مجد و بزرگی فراتر از درک شهودی قلب من است، و یک لحظه به کسانی که در حق صاحب این بارگاه ((غلو)) می کنند حق می دهم.
یکی دیگر از سفرنامه های زیبا و خواندنی پیاده روی اربعین ؛ازدحام بوسه به قلم نرگس مقصودی می باشد. نویسنده این داستان بلند را بر اساس اولین تجربه ی خود از سفر پیادهروی اربعین حسینی نوشته است.ازدحام بوسه توسط کتاب نیستان منتشر شده است.
کتاب از شرح چگونگی حرکت در این مسیر برای راوی شروع می شود. از آنچه که نویسنده آن را طلبیده شدن عنوان کرده است و و در ادامه جمع کردن اسباب و آلات سفر و فراهم کردن مقدمات مالی و غیر مالی آن را شرح داده است.
نگاه نویسنده این کتاب برای شرح سفرش ،نگاهی داستانی است. گویی روایت اتفاقاتی است که بر ای او در این سفر افتاده و سعی کرده به آن نمک و نگاه داستانی بیاندازد وبرای مخاطب روایتی جذاب تر از یک گزارش صرف از آنچه دیده است بر جای بگذارد.
نگاه نویسنده این کتاب برای شرح سفرش ،نگاهی داستانی است. گویی روایت اتفاقاتی است که بر ای او در این سفر افتاده و سعی کرده به آن نمک و نگاه داستانی بیاندازد وبرای مخاطب روایتی جذاب تر از یک گزارش صرف از آنچه دیده است بر جای بگذارد.
کتاب " ازدحام بوسه"برای همه مخاطبانی که این سفر را تجربه کرده یا نکرده باشند جذاب و خواندنی است. نکته دیگر که درباره این کتاب وجود دارد این است که " ازدحام بوسه" آن از اطناب و تفسیر و توصیف های بی جا و یا به شدت عاطفی و مصنوعی دور شده است. نویسنده در کتاب خود به خوبی تصویری جذاب از خود روایت کرده است، خودی که به فکر این سفر نبوده و برای آن نیت و طلبی در مشهد مقدس می کند و دعایش در نهایت مستجاب می شود و او راهی سفر. این کتاب از این منظر و برای ردیابی لایه های معرفتی پیچیده در تار و پودش نیز اثری در خور توجه و خواندنی است و می تواند برای مخاطبش ره توشه ای از این جنس نیز آماده کند.
بخشی از کتاب:
اینکه چقدر طالب و تشنه پیاده روی کربلا بودم باید بگویم؛ صفر از بیست. خداوکیلی من همیشه از این سفر برائت مثبت می جستم، به نظرم سخت و طاقتفرسا بود و سختی اش شیرینی زیارت و شوق یافتن حقیقت را کم رنگ می کرد و از همه مهم تر اِلمان هایی مانند نظافت اعم از دست شویی و حمام پا روی خط قرمزهای من می گذاشت و موانع فکری بیشتری را می ساخت. در این موقعیت کائنات بیطرف نمینشیند تا تو فقط شنونده حرف های رفقایت از سفر سال های قبلشان باشی، از اضطراب و دلهره عادت ماهانهای که از مُحرم کابوسشان میشود و آرزوی حبس حیضشان را در آینده معدوم پیادهروی دارند. از بچهای که در شکم دارند و می خواهند مثل بچۀ اولشان در رحم، جادۀ نجف - کربلا را تلاوت کند و با قرائت جزء به جزئش در ماه ششم بارداری ختم قرآنی کند.
به سفارش مادرم
"به سفارش مادرم"یکی دیگر از کتاب هایی است که در آن روایتهایی از پیاده روی اربعین بیان شده است. این کتاب روایت احسان حسینی نسب از مراسم پیاده روی اربعین در سال ۱۳۹۵ است که پای صحبت آدم های مختلف در این مراسم نشسته و بیش از ۲۰ روایت را از آنان نقل کرده است.این کتاب روایت هایی است از سفر اربعین از یک عکاس که به سفارش مادرش به این سفر می رود و این روایت ها را برای مادرش می نویسد."به سفارش مادرم" مجموعه روایاتی از شرکت کنندگان مراسم پیاده روی اربعین است که مخاطب اصلی در همه این روایات مادر نویسنده است.نویسنده این کتاب اظهار داشته که مادرش به دلیل پرستاری از مادربزرگ ،موقعیت تشرف به مراسم پیاده روی اربعین را نداشته و در عین حال آرزو داشت روزی بتواند پیاده به زیارت امام حسین (ع) مشرف شود. او گفته مادرش خیلی او را تشویق کرد که به این سفر برود در صورتی که تمایلی نسبت به سفر پیاده به عراق آن هم در ایام شلوغی مانند اربعین نداشته است.
«احسان حسینی نسب»، نویسندۀ کتاب، به گفته و اعتراف خودش نه تنها اهل پیاده روی اربعین نبوده، بلکه حتی از مخالفان این سنت و آیین بوده و دلیل این اعتراض را بیان نمی کند. نویسندۀ کتاب از طرف دوستی به این سفر دعوت می شود. سفر به همراه گروهی عکاس برای تولید کتابی دربارۀ قصۀ آدم های این سفر.
این کتاب روایت احسان حسینی نسب از مراسم پیاده روی اربعین در سال ۱۳۹۵ است که پای صحبت آدم های مختلف در این مراسم نشسته و بیش از ۲۰ روایت را از آنان نقل کرده است.این کتاب روایت هایی است از سفر اربعین از یک عکاس که به سفارش مادرش به این سفر می رود و این روایت ها را برای مادرش می نویسد.
این کتاب شامل روایاتی داستانگونه درباره زائران و موکبداران و خانوادههای شرکتکننده در پیادهروی عظیم اربعین حسینی، با ملیتها و فرهنگهای مختلف و نیز عکسهایی مستند از آنها است. مخاطب کتاب «به سفارش مادرم» یک مادر است. نویسنده هرچه دیده را برای مادر روایت کرده؛ «سلام مادر. نشسته ایم لب مرز. همینجا و همین لحظه که تو دوست داشتی نشسته باشی و جمعیت را نگاه کنی که مثل رودخانه از پل مرز می گذرند و به دریا می ریزند و دریا می شوند. همینجا که هر قطره در مسیر دریا شدن است؛ همینجا که قطره، دریاست».
«به سفارش مادرم» قصۀ آدم هاست. راوی یا خود، سوژه هایش را پیدا می کند یا دیگر اعضای گروه. گاهی سرِ صحبت اتفاقی باز می شود و گاهی یک نفر را نشان می کنند. مثلاً مردی با پرچم روس که راوی به اصرارِ مدیر گروه، مجبور می شود بابِ گفتوگو را با او باز کند، چون به تجربه می داند که مردم روس بدخلق و عبوسند. اما مردی با پرچم روس جایی در میان مکالمه می خندد. و چه عجیب و جالب که بسیاری از مردم با پرچم کشورشان در این راه پیمایی عظیم شرکت می کنند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
در این سالها، مادرم از بین سفرهایی که نمیتوانست برود، بیشتر از همه سفر به عراق در ایام اربعین را دوست داشت. مادرم زن با اعتقادی است. درست همانقدر که من بیاعتقادم. مادرم دوست داشت به عراق سفر کند و در هنگامه پیادهروی آدمها حضور داشته باشد و بخشی از تاریخی باشد که این سالها در حال رقم خوردن است. اگرچه بخشی غیرموثر و اگرچه بخشی که با حضور خود این گردهمایی بزرگ را رونق میدهد؛ اما باشد و به اندازه حضور یک زن پنجاه و چند ساله، این تنور را گرم نگه دارد. من اما دوست نداشتم هیچ وقتی از سال به عراق سفر کنم؛ خاصه در ایام اربعین. اما... مادرم وقتی شنید که رفقای عکاسم من را به این سفر دعوت کردهاند تا با آنها به عراق بیایم و روی عکسهایی که آنها از این سفر میگیرند، چیزی بنویسم، مشتاقتر از همیشه، خواست تا من بهجای او به این سفر بروم. من بهخاطر مادرم به عراق رفتم، و نرفتم که روی عکسهایی که دوستان عکاسم میگیرند، چیزی بنویسم. رفتم که برای او بنویسم. برای مادرم، که نمیتوانست به این سفر بیاید.
او یافت مرا
کتاب او یافت مرا اولین جلد از مجموعه روایت برادهها است. این کتاب سفرنامه اربعین است که با زبانی خواندنی و طنز به قلم رضا عیوضی نوشته شده است. این کتاب داستانهایی را از بزرگترین و باشکوهترین تجمعات انسانی در جهان روایت می کند.کتاب او یافت مرا اولین جلد از مجموعه روایت برادهها است. این کتاب سفرنامه اربعین است که با زبانی خواندنی و طنز به قلم رضا عیوضی نوشته شده است. این کتاب داستانهایی را از بزرگترین و باشکوهترین تجمعات انسانی در جهان روایت می کند.
کتاب" او مرا یافت" روایتها و داستان های جذابی را برای خواننده تعریف میکند و او را با خود به دنیای تازهای میبرد.این کتاب مجموعه ای است که با بیانی طنز و همراه با مزاح، حال و هوای زائران و مسافران مسیر پیاده روی اربعین را به تصویر می کشد. این کتاب، در نوع خود اولین کتاب طنز در زمینه سفرنامه پیاده روی اربعین حسینی(ع) است که رضا عیوضی آن را نگاشته است.
بخشی از این کتاب:
من خودم به این نتیجه رسیدم که برای رانندگی در شهرهای عراق، تنها بلد بودن دو چیز کافی است: راننده، اول باید نحوه استفاده از گاز، کلاچ، ترمز و فرمان را بلد باشد؛ دوم باید بلد باشد که بوق بزند! حتی بیشتر از این! به جرأت میتوان گفت که بوق زدن در فرهنگ رانندگان عراق، از اهمیتی برخوردار است که شاید حتی همان گاز و ترمز و کلاچ و فرمان و... هم آن اهمیت را نداشته باشند و به عبارتی، بوق زدن در عراق نیمی از رانندگی است. فلذا اگر شما از رانندهای که کنار جاده پارک کرده و کاپوت ماشین را بالا داده، بپرسید که مشکل و خرابی ماشین از چیست؟ هیچ بعید نیست که او در جواب بگوید: «بوقم کار نمیکنه، زاپاس هم ندارم» یا بگوید: «بوقم جوش آورده زنگ زدم بوقساز از شهر، خودش رو برسونه». آنقدر که بوق چیز مهمی است در اینجا!