داستانهای طنز ایرانی را بشناسید
هدف از ادبیات طنز، آگاه کردن مردم از رواج ظلم و ستم و همچنین بیاعتبار شدن فضایل اخلاقی و انسانی در جامعه است. خنده ای که بر لبان ایجاد می شود،موجب تفکر و وسیله ای برای آگاهی مردم از اوضاع جامعه می باشد.
این سبک و نوشتار ،بهترین روش برای دفاع از حقوق پایمال شده مردم می باشد،چون قدرت تاثیرگذاری فراوانی بر ذهن شنونده و یا خواننده دارد.
هدف از ادبیات طنز، آگاه کردن مردم از رواج ظلم و ستم و همچنین بیاعتبار شدن فضایل اخلاقی و انسانی در جامعه است. خنده ای که بر لبان ایجاد می شود،موجب تفکر و وسیله ای برای آگاهی مردم از اوضاع جامعه می باشد.
طنز پرداز تلاش می کند تا اوضاع نابسامان جامعه را به چالش بکشد. آنها سعی می کنند این هنر را از جلوه های دیگر برخورد با نارسایی ها، کمبودها، بدخلقی ها، خودخواهی های فرد و جمع یا سنت ها و آیین های رایج ناساز مانند هزل، هجو، فکاهه، مزاح و... جدا کنند.طنز با هزل و هجو تفاوت دارد و این تفاوت در رعایت ادب و اخلاق است. هجو به معنی ناسزا گفتن و ضد مدح است و هزل، سخن بیهوده و یاوه بصورت زشت و غیراخلاقی و مقابل "جد" است. هزل و هجو، بیشتر، جنبه انتقاد شخصی و مستقیم دارد و هدف آن الزاما اجتماعی و آموزنده نیست. طنز؛تلاش می کند نازیباییها و رذایل فردی و جمعی را نشان دهد؛ اما صراحت و بیپردگی هجو و هزل را ندارد و خلاصه اینکه طنز، کمتر از محدوده ادب و شرم فراتر میرود.
در واقع ادبیات طنز باعث میشود تا ساعاتی مشکلات خود را فراموش کنید و از مطالعهی آن اثر لذت ببرید، از این رو پیشنهاد می کنیم کتاب های طنز را در برنامه مطالعات روزانه ی خود قرار دهید.
در این مطلب می خواهیم شما را با کتاب های داستانی طنز آشنا کنیم:
کتاب چرند و پرند
یکی از کتاب های داستانی زیبا با موضوعات طنز، چرند و پرند علی اکبر دهخدا می باشد. چرند و پرند مجموعه نوشتههای طنز اجتماعی و سیاسی این نویسنده است که در قالب داستانکوتاه، اعلامیه، تلگراف، گزارش خبری و.. آن را نوشته است. درونمایهی این مقالات دفاع از جنبش مشروطه و نقد استبداد بود. سادهنویسی و تنوع لحن در قصهنویسی را دهخدا وارد ادبیات ما کرد. همچنین او را از پایهگذاران طنز سیاسی در ایران میدانند.این نوشتهها در فاصله زمانی بین پیروزی انقلاب مشروطیت و شروع استبداد صغیر در در ۳۲ شماره هفتهنامه صوراسرافیل به مدیریت جهانگیرخان شیرازی، و بعدتر در سه شماره صوراسرافیل که پس از شروع استبداد صغیر توسط دهخدا در سوییس چاپ شد، منتشر میشد. نوشتههای دهخدا در صوراسرافیل با نامهای طنز دخو، خرمگس، سگ حسن دله، غلام گدا، آزادخان، آزادخان کرد کرندی، علیالهی، کمینه اسیرالجوار، دخو علیشاه، خادم الفقرا، دخو علی، رئیس انجمن لات و لوتها، نخود همه آش، برهنه خوشحال، دمدمی، اویارقلی، و جناب ملااینکعلی امضا شدهاست و این شخصیتها در روایتها حضور دارند.
آبنبات هلدار
یکی دیگر از کتاب های بسیار زیبای طنز، آبنبات هل دار می باشد.بعضی از کتاب ها ماشین زمان هستند و خواننده را با خود به گذشته هایی که زمستان های سردتر و همسایه های مهربان تر داشت می برد. کتاب ابنبات هل دار هم از همین کتابهایی است که خاطرات شیرین گذشته افراد را برایشان زنده می کند. خواننده با خواندن این کتاب به دهه 60 بر می گردد و اتفاقات این دهه را روایت می کند.دهه ای که همه دور هم جمع می شدندو کنار هم آش پشت پا یا نذری درست می کردند،خانم ها برای رزمندگان لباس می دوختند و یا غذا تهیه می کردند و....آبنبات هل دار،کتابی نوستالژیک است که در زمان جنگ اتفاق میافتد و درباره موضوعات دهه 60 می باشد . نویسنده شایعات آن زمان مثل وجود مقداری طلا در سکههای ۵ تومانی و سایر شایعات آن زمان را وارد داستان کرده که میتواند فضای نوستالژیکی برای متولدین دهههای ۵۰ و ۶۰ به وجود آورد.
شخصیت اصلی داستان محسن نام دارد که دیگران و حتّی خودش از شَرِ شیطنتهایش در امان نیستند. هرشب وقت خواب، به کارها و شیطنتهایش فکر میکند و تصمیم میگیرد از فردا کارها بد و ناپسندش را تکرار نکند تا دیگران دوستش داشته باشند. میخواهد مانند «داداش محمّدش» باشد. «آقا و خوش اخلاق و دوستداشتنی» اما فردا که از راه میرسد، قول و قرارهایش را فراموش میکند و گاهی حتی چُغُلی همکلاسهایش را به آقا ناظم میکند تا خودش را تبرئه کند. محسن ، گاهی جوری دروغها را به جان و تاروپود هم میبافد که حتی خودش هم فراموش میکند که حرفی که زده دروغ بوده! چرا خودت هم باورش کردهای؟
داستان به لحاظ مکانی در بجنورد اتفاق میافتد. برای همین گاهی در کتاب اصطلاحات و کلمههایی را با گویش مختص بجنوردیها میخوانید که اصلا نباید نگران این موضوع باشید. چون تکتک این کلمهها، در پانوشت کتاب توضیح داده شدهاند.
ماجرای اصلی داستان از لحظهای آغاز میشود که داداش محسن پس از ازدواج با مریم،تصمیم میگیرد راهی جبهه شود تا از غافلهی دوستانش عقب نماند… محمد میرود اما قبل از رفتن خطاب به محسن میگوید: «من میرم جبهه! در نبودم، تمام کارهایی که من برای پدر و مادر و خواهر و حتی بیبی انجام میدادم، به عهدۀ توست. مبادا آب توی دل مامان و آقاجان تکان بخورد».
فضای داستان سرتاسر ماجراهای خندهدار و حیرتآور است؛ ماجراهایی که محسن آنها را ایجاد میکند. یکی از نقاط قوّت کتاب توانایی نویسنده در نشاندادن فضای پشت جبهههاست؛ نویسنده نشان میدهد که چگونه مردم در این فضا زندگی روزمره خود را میگذراندند و سرگرمیهای خاص خود را داشتند
کتابهای آبنبات پستهای و آبنبات دارچینی ادامه این کتاب هستند. هر سه کتاب، جزو بهترین کتابهای طنز ایرانی به شمار میآیند. جالب است بدانید این سه کتاب جزو پرفروشترین کتابهای طنز ایران هم هستند. اگر از خواندن کتاب آبنبات هلدار لذت بردید،قطعا این دو کتاب نیز میتواند برای شما جذاب باشد و آنها را از دست ندهید.
نویسنده این کتاب های طنز مهرداد صدقی؛ متولد 1365 در بجنورد و دارای مدرک فوق لیسانس در رشته ی صنایع چوب و کاغذ است. بنابر آخرین خبرها، وی تاکنون هشت اثر طنز به نام های: نقطه ته خط، آبنبات هل دار، آبنبات دارچینی،مغز نوشته های یک جنین، مغز نوشته های یک نوزاد، میرزا روبات، رقص با گربه ها، تعلیمات غیراجتماعی و آبنبات پسته ای را به بازار نشر عرضه داشته است.
آب دوغ خیار
آب دوغ خیار، کتابی تاریخی که به کمک طنز در خصوص پادشاهان قاجار صحبت میکند. این کتاب نمونهای از شوخطبعیها و روایتهای طنزآمیز از سلاطین قاجار است.رضا بهرام پور ،نویسنده کتاب آب دوغ خیار؛ از همان ابتدا ایدهی جالبی را برای کتابش انتخاب کرده: او با مطالعهی کتب و منابع دست اول دوران قاجار، روایتهایی با درونمایهی طنز از عملکرد و رفتار هفت پادشاه دوران قاجار را بیرون کشیده و با ادبیات خودش آنها را بازنویسی کرده است. نویسنده برای نام کتابش هم آبدوغ خیار را انتخاب کرده، که کنایه به آبدوغ خیاری بودن (مبتذل و پیشپا افتاده بودن) روایتهای کتاب دارد.
متن کتاب به شدت روان است. در کتاب به خرافاتی که ما ایرانیها به آنها اعتقاد داریم نیز اشاره شده که نگاه جالبی به این موضوع را نشان میدهد. این کتاب افراد را با سلاطین قاجاری آشنا می کند.
نویسنده با وارد کردن عبارتها و اصطلاحات سیاسی و اجتماعی امروز در روایتهای تاریخی گاهی طعنههایی به مسایل امروز جامعه میزند که اتفاقا در این بخشها توانسته به هدف غایی طنز نزدیک شود.
البته این کتاب ممکن است برای برخی از افراد چندان جالب نباشد، چون نویسنده برای جلب نظر عوام، در خوشمزهگریهایش افراط میکند ، تلاشش نتیجهی معکوس میدهد و نثرش را تبدیل به نثری بینمک و لوس میکند. گاهی نیز در برخی از داستانکها از اساس از معنای طنز دور شده و به راحتی شخصیتهای تاریخی و پادشاهان را با واژهها و صفتهایی سطحی و عوامانه قضاوت میکند.
نویسنده بارها در این کتاب با دادن صفاتی مثل: «خواجه مسخره»، «خواجه مخوف و کینهتوز»، «خواجه شیاد و خونریز» آغامحمدخان قاجار را بابت نقص عضو تحقیر میکند. در حالیکه هجو و تحقیر یک شخصیت از طنز بهدور است و هنر طنزنویس آنجایی است که بدون هیچ تحقیر و توهینی، عملکرد یک پادشاه را مورد نقد قرار دهد.
همچنین نویسنده با وارد کردن عبارتها و اصطلاحات سیاسی و اجتماعی امروز در روایتهای تاریخی گاهی طعنههایی به مسایل امروز جامعه میزند که اتفاقا در این بخشها توانسته به هدف غایی طنز نزدیک شود: «…و این است جانشین برحق امیرکبیر، اولین مرد اصلاحطلب مملکت ایران!» (ص. ۶۷)
این طعنهها و کنایههای نویسنده به مسائل روز که ماهرانه در لابهلای روایات تاریخی تعبیه شده و به کار رفته است، از بخشهای خواندنی کتاب محسوب میشود.
کسی که علاقمند به خواندن این کتاب است، کتاب نان داغ کباب داغ هم برایش جذاب است. این کتاب هم نوشته رضا بهرام پور ، روایتهای مضحک از دربار سلاطین قاجار می باشد.
کتاب طنز درباره پهلوی
کتاب درباره پهلوی، کتابی است که اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دوران پهلوی را با استفاده از داستانهای شاخص و نقد آنها و از منظر ادبیات طنز، به تصویر کشیده است.با زوال قاجار و قدرت گرفتن پهلوی اول نفت ایران کشف شد و اوضاع ایران به تدریج تغییر کرد و اوضاع کشور ناگزیر می بایست با جهان جدید تطبیق بیابد. بازار وسیع و قدرتمند جهانی با صنایعی که گسترش روزافزون داشتند، به مملکت امن با حکومت مقتدر مرکزی احتیاج داشت. روابط کهن، در حال تجزیه و نابودی بود و مدرنیته اجباری در سطح شکل و با تقلیدی سطحی و بی مایه و البته مسخره و مضحک، اما به طرزی بسیار خشن و بربر مآب از سوی حکومت جدید بر مردم کشور تحمیل می شد...
کتاب درباره پهلوی، کتابی است که اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دوران پهلوی را با استفاده از داستانهای شاخص و نقد آنها و از منظر ادبیات طنز، به تصویر کشیده است.
نویسنده در هر در هر بخش ابتدا توضیحی پیرامون وقایع و اوضاع سیاسی و اجتماعی مورد بحث ارائه میدهد و سپس داستان طنز مربوط به آن موضوع را ذکر میکند.
این کتاب دربردارنده ی اشعار، متون و داستان هایی طنز با مضامین سیاسی و اجتماعی و ساختار قوی از نویسندگانی همچون خسرو شاهانی، پرویز دوایی، محمد پورثانی، نصرالله فلسفی و عمران صلاحی درباره ی پهلوی است. یادداشت هایی جهت تحلیل و بررسی مفهومی و محتوایی این آثار و علت نگارش آن ها نیز ارائه شده است.
نویسنده این کتاب محمدعلی علومی، زاده ی ۱۶ فروردین ۱۳۴۰ در بم ، نویسنده، اسطورهشناس، پژوهشگر و طنزپرداز معاصر ایرانی است.محمدعلی علومی رمانهای معروف سوگ مغان، آذرستان، ظلمات، اندوهگرد، پریباد، داستانهای غریب مردمان عادی، هزار و یک شب نو، خانه کوچک و عطای پهلوان را در پرونده کاری خود دارد. علومی فارغالتحصیل رشته علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است.
کتاب تعلیمات غیراجتماعی
«تعلیمات غیراجتماعی» نوشتهی مهرداد صدقی و تصویرگری فاطمه ابولیفر و مهرداد صفوی شامل داستانهای طنزآمیز فارسی است.همه ما خاطرات شیرینی از کتاب اجتماعی کلاس سوم خود (خانواده آقای هاشمی ) داریم. این کتاب که به صورت یک داستان از ابتدا تا انتها طراحی شده است، به زندگی خانوادهای 5 نفره شامل پدر، مادر، مادربزرگ و دو فرزند میپردازد؛ پدر خانواده کارمند اداره پست شهر کازرون است و مریم در کلاس پنجم دبستان و علی در کلاس سوم دبستان درس میخوانند. داستان بعد از معرفی خانواده آقای هاشمی، به اصل جریان یعنی انتقال آقای هاشمی از اداره پست کازرون به اداره پست نیشابور اشاره دارد؛ این خانواده در مسیر سفر از کازرون به نیشابور از چند شهر گذشته و بازدیدهایی از چند نقطه مختلف کشور دارند و در خلال آن، مسائل آموزشی و تربیتی به دانشآموزان آموزش داده شده است.
مهرداد صدقی نویسنده این کتاب، خیلی قشنگ با زبان طنز رفتارهای نادرست و مشکلات فرهنگی ما ایرانیها را در آن به تصویر کشیده است.
کتاب تعلیمات غیر اجتماعی درست نقطهی مقابل آن است.این کتاب هم دارای خانواده آقای هاشمی هستند، اما نه آن خانواده ای که در کتاب اجتماعی سوم دبستان با آن آشنا شدید. هر چقدر که آن خانواده صاف و ساده بودند، این خانواده بر عکس آنها هستند.
قسمتی از کتاب تعلیمات غیر اجتماعی:
آقای هاشمی تحت تاثیر رسانهها و برای اینکه نشان دهد چقدر اهل مطالعه است، دست اعضای خانوادهاش را گرفته بود تا ببرد نمایشگاه کتاب. مادربزرگ که سختش بود به نمایشگاه بیاید، گفت: من که چشمم نمیبیند کتاب بخوانم. پول خرید کتاب هم که ندارم، نمیشود من نیایم؟
آقای هاشمی گفت: مادر جان حالا کی خواست کتاب بخرد؟
مادربزرگ گفت: خب پس به جای نمایشگاه کتاب میتوانیم برویم پارک.
آقای هاشمی گفت: مادر جان، اتفاقا خیلیها به جای پارک میآیند نمایشگاه کتاب تا خانوادگی با هم دور بزنند.
مادربزرگ که همچنان مخالف بود، گفت: پس من میروم پارک شما بروید نمایشگاه کتاب.
آقای هاشمی که سخت مصمم بود هر طور شده خانوادهاش را به گردش فرهنگی ببرد، برای اینکه مادرش را همراه کند با یک تهدید نرم گفت: مادر جان توی پارک ممکن است گم شوی. اگر ناراحت نمیشوی سر راه تو را موقتا به یکی از خانههای سالمندان تحویل دهیم وقتی برگشتیم میآییم دنبالت.
کتاب قهوه قند پهلو
کتاب قهوه قندپهلو؛مجموعه ای از اشعار طنزآمیز شاعران معاصر، از اواخر دوران مشروطه تا همین ایام است. منوچهر احترامی، مهدی اخوان ثالث، ایرج میرزا، محمدابراهیم باستانی پاریزی، محمدتقی بهار، فریدون توللی، ابوتراب جلی، عماد خراسانی، علی اکبر دهخدا، ابوالفضل زرویی نصرآباد، محمدحسین شهریار، کیومرث صابری فومنی، عمران صلاحی و... از جمله شاعرانی هستند که آثاری از آنها در این کتاب چاپ شده است.علاوه بر اینکه در این کتاب شعرهای طنز آمیزی آمده است، کتاب قندپهلو شاعران طنز پرداز را با زبان طنز معرفی کرده است و همین موضوع بر طنز کتاب افزوده است.
قهوه قندپهلو، زهرخندهایی است به ماجراهای گذشته و حال مردم ایران که این احوال در جریان ها و حادثه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بررسی شده است. گردآورنده این کتاب تلاش می کند از هر نسل و جمعی، نماینده ای در این اثر حاضر باشد و مرادش از جمع آوری «گزیده شعر طنز امروز» ایران، گرد آوردن مجموعه ای از سروده هایی است که از مشروطه به این طرف گفته و شنیده شده اند و بلکه در کتاب ها و بیاض های گوناگون به چاپ رسیده اند.
این کتاب شعرهای طنز آمیزی آمده است، کتاب قندپهلو شاعران طنز پرداز را با زبان طنز معرفی کرده است و همین موضوع بر طنز کتاب افزوده است.
گردآورنده این مجموعه تلاش می کند آنها که در طنزگویی شهرت بیشتری دارند، سهم بیشتری هم در «قهوه قندپهلو» داشته باشند و در کنار این کار، تقلای فراوانی برای معرفی شاعرانی دارد که به طنز شناخته نشده اند.
این کتاب توسط امید مهدی نژاد گردآوری شده،او یکی از بهترین طنزسرایان جوان معاصر می باشد.
شعر زیر با عنوان «پالتوی چارده ساله» سروده ی «محمد علی افراشته» از این کتاب انتخاب شده است:
ای چاده ساله پالتوی من!
ای رفته سر آستین و دامن!
ای آن که به پشت و رو رسیدی
جر خوردی و وصله پینه دیدی
هرچند که رنگ و رو نداری
وارفته ای و اتو نداری
گشته یقه ات چو قاب دسمال
صد رحمت حق به لـُنگ بقّال
پاره پوره چو قلب مجنون
چل تکـّه چو بقچه ی گلین جون
ای رفته به ناز و آمده باز
صد بار گرو دکانِ رزّاز
خواهم ز تو از طریق یاری
امساله مرا نگاه داری
این بهمن و دی مرو تو از دست
تا سال دگر خدا بزرگ است
دایی جان ناپلئون
شاید اسم کتاب " دایی جان ناپلئون" را زیاد شنیده باشید،این کتاب هم یکی از معروفترین رمانهای طنز ایران می باشد. این کتاب توسط ایرج پزشکزاد، نویسنده پیشکسوت و طنزپرداز ایرنی نوشته شده است. او نویسنده پرکاری است که در زندگی پربارش کتابهای ادبی، تاریخی، طنز و ترجمه زیادی منتشر کرده است. او علاوه بر کتاب دایی جان ناپلئون، طنز فاخر سعدی، شهر فرنگ از همه رنگ، خانواده نیکاختر، ماشاالله خان در بارگاه هارون الرشید را به رشته تحریر در آورده است. ایرج پزشكزاد زندگی هنری خودش را با نوشتن داستانهای کوتاه برای مجلات و ترجمهی نوشتههای ولتر و مولیر و چند رمان تاریخی آغاز کرد.دایی جان ناپلئون منحصربهفردترین داستان معاصر فارسی است که با زبانی طنز مردم و آداب و رسوم عامیانهی جامعهی دههی چهل ایران را نقد کرده است.
رمان دایی جان ناپلئون نتیجهی تلفیق داستان عشق ناکام نویسنده با ماجراهای خانوادگی او است.راوی داستان، جوانی است به نام سعید که عاشق لیلی، دخترخالهاش، میشود. زمان شکلگیری داستان در زمان جنگ جهانی دوم و از پیش از اشغال ایران توسط متفقین شروع میشود. مکان داستان هم تهران و باغی است که دارای چند عمارت است و خانواده سعید و دایی جان و چند نفر دیگر در آن با هم زندگی میکنند.
داییجان ناپلئون این کتاب، یک مرد سادهلوح، بسیار حساس، منضبط، عاشق ناپلئون بناپارت و بیزار از انگلیسیها است. او نماینده قشری است که به جای ریشهیابی مسائل روز با تفکر و عقل خود، راجع به امور مختلف، رویابافی و خیالپردازی میکنند. داییجان ناپلئون درواقع یک دنکیشوت از نوع ایرانی است که خود را به جای یک شوالیه، همتراز ناپلئون میبیند.
ایرج پزشکزاد نویسنده کتاب میگوید باغی که داستان در آن روایت میشود الهام گرفته شده از باغی است که پزشکزاد کودکیاش را در آن گذرانده است. باغی که ارث مادریاش بوده و همراه خالهها و داییهایش در آن زندگی میکردند.
سعید، راوی داستان هم نماینده جوانان ناپخته و سرد و گرم نچشیده است که از احساساتش پیروی میکند و سرانجام پایش را میخود و این وسط البته که یک آدم دنیادیده و باتجربه هم هست به اسم عمو اسدالله، که نقش مرشد و تکیهگاه و آدمِ عاقل داستان را بازی میکند. شخصیت عمو اسدالله میرزا در کتاب کسی است که در فرنگ تحصیل کرده است و رابطهی خوبی با زنها دارد. منبع شخصیت اسدالله میزرا، در واقع یکی از بستگان ایرج پزشکزاد بود، به نام ابوالفضل میرزا که شخصیتی شوخ و بامزه داشت.
نویسنده این کتاب روحیه حساس، غلبه احساسات بر عقل و برخی از صفات ناپسند دیگر مردم جامعه ایرانی را با زبان و بیانی شیرین نقد میکند. ایرج پزشکزاد نویسنده کتاب میگوید باغی که داستان در آن روایت میشود الهام گرفته شده از باغی است که پزشکزاد کودکیاش را در آن گذرانده است. باغی که ارث مادریاش بوده و همراه خالهها و داییهایش در آن زندگی میکردند. این کتاب ابتدا در سال 1350 به صورت پاورقی در مجلهی فردوسی چاپ شد. پزشکزاد در آن سالها، بخشهای دایی جان ناپلئون را با نام مستعار «الف. پ. آشنا» چاپ میکرد.
کتاب دایی جان ناپلئون با قلمی طنز یک داستان عاشقانه را روایت میکند و با قلمی نقاد جامعهی ایران را نقد میکند. پزشکزاد درون مایهی اصلی کتاب را «رویارویی طبقهی قدیمی و الگوهای ملی جامعه با جوانان تحصیلکرده» میداند.
شخصیت پردازی های این داستان آنچنان دقیق و عمیق است که خواننده تصور می کند ایرج پزشکزاد نویسنده این رمان، با این شخصیتها زندگی کرده است اما نویسنده در اینباره میگوید: «همهی رمان دایی جان ناپلئون زادهی تخیل من است و اگرچه شخصیتهایش بسیار واقعی و قابل لمسند، اما هیچ کدام وجود خارجی نداشتهاند.» او تاکید میکند: «من برای خلق این شخصیتها چندین شخصیت را با هم ترکیب کردهام و شاید تنها جنبهی واقعی این داستان، روایت عشق سعید به لیلی باشد».
نویسنده می گوید بخشی از شخصیت داییجان را از پدرش الهام گرفته است: «پدرم با وجود این که طبیب بود، و طبیب فهمیدهای هم بود. اما هیچ واقعهای نبود که او از حیطه کار انگلیسها دور بداند و انگلیسها را مسئول آن نداند.»
کتاب دایی جان ناپلئون در دستهی داستانهای بلوغ قرار میگیرید. در این ژانر از کتابها، قهرمان داستان که معمولا نوجوان یا جوان است در طول قصه تغییراتی را پشتسر میگذارد که سبب رشد و بلوغ شخصیتش میشود. کتابهای ژانر بلوغ معمولا با ژانرهای دیگر ترکیب میشوند.
رمان دایی جان ناپلئون تاکنون به هشت زبان زندهی دنیا ترجمه شده است. اولین ترجمهی این کتاب به زبان روسی بود که در سال 1981 منتشر شد. بعد از آن ترجمه، دیک دیویس کتاب دایی جان ناپلئون را به انگلیسی ترجمه کرد. دیویس با مهارت زیادی توانست طنز داستان پزشکزاد را در نسخهی انگلیسی هم حفظ کند. دیویس ترجمهی دیالوگهای مش قاسم را سختترین بخش ترجمه کتابش میداند. او میگوید همهی دیالوگهای مش قاسم را حداقل سه بار بازنویسی کرده است. بار اول آنها را با لحن روستایی که در انگلستان در آن بزرگ شده بود نوشته است، اما بعد از بازبینی آن فهمید که اصل مطلب خوب به مخاطب القا نمیشود. دیویس بار دوم این دیالوگها را به زبان انگلیسی ساده ترجمه کرد اما بازهم دلش راضی نشد. او بار آخر برای ترجمهی دیلوگهای مش قاسم از تلفیق این دو لحن استفاده کرد و در آخر کتاب را با همین لحن منتشر کرد.
دموکراسی یا دموقراضه
دموکراسی یا دموقراضه ؛یکی دیگر از کتاب های طنزی است که توسط نویسنده معروف کشورمان به رشته تحریر در آمده است. در حقیقت دموکراسی یا دموقراضه یکی از شناخته شدهترین آثار سید مهدی شجاعی است که در سال ۱۳۸۷ توسط انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است.این کتاب در ۱۵ فصل نوشته شده و داستان آن در رابطه با کشور خیالی غربستان و پادشاه آن کشور است که بعد از مرگ خود میخواهد با انجام انتخابات، مردم از بین پسران او پادشاه آینده را انتخاب کنند.
نویسنده کوشیده است که با زبانی تمثیلی و خلق کشوری خیالی به نام «غربستان» نقاط ضعف دموکراسی را نشان دهد. شجاعی بر این عقیده است، تا زمانیکه مردم به بلوغ اجتماعی و رشد فکری نرسند دموکراسی بیشتر مضر است تا مفید و همواره انتخاب بین بد و بدتر خواهد بود.
قرار است که هرکدام از پسران او به مدت 2 سال بر غربستان حکومت کنند و به جای اینکه بر سر جانشینی درگیری و خونریزی رخ دهد مردم رای گیری میکنند و یکی از 25 پسر او را برای حکمرانی خود انتخاب میکنند.اما در بین این 25 نفر یکی از انها ناقص الخلقه و منگل است و خود به خود از انتخابات حذف می شود. برادران یکی یکی انتخاب می شوند ولی هیچ یکی از آنها نمی تواند کارخود را به خوبی انجام دهد و هنوز دو سال نشده برکنار می شود. مردم وقتی که از تمام پادشاهان قبلی خسته میشوند به سراغ برادر بیست و پنجم میروند تا او بر آنها فرمانروایی کند. نام هر 25 برادر با کلمه «دمو» آغاز میشود و چون برادر 25 ناقصالخلقه و عقب افتاده است مردم او را دموقراضه صدا میکنند. دموقراضه تیر خلاص را میزند و به ثابت میکند دموکراسی همیشه بهترین راه نیست. او در در یکی از سخنرانیهایش میگوید:مردم همه گوسفندند و ما چوپان.
این کتاب، در نقد دموکراسی به عنوان یکی از جنبههای مدرنیسم است. نویسنده کوشیده است که با زبانی تمثیلی و خلق کشوری خیالی به نام «غربستان» نقاط ضعف دموکراسی را نشان دهد. شجاعی بر این عقیده است، تا زمانیکه مردم به بلوغ اجتماعی و رشد فکری نرسند دموکراسی بیشتر مضر است تا مفید و همواره انتخاب بین بد و بدتر خواهد بود.
قسمتی از کتاب دموکراسی یا دموقراضه:
طوری برنامهریزی کنید که مردم از صبح تا شب بدوند و آخر شب هم نرسند. مردم اگر مایحتاج خود را آسان به دست بیاورند، اگر وقت اضافه داشته باشند، عصیان میکنند، بداخلاقی میکنند و به فکر اعتراض و انقلاب و این حرف ها میافتند.
یک تشکیلاتی را تأسیس کنید که کارش چرخاندن مردم باشد، یا چرخاندن لقمه دور سر مردم. کارش چیدن موانع مختلف، پیش پای مردم باشد. فرض کنید که آب دریا فاصلهاش یا مردم به اندازه دراز کردن یک دست است. جای دریا را نمیتوان عوض کرد، اما راه مردم را که میشود دور کرد. هزار جور قانون میشود وضع کرد که مردم دور کرهی زمین بچرخند و دست آخر به همان نقطهای برسند که قبلاً بودهاند. و از شما به خاطر رسیدن به همان نقطه، تشکر هم بکنند.