تبیان، دستیار زندگی

اسرار یا اصرار؟ هر کدام چه معنی دارند؟

در زبان فارسی، کلماتی وجود دارند که تلفظ آن ها یکسان است، ولی از لحاظ معنای فارسی تفاوت دارند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
زبان فارسی
قبل از اینکه به دنبال اشتباهات رایج در زبان فارسی و اشتباهات املایی در زبان فارسی برویم، باید با شناخت اشتباهات رایج و تفاوت میان تلفظ لغات مشابه و واژه‌های مشابه آن ها را تفکیک کنیم، کاربرد و تلفظ و معنای صحیح این لغات را بیاموزیم.

اسرار یا اصرار؟

نوشتن و به کار بردن هر دو کلمه در ادبیات فارسی درست و مناسب  است،

هر دو کلمه از نظر نوشتاری درست هستند، ولی از لحاظ معنایی و تلفظ و کارایی با هم متفاوت می باشند، پس باید هر کدام را در جمله ی مخصوص خود به کار برد و نوشتن آن ها به جای همدیگر ؛غلط املایی محسوب می شود.

اما آنچه که حائز اهمیت است این است که این کلمات را به جای یکدیگر به کار نبریم و هر کدام در جا و محل مناسب خود قرار بگیرند،
بیشتر بخوانید:

چون اصرار به معنای پافشاری کردن و مصمم بودن است اما اسرار به معنای رازها و مسائل پنهانی می باشد و نباید این دو را با هم دیگر اشتباه گرفت.

- معنی کلمه ی إصرار: پافشاری کردن، مصمم بودن می‌باشد.
- معنی کلمه ی أسرار: جمع کلمه ی سِرّ- به معنی  رازها- پوشیده ها، نهانی ها می‌باشد.

زبان فارسی

معنی اصرار در لغت نامه دهخدا

نام قبیله ای از عرب که در قلعه ٔ صُرَر سکونت دارند. اصرار سنبل؛ آماده ٔ برآمدن گردیدن خوشه. اصرار مرد در دویدن ؛ شتافتن وی.

اصرار مرد بر کار؛ عزم کردن و پایداری و دوام وی بر آن. بر چیزی ایستادن. عزیمت نمودن بر کار و ثبات و دوام ورزیدن بر آن.

عزم کردن بر کار. پافشاری و مداومت و ثبات بر کار، ایستادن در کار، ابرام، بر کارها بایستادن، ایستادن بر چیزی، پیوسته به کاری بودن، پافشاری کردن، سماجت، ایستادگی.

مثال:
از ما اصرار از او انکار.
به اصرار آدمی را به هر کار توان واداشت. بر گناه بایستادن، پافشاری و دوام وثبات بر کاری و درین معنی اکثر در شر و گناهان بکار میرود.

همیشه بر گناه بودن، پیوسته در معصیت بودن، پیوسته بر گناه بودن، بر گناه بایستادن، بر معصیت ایستادن، بر معصیت بی‌ستادن، ادامه بر گناه و عزم بر ارتکاب گناه هایی که در سابق از بنده سر زده است و در حدیث آمده است: آنگاه که اصرار بر گناهی صغیره باشد آنگاه در حکم کبیره و قادح عدالت است. :
شتاب راچو کند پیر در ورع رغبت
درنگ را چو کند بر گنه جوان اصرار.

زبان فارسی

معنی اسرار در لغت نامه دهخدا

در زبان پارسی: رازها، پوشیده ها، نهانی ها، سِرّ، رازها.  اسرار، پوشیدن، پنهان کردن . اسر الیه حدیثاً؛ رسانید به وی سخن را.  رسانیدن سخن بکسی بسرّ: و اذ اسرّ النبی ُ الی بعض ازواجه حدیثاً فلما نبأت به و اظهره اﷲ علیه عرف بعضه و اعرض عن بعض فلما نبأها به قالت من انبأک هذا قال نبأنی العلیم الخبیر.  در میان نهادن راز خود با کسی: اسرّ الیه بسرّه ؛ در میان نهاد با وی راز خود را.

تو گوئی از اسرار ایشان همی
فرستد بدو آفتاب اسکدار.
عنصری.

ندانم کس چنین اسرار گفتست
ندانم کین چنین گوهر که سفتست.
ناصرخسرو.

عیبه ٔ اسرار نبی بُد علی
روی سوی عیبه ٔ اسرار کن.
ناصرخسرو.

چو مردمان شب دیرنده عزم خواب کنند
همه خزانه ٔ اسرار من خراب کنند.
مسعودسعد.

زنان را با غوامض اسرار مردان چه کار (کلیله و دمنه )؛ برزویه گفت قویتر رکنی بناء مودّت را کتمان اسرار دوستانست. (کلیله و دمنه )، اما مفتاح همه ٔ اغراض کتمان اسرار است (کلیله و دمنه )، شیر... او را [ گاو را ]... محرم اسرار خویش گردانید (کلیله و دمنه ) و اهلیت این امانت و محرمیت او این اسرار را محقق گشت (کلیله و دمنه ).
بشنو از این پرده و بیدار شو
خلوتی پرده ٔ اسرار شو.

هم معنی اسرار

سرایر : اسم  اسرار، رازها، رموز، پوشیده‌ها، نهان‌ها، باطن .
سری  پوشیده، رازآلود، محرمانه، مخفی، رمزی، اسرارآمیز، رمزآلود، رازآگین، رمزآگین، مرموز، پنهانی، مخفیانه.
رازآلود: اسرارآمیز، رازآگین، رازناک، سرآمیز، سری، مرموز .
رازناک: اسرارآمیز، مرموز، رازگویی، مناجات.
بیشتر بخوانید:

رمزآلود: اسرارآمیز، رازآلود، رازناک، مرموز .

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .