تبیان، دستیار زندگی

اولین اثر مکتوب در مسائل اخلاقی چیست؟

بدون شک از زمانی که انسان بر روی زمین قدم گذاشته، مسائل اخلاقی آغاز شده است، زیرا خداوند از‌ زمانی که حضرت آدم را آفرید و ساکن بهشت ساخت مسائل اخلاقی را به او آموخت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
مسائل اخلاقی
در تعریف اخلاق و شناخت ‏خوب و بد و نقش فضایل و رذایل اخلاقى در سعادت و شقاوت انسان سخن ‏ها گفته شده و دیدگاه ‏هاى گوناگونى وجود دارد.

همانطورکه می دانید؛ علم اخلاق شاخه ای از علوم انسانی است که در آن از فضایل و رذایل اخلاقی و از خصلت ها و رفتارهای آدمیان سخن به میان آمده است، پیامبران الهی یکی پس از دیگری آمده اند تا به تهذیب نفوس و تکمیل اخلاق که خمیر مایه سعادت انسان‌ها است، بپردازند.

در آیین مقدس اسلام، اخلاق جایگاه خاصى دارد; زیرا قرآن مجید تزكیه نفس و آراسته شدن به اخلاق پسندیده را عامل رستگارى و راه رسیدن به سعادت معرفى كرده و فساد اخلاق را منشا بد بختى و شقاوت انسان دانسته است.

مسائل اخلاقی

تاریخچه علم اخلاق

فلسفه اخلاق، شاخه ‏ای از فلسفه است که به پژوهش هایی عقلانی پیرامون مبانی مقولات اخلاقی می ‏پردازد، از آن رو که آدمی هیچ‏ گاه از اخلاق تهی و با اخلاقیات بیگانه نبوده، شاید بتوان تفکر عقلانی پیرامون اخلاق را به قدمت آفرینش انسان دانست.

موضوع اخلاق از دیرباز مورد بررسى و توجه دانشمندان و فیلسوفان بوده است، آنان در تعریف اخلاق و شناخت ‏خوب و بد و نقش فضایل و رذایل اخلاقى در سعادت و شقاوت انسان سخن‏ ها گفته و دیدگاه‏هاى گوناگونى ابراز داشته و فضایل اخلاقى را پایه سعادت انسان و مایه تكامل وى دانسته ‏اند.از نظر فلاسفه و دانشمندان صفات خوب و اخلاق پسندیده معیار زندگى است، مردم در پرتو آن وظیفه ‏شناس مى ‏شوند و با رعایت معیار زندگى مى ‏توانند به طور مسالمت ‏آمیز با هم ارتباط داشته و در كنار هم زندگى كنند.

در همه ادوار تاریخ، انسان‌ها برای رسیدن به تعادل فردی و اجتماعی کوشیده‌اند و همه جوامع اعم از جوامع دینی و غیر دینی روابط خود را در چارچوب قواعد و ضوابط تنظیم می کنند و بخش عمده‌ای از این ضوابط اخلاقی بوده‌اند.

ضوابط اخلاقی هرگاه از طریق وحی دریافت شوند، مؤثر‌تر بوده‌ ولی این بدان معنی نیست که اخلاق ویژه انسان‌های دیندار است نیاز به اخلاق را عقل انسان نیز درک می‌کند و درستی و نیکی برخی از اعمال و خطا بودن و زشتی برخی دیگر را می‌توان درک نمود.

خداوند در وجدان اخلاقی انسان، آگاهی و تمایل به خیر را قرار داده است؛ هرچند این آگاهی اجمالی و مختصر باشد، عقل انسان نیاز به اخلاق را حداقل در قلمرو روابط و مناسبات اجتماعی درک می‌کند.

انسان‌ها‌ همان طور که ضرورت قانون را برای برقراری نظم درمی‌یابند، ضرورت قوانین اخلاقی را برای برقراری نظم عادلانه و آرام بخش می داند.

انسان جامعه‌ای را که با ضوابط اخلاقی حفاظت و هدایت می‌شود دلپذیر‌تر دانسته و می‌فهمد که راه رسیدن به تعادل، آرامش و موفقیت، التزام به اخلاق است.

امیرمؤمنان علی (ع) در روایتی فرموده‌اند: اگر به بهشت و پاداش امید نداشتیم و از آتش جهنم و عقاب نمی‌هراسیدیم، شایسته بود که مکارم اخلاق را بخواهیم، زیرا که آن‌ها راهنمای نجات و پیروزی‌اند.

یکی از معانی احتمالی این روایت این است که اگر آخرتی در کار نبود و حیات انسان در دنیا خلاصه می‌شد، باز هم مکارم اخلاق مطلوب بودند؛ چرا که زندگی دنیا را دلپذیر و انسان را در دنیا متعادل و آرام می‌سازند. احتمالاً یکی دیگر از درس‌های این روایت، این است که خوبی و مطلوبیت مکارم اخلاق، چنان است که حتی اگر در برابر کارهای نیک پاداشی در کار نبود و بر اثر اعمال بد عقوبتی به همراه نداشت، صورت نمی‌گرفت.

مسائل اخلاقی

بزرگترین معلم اخلاق که بود؟

اما بزرگترین معلم اخلاق پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود كه با شعار "انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق" مبعوث شد و خداوند درباره خود او فرموده است: وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ اخلاق تو بسیار عظیم و شایسته است.

به هر حال بعد از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، امامان معصوم علیهم‌السلام به گواهی روایات اخلاقی گسترده ای كه از آنان نقل شده، بزرگترین معلمان اخلاق بودند و در مكتب آن‌ها مردان برجسته ای كه هر كدام از آن‌ها را می توان یكی از معلمان عصر خود شمرد، پرورش یافتند؛ زندگانی پیشوایان معصوم علیهم‌السلام و یاران بافضیلت آنان، گواه روشنی بر موقعیت اخلاقی و فضائل آن‌ها می باشد

دراین میان فلاسفه نیز بزرگانی بودند كه به عنوان معلم اخلاق از قدیم‌الایام شمرده می شدند، مانند؛ افلاطون، ارسطو، سقراط و جمعی دیگر از فلاسفه، از دانشمندان و فیلسوفانى كه به اخلاق اهتمام فراوان مى ‏ورزیدند سقراط فیلسوف بزرگ و معروف یونان است.

اهتمام سقراط بیش‏تر مصروف اخلاق بوده و بنیاد تعلیمات او این است كه؛ انسان جویاى خوشى و سعادت است و جز این تكلیفى ندارد، اما خوشى به استیفاى لذات و شهوات به دست نمى ‏آید،بلكه به وسیله جلوگیرى از خواهش‏ هاى نفسانى بهتر میسر مى گردد و سعادت افراد در ضمن سعادت جماعت است و بنابراین سعادت هر كس در این است كه وظایف خود را نسبت ‏به دیگران انجام دهد و چون نیكو كارى بسته به تشخیص نیک و بد، یعنى دانایى است ‏بالاخره فضیلت ‏به ‏طور مطلق جز دانش و حكمت چیزى نیست.

سقراط هم چنین مى‏ گفت: فضیلت اخلاقى عبارت است از این‏كه، در هر امرى ، حد وسط میان دو طرف؛ به عبارت دیگر اعتدال بین افراط و تفریط و زیاده و نقصان رعایت‏ شود. چه افراط و تفریط در امور خلاف عقل است و رذیلت‏ شمرده مى ‏شود.

افلاطون نیز همانند استادش سقراط براى اخلاق ارزش فراوان قائل بود و اخلاق را ثمره علم مى ‏دانست، ارسطو شاگرد دیگر سقراط نیز مى‏ گفت؛ عمل انسان را غایتى است و غایت مطلوب دیگر انسان، مراتب دارند آن چه غایت كل و مطلوب مطلق است؛‏ سعادت و خوشى است.

اما مردم خوشى را در امور مختلفه مى ‏انگارند، بعضى به لذات راغب ‏اند، برخى به مال و جماعتى به جاه، اما چون درست ‏بنگریم مى ‏بینیم هیچ موجودى به غایت ‏خود نمى رسد مگر این‏كه وظیفه ‏اى كه براى او مقرر است ‏به بهترین وجه اجرا كند و انجام وظیفه به بهترین وجه براى هر موجودى فضیلت اوست، پس غایت مطلوب انسان، یعنى خوشى و سعادت به فضیلت ‏حاصل مى ‏شود.

اندیشه اخلاقى این دانشمندان و فیلسوفان و شاگردانشان به صورت ‏هاى مختلف در جوامع بشرى راه یافته است، چرا كه پیروان ادیان آن را هماهنگ و موازى با تعالیم دینى دانسته و آن را در حوزه مباحث دینى و علمى خویش وارد كردند در نتیجه مباحث اخلاقى با رنگ علمى، دینى و فلسفى در محافل بشرى رواج یافت.

مسائل اخلاقی

اولین اثر مکتوب و نخستین کتاب علم اخلاق

اما اینکه علم اخلاق از چه زمانی در اسلام به وجود آمد و مشاهیر این علم چه کسانی بودند داستان مفصلی دارد که در کتاب گرانبهای"تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام" نوشته آیت‌الله صدر است.

نخستین کسی که کتابی به عنوان علم اخلاق نوشته شد توسط اسماعیل بن مهران ابی نصر سکونی بود که در قرن دوم می‌زیست، کتابی به نام "صفة المؤمن و الفاجر"  .

اولین اثر مکتوب و جامع اخلاقی - اسلامی توسط امیر مؤمنان على(ع) در نامه معروفشان به امام مجتبى(ع) نگاشته شد که ایشان در آن اساس و ریشه مسائل اخلاقى را تبیین فرمودند. این كه "علم اخلاق" از چه زمانى در اسلام پیدا شد و مشاهیر این علم چه كسانى بودند داستان مفصّلى دارد كه در كتاب گرانبهاى "تأسیس الشّیعه لعلوم الاسلام" نوشته آیت اللّه صدر، به گوشه اى از آن اشاره شده است.

در طول تاریخ اسلام کتاب‌های فراوانی در علم اخلاق نوشته شده است، در این خصوص آیت‌الله صدر، می‌گوید اولین کسی که علم اخلاق را تاسیس کرد امیرمؤمنان علی (ع) بود و نخستین کسی که کتابی به عنوان "علم اخلاق" نوشت اسماعیل بن مهران ابی نصر سکونی بود که در قرن دوم می‌زیست، کتابی به نام صفة المؤمن و الفاجر تالیف کرد.

در هر عصر و زمانى پیامبران و حكیمان و دانشمندان، تعالیم اخلاقى را تبیین كرده و ضمن تفكیک اخلاق خوب و بد، فضایل اخلاقى را ترویج كرده‏اند. در اسلام نیز مباحث اخلاقى در قرآن و روایات به‏ طور گسترده مطرح شده كه دانشمندان مسلمان در جمع، تدوین و ترویج آن ‏ها همت گماشته ‏اند و در این میان دو فرزانه بزرگ ملامحمدمهدى و ملا احمد نراقى گام بلندى برداشته و دو كتاب ارزش‏مند جامع السعادت و معراج السعاده را به پویندگان راه تهذیب نفس تقدیم داشته و راه انسان شدن را در آن تبیین كرده ‏اند.

نراقى‏ ها همانند دیگر معلمان و مربیان اخلاق گام اول در تزكیه نفس را "خودشناسى‏" قرار داده و تعادل نفس را مبناى علم اخلاق مى ‏دانند، زیرا شناختن خود موجب شوق تحصیل كمالات و تهذیب اخلاق و باعث‏ سعى در دفع رذایل مى ‏گردد.

گفتنى است ‏بسیارى از دانشمندان اسلام كه در علم اخلاق كتاب نوشته یا بحث ‏هایى داشته ‏اند این اصول چهارگانه را كه از مكتب سقراط گرفته شده پذیرفته و با دقت نظرهایى درباره آن استدلال كرده و آن را مبناى دیدگاه‏ هاى اخلاقى خود ساخته ‏اند. آنان مى ‏گویند نفس و روح انسان داراى سه قوه است:

- نیروى ادراک و درک حقایق
- نیروى جاذبه و جلب منفعت
- نیروى دافعه و غضباعتدال هر یک از این سه نیرو یكى از فضائل اخلاقى است كه به ترتیب "حكمت" ، "عفت‏" و "شجاعت" نامیده مى‏شود و تركیب آن‏ها با یكدیگر، یعنى پیروى شهوت و غضب از نیروى ادراک، فضیلت مستقلى است ‏به‏نام عدالت.

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .