تبیان، دستیار زندگی

عوامل سیاسی و اقتصادی انحراف خواص از منظر نهج البلاغه

یکی از مهمترین ثمره های تاریخ عبرت گرفتن از سرگذشت پیشینیان می باشد، هر چند مطالعه تاریخ امری آسان و شیرین است اما عاقل همواره با تیزبینی و دقت فرازهای حساس تاریخ امت ها و اقوام پشین را می خواند، علل پیروزی ها و رموز ناکامی های ایشان را ریشه یابی می نماید، از آن ها درس عبرت گرفته و از گذرگاه های زندگی به سلامت گذر می نماید
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
خواص- عوامل انحراف خواص- عوامل اقتصادی- عوامل سیاسی- نهج البلاغه
پدیدآورنده:حمیده عسکری[1]
امروزه نیز شایسته است جامعه اسلامی ما در شرایط کنونی انقلاب بیش از پیش زوایای حکومت علی ابن ابیطالب علی علیه السلام را  مورد مطالعه قرار دهد و علل انحراف خواص دوران آن امام مظلوم را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد، از آن عبرت گرفته و مانع از تکرار دوباره تاریخ و انحراف از مسیر حق شود. عوامل انحراف خواص به چندین عامل قابل تقسیم است. نویسنده در این پژوهش به عوامل سیاسی و اقتصادی انحراف خواص از منظر نهج البلاغه پرداخته است و اموری همچون ریاست طلبی، ملاحظات خویشاوندی، بی بصیرتی و چرخش از موضع حق و داشتن روحیه پیمان شکنی را در  ابتدا  به عنوان عوامل سیاسی انحراف خواص از منظر نهج البلاغه بیان می کند و سپس در ادامه  عواملی مانند ثروت اندوزی خواص، رشوه گیری و رشوه دهی، اختلاس و پول شویی را به عنوان عوامل اقتصادی انحراف خواص از منظر نهج البلاغه معرفی می نماید.


مقدمه

انسان به حکم فطرت علاقه به ترقی و تعالی و تکامل دارد و چون تعالی وابسته به حرکت است در نتیجه هر کس بخواهد در مسیر رشد گام بردارد باید راه صحیح را خوب بشناسد تا بتواند به رهسپاری خود اطمینان یابد و به اندازه ای به مسیر خود پایبند باشد و پشتکار داشته باشد که موانع او را از حرکت منصرف نکند.

و از آن جا که در هر جامعه ای افرادی هستند، که اهل شناخت و تجزیه و تحلیل بوده نسبت به وقایع اجتماعی موضع گیری می نمایند و سردمداری جریان جامعه به دست آنهاست؛ از طرف دیگر در مقابل این گروه اکثریت افراد جامعه قرار دارند که معمولاً پیرو بوده و به بالا دستی ها نگاه کرده، مطابق مشی آن ها عمل می کنند، این اکثریت توانایی تجزیه و تحلیل مسائل را ندارند و یا توانایی شان اندک است و به هر دلیل چاره ای جز پیروی ندارند.

به دلیل اهمیت موضوع یعنی شناخت مسیر صحیح و پایبندی به آن و عدم انحراف به بیراهه ، نویسنده بر آن شده است که در این پژوهش بر اساس سخنان گهربار امیر سخن حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه جریان شناسی این دو گروه را در صدر اسلام در جامعه اسلامی بررسی کرده و عوامل انحراف سیاسی – اقتصادی خواص را صرفاً از این منظر بیان نماید. از آن جا که رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی) نیز بارها بر نقش خواص در جامعه تاکید کرده در این زمینه به تفصیل سخن گفته اند به ویژه عملکرد خواص در صدر اسلام را بارها به نقد کشیده خواص و عوام جامعه امروز را به عبرت گرفتن از تاریخ اسلام در این زمینه فرا خوانده اند و از محققان و نویسندگان و گویندگان خواسته اند که در این زمینه بیشتر کار کنند و به جامعه بیشتر آگاهی دهند. در این پژوهش بنا به اطاعت امر ایشان به تبین عوامل انحراف خواص از دیدگاه نهج البلاغه امیرالمؤمنین علی علیه السلام پرداخته شده است، امید است که مطالب این نوشتار مورد توجه خوانندگان عزیز قرار بگیرد.


1- عوامل سیاسی انحراف خواص از منظر نهج البلاغه


1-1 ریاست طلبی:
یکی از مهمترین عوامل سیاسی انحراف خواص که از عوامل مهم اعراض از حق محسوب می شود جاه طلبی و ریاست طلبی است. نگاهی به احادیث ائمه معصومین علیهم السلام نشان می دهد، قدرت و ریاست از منظر دین و بزرگان آن امری خطرناک و خطیر است که نه تنها جای نااهلان و بی تقوایان نیست، بلکه برای اهل تقوا نیز با مخاطره همراه است و با محاسبه و احتیاط بسیار باید پای در این وادی بگذارند.  طبق آنچه در روایات آمده آخرین چیزی که از دل مؤمن رخت برمی بندد حب جاه و مقام است، «آخرین چیزی از محبت دنیا که از قلب مؤمنان راستین خارج می شود، جاه طلبی است». این حدیث به روشنی بیانگر میزان خطیر بودن موضوع ریاست و مقام است.[2]

حب جاه و مال در قلب نفاق می‌رویاند همچنان که آب، گیاه را می‌رویاند




قدرت را می توان به مثابه آب دریا دانست که شخص تشنه هر چه از آن می نوشد نه تنها عطش او را برطرف نمی سازد بلکه او را تشنه تر و حریص تر به نوشیدن می کند تا جایی که باعث هلاکت وی می شود. اگر چنین نگاه و برداشتی از ریاست طلبی که عامل هلاکت است، در فکر و ذهن انسان وجود داشته و از عمق جان به آن باور داشته باشد، آن وقت بزرگ ترین پست ها و مقام ها در چشم انسان از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر می شود. چنانچه امیرالمومنین امام علی علیه السلام در بخشی از خطبه خود درباره خلافت فرمودند:

أما و الّذی فلق الحبّۀَ و بَرَأ النّسَمَۀَ لو لا حُضورُ الحاضِرِ و قیامُ الحُجۀِ بِوجودِ النّاصِر، و ما أخذَ اللهُ علی العلماءِ اَلّا یُقارّوا علی کِظَّۀِ ظالمِ و لا سَغَبِ مظلوم، لَألقیتُ حَبلَها علی غارِبِها، وَ لَسَقَیتُ آخِرَها بِکَأسِ أوَّلِها، و لَألفیتُم دنیاکم هذِهِ أزهَدَ عندی من عَفطَۀِ عَنزٍ.

«سوگند به خدایی كه دانه را شكافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت كنندگان نبود، و یاران حجّت را بر من تمام نمی‏كردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگی ستمگران، و گرسنگی مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهایش می‏ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سیراب می‏كردم، آنگاه می‏دیدید كه دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله‏ ای بی ارزش‏تر است.» [3]

یکی از عوارض ریاست طلبی و قدرت دوستی آن است که زمینه را برای خیانت فرد به جامعه اسلامی و مردم فراهم می کند. فرد برای رسیدن به قدرت، ممکن است به دشمن نیز دل ببندد و دشمن از این نقطه ضعف برای نفوذ در افراد و به انحراف کشاندن و در خدمت گرفتن آنان استفاده می کند. نمونه های چنین لغزش و خیانتی از صدر اسلام تا تاریخ معاصر و دوران جمهوری اسلامی، کم نبوده و نیست. طبق فرموده رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آنچه زمینه این لغزش را فراهم می سازد، نفاقی است که بر اثر حب ریاست در دل می روید و رشد می کند. آن حضرت نسبت به شکل‌گیری علاقه‌ به مقام و جاه و منصب در دل‌های مؤمنان هشدار داده و می‌فرماید:

حُبُ الجاهِ و المالِ ینبتانِ النفاق فی القلب ِکما ینبتُ الماءِ البَقل؛ [4]

حب جاه و مال در قلب نفاق می‌رویاند همچنان که آب، گیاه را می‌رویاند.

امام علی علیه السلام یکی از انگیزه های مخالفان خود را همین عامل می داند. ریاست طلبان در پی آن بودند که از حکومت امام علی امتیاز گرفته و در مسند برخی مسئولیت های حساس قرار گیرند ولی از آن جا که حکومت آن حضرمت حکومت ارزش ها بود این ها را لایق ندید و به کامشان نرساند بر این اساس سر ستیز با حکومت عدالت گستر مولا برداشتند.

ابن ابی الحدید می گوید: طلحه و زبیر پس از گذشن چند روز از بیعت با امام علی خدمت ایشان رسیدند و گفتند: «ای امیرالمؤمنان حتماً از ستمی که در حکومت عثمان بر ما رفت آگاهید و نیز به خوبی می دانید که عثمان به بنی امیه توجه داشت و  اینکه خداوند خلافت را بعد از عثمان به شما داده است خواسته ی ما این است که بعضی از کارهای خود (استانداری بصره و کوفه) را به ما واگذاری[5] . »

امام فرمود :
«به همان بهره ای که خداوند برایتان معین فرموده راضی باشید تا من درباره خواسته شما بیندیشم بدانید که در این امانتی که به من سپرده شده (مسئولیت حکومت) جز انسان هایی که از دینشان راضی ام و از امانتداری شان خرسندم و لیاقت آن ها را احراز کرده باشم مردی را شریک نمی سازم.»[6]

1-2 داشتن روحیه پیمان شکنی

یکی دیگر از عوامل سیاسی انحراف خواص داشتن روحیه پیمان شکنی است. چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم در سوره مبارکه بقره به یکی از اوصاف بسیار بد جمعی از یهود یعنی پیمان شکنی که گویا با تاریخ آن ها همراه است اشاره کرده می فرماید:

 أوَ کُلَّما عاهَدُوا عَهداً نَبَذَهُ فَریقُ مِنهُم بَل اَکثَرَهُم لا یُؤمنون[7]

آیا هر بار آنان پیمانی با خدا و پیامبر بستند جمعی از آن ها آن را دور نیفکندند و با آن مخالفت نکردند؟ آری اکثرشان ایمان نمی آوردند.

در این جا به چند نمونه از پیمان شکنی های خواص و عوام یهود اشاره می شود خداوند از آن ها در کوه طور پیمان گرفت که به فرمان های تورات عمل کنند ولی سرانجام این پیمان را شکستند و فرمان او را زیر پا گذاردند و نیز از آن ها پیمان گرفته بود که به پیامبر موعود پیامبر اسلام که بشارت آمدنش در تورات وارد شده بود ایمان بیاورند به این پیمان نیز عمل نکردند. یهود بنی نضیر و بنی قریظه هنگام ورود پیامبر اسلام به مدینه نیز با او پیمان بستند که لااقل به دشمناش کمک نکنند ولی عاقبت این پیمان را هم شکستند و در جنگ احزاب با مشرکان مکه بر ضد اسلام همکاری کردند.

نمونه دیگر این پیمان شکنی را در جریان حادثه عاشورا می بینم آن زمان که معاویه از دنیا رفت، با پایان عهدی که امام و شیعیان با وی داشتند مردم به امام حسین روی می آوردند هر روز نامه ای از کوفه و اعلام دعوت و بیعت قبیله ای می رسید؛ امام برای اتمام حجت با اهل عراق پسر عمویش مسلم بن عقیل را روانه کوفه کرد ورود مسلم به کوفه آن چنان که انتظار می رفت با استقبال هزاران نفر رو به رو شد.مردم در قالب قبایل و دسته ها روی به جانب نماینده امام نهادند و با آغوش باز بیعت کردند و با او عهد بستند که حسین را یاری کنند.  

اما عبیدالله بن زیاد زمانی که همراهی و بیعت مردم را با مسلم دید تنها راه کنترل اوضاع و عقیم گذاشتن کار مسلم بن عقیل را جذب سران قبایل و خواص کوفیان دانست و نهایتاً با پیمان شکنی خواص و سران قبایل مسلم به شهادت رسید و این چنین شد که امام تنها ماند.

چنانچه حضرت علی علیه السلام نیز درباره برخی از یاران خود که ادعای همراهی و دوستی با ایشان را داشتند، اما هنگامی که حضرت ندای حضور در میدان می دادند، ایشان را تنها گذاشته و پیمان می شکشتند می فرمایند:

ایّها الفرقۀُ الَّتی اذا امَرتُ لم تُطِع و اذا دَعوتُ لم تُجِب إن اُمهِلتم خُصتُم و إن حورِبتُم خُرتُم و إنِ اجتمعَ الناسُ

علی إمامٍ طَعَنتُم و إن اُجِبتُم الی مشاقَّهٍ نَکَصتم.[8]

ای گروهی که هرگاه فرمان می دهم فرمان نمی برید و چون دعوت کنم اجابت نمی کنید! اگر مهلتی به شما داده شود، در گفتن سخنان باطل و بیهوده فرو می روید و هرگاه کسانی با شما به جنگ برخیزند، از خود سستی نشان می دهید و چون مردم، گرد پیشوایی جمع شوند، به طعنه زدن می پردازید، و اگر ناگزیر از امر دشواری شوید،از آن روی برمی تابید و به عقب برمی گردید.

و در جای دیگر راجع به پیمان شکنی زبیر اینگونه می فرمایند:

«یَزعُمُ أنَّهُ قد بایعَ بیده، و لم یُبایَع بِقَلبهِ فقد أقَرَّ بالًبَیعَتِهِ وَادَّعی الولیجَهَ»[9]

1-3 ملاحظات خویشاوندی

از دیگر عوامل اعراض از حق که می توان آن را نیز از عوامل سیاسی انحراف خواص نامید ملاحظات خویشی و قومی و دوستی است. تربیت اسلامی می گوید که باید برای یک انسان مکتبی محور تمامی رفتارها محبت خداوند باشد و دیگر محبت ها باید در این حیطه تنظیم شود. این روح تربیت اسلامی است اما پس از پیامبر اکرم با احیای ارزش های جاهلی دوباره تعصب های نژادی و قبیله ای جان گرفت و ارزش های الهی قربانی ارزش های جاهلی شد.

 در سقیفه مسایل نژادی و ناسیونالیستی حرف  اول را می زد در شورای 6 نفره ی عمر مسأله نژاد تعین کننده بود.[10] در حکومت عثمان، بستگان برای او حرف اول را می زدند و راز لغزش برخی از کارگزاران امام علی علیه السلام نیز همین بود.

نمونه ­ی این لغزش  را در جریان منذر بن جارود می بینیم او که از طرف امام علی (علیه السلام ) حکمران بعضی از شهرهای فارس بود، به بیت المال خیانت کرد و چهارهزار درهم از مالیات ربود و امام علیه السلام  ضمن ستودن پدرش جارود ، منذر را نکوهش نمودند:

« فان صلاح ابیک غرّنی منک و ظننت انک تتبع هدیه و تسلک سبیله ... تعمر دنیاک بخراب آخرتک و تصل عشیرتک بقطیعة دینک...» [11]

شایستگی پدرت مرا نسبت به تو خوش بین کرد و گمان کردم همانند پدرت می باشی و راه او را می روی ...، دنیای خود را با تباه کردن آخرت ، آبادان می کنی و برای پیوستن به خویشاوندانت از دین خدا بریده ای.

تربیت اسلامی می گوید که باید برای یک انسان مکتبی، محور تمامی رفتارها محبت خداوند باشد و دیگر محبت ها باید در این حیطه تنظیم شود



در نامه ای دیگر، یکی از کارگزاران خویش (مصقلهِ بن هبیره شیبانی) را نکوهش می کند چرا بیت المال را بین افرادی از بادیه نشینان قبیله ات تقسیم می کنی؟

نمونه ای دیگر از ملاحظات خویشاوندی را در داستان انحراف زبیر می بینم. از گذشته دور تا کنون فرزندان خواص در انحراف آنها نقش به سزایی ایفا کرده اند، زبیر که یکی از خواص و اصحاب با وفای پیامبر و امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود بر اثر فعالیت های پسرش عبدالله منحرف و عملا مردود و در اردوگاه دشمنان علی علیه السلام قرار گرفت. امام علی علیه السلام درباره زبیر فرموده اند:

« زبیر همواره با ما بود تا آن که فرزند نامبارکش عبدالله پا به جوانی گذاشت.»[12]

از این رو خواص باید نسبت به این موضوع مهم حساسیت بیشتری داشته باشند و آبروی چندین ساله ی خود را فدای هواهای نفسانی فرزندانشان نکنند. چنانچه بعد از انقلاب اسلامی ایران نیز، در این چند ساله ی اخیر شخصیت های برجسته ای را می شناسیم که در امتحانی بزرگ، به خاطر گرایش فرزندانشان به یک جریان خاص سیاسی در مقابل ظلم بزرگی که به نظام شد یا سکوت کردند و یا با بیانیه و مصاحبه های کنایه دار به جای آنکه با ستمکاران برخورد کنند علیه نظام موضع گرفتند.[13]

حضرت امیرالمؤمین علی علیه السلام به حارث اعورهمدانی که از یاران فداکار و با وفا و از فقهای شیعه بود می‌فرماید:

«و احذَر صحابهَ مَن یَفیلُ رأیُهُ و یُنکَرُ عَمَلُهُ ،فإنَّ الصّاحبَ مُعتبرٌ بصاحبهِ[14] »

از یارانی که در فکر و نظر ضعیف اند و عمل آن ها ناشایسته است بر حذر باش و اطراف خود راه مده زیرا مقیاس سنجش شخصیت هر کس را یارانش تشکیل می دهند.

همه این ها نمونه هایی شاهد بر این مطلب است که یکی از عوامل سیاسی موثر بر انحراف خواص ملاحظات خویشاوندی و عاطفی است.

1-4 بی بصیرتی و چرخش از موضع حق

یکی دیگر از عوامل سیاسی موثر بر انحراف خواص در جامعه اسلامی ناآگاهی از مواضع حق  و یا به عبارتی دیگر بی بصیرتی است.

بصیرت مخصوص برهه و پایگاه خاصی نیست و هر جا که صحبت نفع و زیان باشد و محور رفتار را حق و باطل تعیین نماید ضرورت بصیرت افزایی جلوه عیان می کند و نبودش درد و پی آورد به دنبال می آورد.[15]

از دیدگاه امام علی علیه السلام بی بصیرتی رمز حیرت و ریزش است . برای بی بصیرت ها در زندگی تنها لذت مطرح است، پس ارزش ها و فضایل و کمالات برایشان واژه هایی بی معناست و به تعبیر زیبای امیر سخن امام علی علیه السلام :

« کَالبَهیمَهِ المَربُوطهِ هَمَّها عَلَفُها »[16]

همانند حیوانات پرواری که تنها به علف می اندیشند و بس.

اما صاحبان بصیرت با چشم دل راه زندگی پاکیزه (حیات طیبه) را می یابند برای آنها تنها حق مطرح است و بس! جلوه های زیبای زندگی دنیا آنها را نمی فریبد آنان دنیا را مسلخ ارزش ها قرار نمی دهند آنان آخِر بینند نه آخوربین .[17]

در جنگ جمل ربیع ابن خثیم به مولا عرض کرد:

«یا امیرالمومنین ما درباره ی این جنگ شک داریم می ترسیم این جنگ مشروع نباشد» حضرت فرمود چرا؟ او گفت: «چون ما داریم با اهل قبله می جنگیم، با مردمی می جنگیم که چون ما شهادتین می گویند و نماز می خوانند» از طرفی هم ربیع خود را شیعه می دانست و نمی خواست صریحاً از امام علی علیه السلام کناره گیری کند لذا گفت:« یا امیرالمومنین خواهش می کنم به من کاری را واگذار کنید که در آن شک وجود نداشته باشد من را به ماموریتی بفرستید »حضرت هم پذیرفت و او را به یکی از سرحدات فرستاد که اگر جنگی شد طرف مقابلش کفار و مشرکان باشند.[18]
در جریان اسامه بن زید نیز وقتی حضرت علی علیه السلام آگاه شد که اسامه به همراه تنی چند از صحابه از یاری او در جنگ جمل خودداری کرده اند ، توسط فرستاده ای او را احضار کرد و علت را جویا شد اسامه گفت:«تو گرامی ترین خلق خدا در نزد منی ولی من با خدا پیمان بستم  و عهد کردم که با کسی که

" لااله الا الله" می گوید جنگ نکنم.[19]» 

نمونه دیگر از بی بصیرتان و خواص منحرف ، خوارج بودند اینان گروهی از اهل اسلام و متظاهران به ظواهر اسلامی و مؤدب به آداب شرعی بودند که به علت نبود بصیرت و ناتوانی در معرفت منشأ شبهات ، نتوانستند از پوشش هایی که از سوی اهل نفاق و دورویی ایجاد شده بود عبور کنند و در فضای مه آلود و پیچیده از شبهات براساس ظواهر و مشهورات، داوری و رفتار می کردند.

امام علی علیه السلام در سال 38 هجری قمری و در بین مردم کوفه به حال این گروه اشاره کرده، ضمن ایراد سخنرانی و در مقام ریشه یابی عمل پیدایش فتنه ها به دو ترفند معاویه برای ارضاء میل صدرات طلبی خویش و نیز فریب خوردن ساده لوحان از امت اسلامی چنین اشاره می کند:

«همانا آغاز پدید آمدن فتنه ها، هواپرستی و بدعت گذاری در احکام آسمانی است؛ نوآوری هایی که قرآن با آن مخالف است و گروهی با دو انحراف یاد شده بر گروه دیگر سلطه و ولایت یابند که برخلاف دین خداست. پس اگر باطل با حق مخلوط نمی شد، بر طالبان حق پوشیده نمی ماند و اگر حق از باطل جدا و خالص می گشت زبان دشمنان قطع می گردید. اما قسمتی از حق و قسمتی از باطل را می گیرند و به هم می آمیزند آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره می گردد و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند یافت.»[20] شاید بتوان ادعا کرد که آن حضرت در دوران حکومت خویش از هیچ پدیده ای به اندازه ی بی بصیرتی یاران و برخی مسلمانان در شناخت فتنه ها ابراز بیزاری و تنفر نکرده است.

داستان قتل امیرمومنان امام علی علیه السلام و انگیزه قاتل آن حضرت خود گواه دیگری به فقدان بصیرت این گروه است.

2- عوامل اقتصادی انحراف خواص از منظر نهج البلاغه

رشد اقتصادی در حکومت اسلامی امری لازم و ضروری است ولی فرهنگ و ادب اسلامی خاصی دارد که اگر رعایت نشود موجب بروز نابسامانی های فراوان و خسارت های جبران ناپذیری در عرصه فرهنگ، اخلاق و ارزش ها می شود اما بعد از رشد اقتصادی به معنای رشد تولید درآمد ملّی، نوبت به مرحله ی توزیع درآمدهای بیت المال می رسد.[21]

یکی از بزرگترین مشکلاتی که جهان اسلام پس از ارتحال پیامبر گرامی اسلام به آن دچار شد مفاسد ظلم های اقتصادی بود و از امام علی علیه السلام انتظار می رفت تا این گرفتاری ها را با عدالت اقتصادی برطرف کند. شروع این مفاسد از حکومت عمر آغاز شد او دیوان را براساس سوابق اسلامی اشخاص و ترکیب قبایلی قرار داد.کسانی از صحابه که زودتر اسلام آورده بودند سهم بیشتری می گرفتند همین وضعیت در زمان عثمان نیز ادامه داشت او بذل و بخشش های بسیاری نیز داشت تا آن جا که فاصله طبقاتی بین فقیر و غنی در درون جامعه بسیار شد همه ی این اموال هم مربوط به خمس غنایم خراج و جزیه ای بود که از زمین های فتح شده و نیز به صورت سرانه دریافت می شد و متعلق به همه ی مردم بود.[22]

برخی از خواص صدر اسلام زندگی مادی ساده ای داشتند اما برای نیل به قدرت سیاسی اجتماعی به انصاف و عدل عمل ننموده ، حقوق انسان های شایسته تر از خود را رعایت نکرده ظالمانه حق دیگری را تصاحب کردند. یاران پیامبران پیشین در مرحله مبارزه با کفر، الحاد و طاغوت ها آن بزرگواران را یاری کردند و در این راه از بذل جان و مال و آسایش دریغ نورزیده اند؛ ولی وقتی پای مبارزه با خواهشهای نفسانی در مقابل تقسیم عادلانه مال و مقام به میان آمد صبر از کف داده نسبت به آرمان های مقدسی که خود در احیای آن رنج های فراوان و طاقت فرسا کشیده بودند بی وفایی کردند و برای به دست آوردن زخارف دنیا و کسب قدرت، با بی باکی دست شان را به ظلم و ستم آلوده اند و سوابق درخشان خود را تباه کردند .

2-1 ثروت اندوزی
در زمان امیرالمومنین روحیه رفاه طلبی و ثروت اندوزی در میان برخی از خواص بسیار چشمگیر بود و این رفاه طلبی دو پیامد منفی به دنبال داشت که هریک از آنها به نوعی بنیان حکومت آن حضرت را متزلزل کرد. اولین پیامدش این بود که خواص از طرح های اسلامی امام که همراه با تحمیل برخی محرومیت ها و دشواری ها بود حمایت نمی کردند؛ مثلاً با تقسیم مساوی بیت المال که می توانست عدالت اقتصادی را در جامعه برقرار کند مخالفت می کردند و یا در میدان جنگ آن حضرت را تنها می گذاردند. پیامد دوم و تلخ تر از آن این بود که برخی برای به دست آوردن درهم و دینار بیشتر به آن حضرت خیانت کرده به بیت المال دست اندازی می کردند یا به معاویه می پیوستند و یا نیروهای کارآمد نظام علوی را ترور می کردند.

ابو برده بن عوف أزدی که از بزرگان قبیله أزد به حساب می آمد و در صفین در رکاب علی علیه السلام می جنگید پس از صفین و بعد از پیروزی معاویه در منطقه ی فلوجه یک قطعه زمین از معاویه هدیه گرفت و به او پیوست.

زبیر خانه ای در بصره داشت که تا امروز هنوز معروف است به علاوه در مصر، کوفه و اسکندریه خانه ای جداگانه داشت ،پس از مرگش 50000 دینار، 1000 اسب، 1000 غلام و کنیز، املاک و ولایات برجای نهاد.

طلحه خانه ای در کوفه و زمین هایی در عراق و سرات برای خویش فراهم آورده بود به علاوه خانه ای در مدینه فراهم ساخت که از آجر و گچ و چوب و ساج ساخته شده بود خانه اش در کوفه زبانزد مردم بود و درآمدش از املاک عراق روزی هزار دینار بود.[23]

اینها مصادیقی از تجمل گرایی و ثروت اندوزی سران اشراف است آنچه که خواص را به دنیا پایبند کرده و از یاری دین حق و حرکت در مسیر حق بازداشته است.

2-2 رشوه خواری و رشوه دهی
به همان میزان که امام علی اهل معامله نبود و در پی خرید اشخاص با حاتم بخشی از بیت المال نبود معاویه تلاش می کرد از همین راه مردم را صید کند.

معاویه شبانه 1000 دینار برای ابوذر فرستاد تا او را تطمیع کند. ابوذر همان شب پول ها را بین فقرا تقسیم کرد و هم چنان به رویه ی اعتراض آمیز خود ادامه داد. فردای آن روز معاویه کسی را فرستاد که دیشب پول را اشتباهاً آوردم آن را پس بده والاّ دچار خشم معاویه خواهم شد. ابوذر پاسخ داد همه ی آن ها را بین فقرا تقسیم کردم پس سه روز به من مهلت بده تا آنها را جمع کنم.[24]

جرجی زیدان می گوید:
«عامل اصلی و موثری که معاویه و سایر امویان برای پیشرفت سیاست خود به کار می بردند بذل و بخشش اموال و املاک بود که به آن وسیله بر علی و فرزندانش غالب شد چون آل علی حقیقت را بهترین پناه و یاور خود می دانستند و بذل و بخشش اموال عمومی را نابکاری می شمردند.»[25]

برخی از یاران امام علی برخورد مشابه را به او پیشنهاد می کردند و می گفتند: شما به افراد سرشناس عرب و قریش سهم بیشتری بدهید و بدین وسیله آنان را به دور خود جمع کنید زیرا اگر سهم آنان را بر بردگان و غیر عرب ترجیح ندهید ممکن است به معاویه بپیوندند.امام فرمود:

 «آیا بیت المال را صرف جذب افراد کنم؟! آیا باج بدهم ؟! راستی کسی که با پول طرفدار ما شود با پول بیشتری که از سوی دیگری بگیرد مخالف ما خواهد شد ما باید عدالت و مکتب را حفظ کنیم و نظر به جذب افراد از طریق تطمیع یا تهدید نداشته باشیم من هرگز کسی را بر دیگری ترجیح نمی دهم هرکه خواست بماند و هرکس نخواست برود.»[26]این بود شیوه ی امام در مقابل پیشنهاد رشوه دهی!!

متأسفانه این موج گسترده دنیاپرستی بلیّه ی دوره چهار سال و اندی حکومت امام علی علیه السلام بود و با این که لبه ی تیز نصایح مولا تحذیر از دنیاپرستی بود ، اما مع الاسف تاثیر شایسته ی خود را نداشت. به صراحت

می توان گفت هیچ کس به اندازه ی مولا دنیا را تحقیر نکرد و این تحقیرها برای آن بود که اسیران دنیا به خود آیند که متأسفانه نیامدند و همچنان در مسیر انحراف خود باقی ماندند. امام در یک جا فرمود:

«دنیای شما در نظر من از استخوان خوکی که در دست جذامی باشد پست تر است»[27]

و در جای دیگر فرمود:

«این دنیای شما از برگ جویده ای که در دهان ملخی باشد نزد من بی ارزش تر است.»[28]

 این تحقیرها برای خواص اتمام حجت است که مبادا در این دام بیفتند که افتادن در دام همان و سقوط همان.

2-3  اختلاس و پولشویی

از دیگر عوامل اقتصادی انحراف خواص آنچه بود که در جریان فتوحات اسلامی دوران خلفا صورت گرفت؛

فتح سرزمین های پهناور و ثروتمندی چون ایران و روم و مصر ثروت های کلانی را وارد جامعه اسلامی کرد به طوری که در دوران خلفا ، سالانه تنها از سرزمین های مفتوحه عراق یکصدوبیست میلیون درهم تحت عنوان جزیه و خراج وارد خزانه بیت المال می شد. از مصر نیز سالانه چهل میلیون و از شام هفده میلیون درهم به دارالخلافه می رسید. اگر این ثروت ها به طور عادلانه در میان مسلمانان تقسیم می گردید و در راستای تقویت بنیه ی دینی و اخلاقی و رشد فکری و فرهنگی و برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی جهان اسلام به کار می رفت. یقیناً ثمرات ارزشمندی برای مسلمانان به بار می آورد ولی متأسفانه خلیفه دوم و پس از او خلیفه سوم نه تنها از این ثروت ها استفاده بهینه نکردند بلکه با تقسیم نابرابر آنها در میان اصحاب ، نزدیکان و مسلمانان جامعه اسلامی زمینه پیدایش تجمل گرایی و رفاه زدگی بزرگان اصحاب را فراهم آوردند.[29]

 خلیفه دوم در سال پانزدهم هجری دیوانی را ترتیب داد و در آن عطای سالیانه ی اصحاب را براساس سوابق آن ها در صدر اسلام تعیین نمود. مثلاً برای اهل بدر 5 هزار درهم و برای شرکت کنندگان در جنگ های پس از آن تا صلح حدیبیه چهارهزار درهم مقرری تعیین نمود و برای هریک از زنان پیامبر ده هزار درهم در نظر گرفت همه ی این عطاها خارج از حق و تنها براساس جایگاه و مقام افراد، از بیت المال خارج و به بهانه های گوناگون بین خواص و نزدیکان خلیفه برای حفظ جایگاه و محکم کردن مسند حکومت خویش به افراد داده می شد.

بنابراین تقسیم غنایم و جزیه و خراج هنگفت ناشی از فتوحات ، اندک اندک خواص جامعه اسلامی را به سرمایه داران و ثروتمندان بزرگی تبدیل نمود که تمام هم و غمشان تکاثر و افزودن ثروت بود؛ به همین دلیل بزرگان اصحاب یعنی کسانی که در راه اسلام مرارت ها کشیده و دوران جوانی خویش را در میدان های جهاد و شهادت سپری کرده بودند و اواخر خلافت عمر و عهد حاکمیت عثمان به افراد تجمل گرا و مال پرست و دنیا طلبی تبدیل شدند که با مال و منال خویش همچون فراعنه قریش در دوران جاهلیت، بر دیگران فخر می فروختند و از ایثارگری های دوران پیامبر برای کسب امتیازهای دنیایی بیشتر استفاده می جستند.[30]

شریح بن حارث ،قاضی خطا کار و دنیا گرا ،او که معروف به شریح قاضی بود ، با اینکه  دوران جاهلیت را درک کرده بود ، اما از تابعین پیامبر به شمار می رفت. از زمان خلیفه اول قاضی شد و امام علی نیز او را در این امر ابقا نمود . او حدود 60 سال قضاوت کرد و جریان خیانت او در قیام عاشورا و تثبیت حاکمیت ابن زیاد و بنی امیه معروف است ؛تا اینکه در زمان حجاج بن یوسف استعفا داد .یک بار نیز امام علی علیه السلام او را به نقیا نزدیک کوفه تبعید نمود و پس از آن به کوفه برگردانید.

شریح در عصر امام علی علیه السلام خانه ای 80 دیناری خرید ،امام او را احضار کرد و به تندی به او فرمود :ای شریح بنگر که این خانه را از ثروت خود نخریده و یا بهای آن را از غیر مال حلال خود نپرداخته باشی که هم در دنیا و هم در آخرت خود را زیانکار کرده ای و به خواری و دنیا پرستی کشانده شده ای .[31] امام در این نامه او را به نکوهش در تصرف در بیت المال و حرام خواری توجه می دهد و به آینده ی شومی که در اثر آن برایش پیش خواهد آمد هشدار می دهد.  

نمونه دیگر اختلاس در بیت المال در جریان مصقله هبیره شیبانی است ؛او از فرمانداران امام علی علیه السلام بود که در اردشیر خرّه از شهر های فارس ،اسیران بنی ناجیه را از معقل بن قیس فرمانده لشکر امام علی خرید و آزاد ساخت. اما هنگامی که امام پرداخت غرامت ها را به بیت المال از او خواست به شام گریخت و حضرت در برخورد با او این گونه موضع گیری کردند:

«خداوند روی مصقله را سیاه کند کار بزرگواران را انجام داد اما چون بردگان فرار کرد.»[32] و در جای دیگر خطاب به او فرمودند:«حق پروردگارت را سبک نشمار و دنیایت را با نابودی دینت اصلاح مکن که از زیانکارترین افراد خدا خواهی بود.»[33]

به تعبیر مقام معظم رهبری مد ظلّه العالی:

« گفتند نمی شود که سابقه دارهای اسلام ... این ها باید یک امتیازاتی داشته باشند به اینها امتیازات داده شد این خشت اول بود حرکت های انحرافی این طوری است از نقطه ی کمی آغاز می شود.بعداً همین طور هر قدمی قدم بعدی را سرعت بیشتری می بخشد. انحراف ها از همین جا شروع شدند تا به دوران عثمان رسید (اواسط دوره عثمانی) در دوران خلیفه سوم وضعیت اینگونه شد که برجستگان صحابه پیغمبر، جزء بزرگترین سرمایه دارهای زمان خودشان شدند! توجه می کنید؟! یعنی همین صحابه عالی مقام که اسم هایشان معروف است طلحه، زبیر ، سعد بن ابی وقاص و امثال آن ها. این بزرگان که هرکدامشان یک کتاب قطور سابقه افتخارات در بدر و حنین و احد و جاهای دیگر داشتند این ها جزء سرمایه داران درجه اول اسلام شدند..[34].»

این سخن مقام معظم رهبری مستند به سخنان کلام امام علی و واقعیات مسلم تاریخ است که برادران اهل سنت خود به آن معتقدند. امام پس از حکومت عثمان فرمود: «بستگان پدری اش به همکاری اش برخاستند همچون شتران گرسنه ای که بهاران به علف زار بیفتند و با ولع عجیبی گیاهان را ببلعند. برای خوردن اموال خدا دست از آستین برآوردند.»[35]

نتیجه گیری
پیدایش هر حادثه ای درجوامع بشری در مرتبه ی اول معلول عملکرد خواص آن جامعه است که طبیعتاً چنین عملکردی تاثیر پذیری عوام را به دنبال دارد. خواص یا خواص حقّند یا خواص باطل؛خواص حق نیز در مقابل مظاهر دنیوی یا پایبند به حقند یا روی گردان از حق .بدیهی است که هر یک از این اقسام می تواند در پیدایش و عدم پیدایش فرایندهای تاریخی ،اجتماعی ،سیاسی و اقتصادی موثر باشد و در نتیجه جامعه را به صلاح یا فساد بکشاند .

در این مقاله عواملی همچون ریاست طلبی ،روحیه ی پیمان شکنی ملاحظات خویشاوندی و چرخش از موضع حق به عنوان عوامل سیاسی انحراف خواص از منظر نهج البلاغه معرفی و تبیین شدند و تمایل به ثروت اندوزی ،رشوه دهی و رشوه خواری و اختلاس و پولشویی جهت رسیدن به اهداف دنیایی وبهره گیری بیشتر از متاع دنیا به عنوان عوامل اقتصادی انحراف خواص مطرح گردید؛ که بیان و تبیین چنین عواملی  علاوه بر اینکه اطاعت امر  ولی امر مسلمین حضرت ایت الله خامنه ای و لبیک به ندای ایشان است می تواند چراغی فرا روی نسل امروز ، در ابعاد گوناگون به ویژه در عرصه ی رفتارهای سیاسی و اقتصادی و پاسداری از نظام اسلامی ما در برابر آفت ها و خطر های داخلی و خارجی قرار دهد. ان شالله.

 منابع و مآخذ

- قرآن کریم
- نهج البلاغه
_ بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ترجمه قربانعلی محمدی مقدم و علی اصغر نوایی یحیی زده، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، بی تا.
_ حکیمی،محمد،معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی،قم،موسسه بوستان کتاب،چاپ سوم،1388ش
_ یوسفی ،احمد علی،نظام اقتصاد علوی،تهران،پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،چاپ سوم،1387 ش
_ خاتمی، احمد، رسالت خواص، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1377 ش.
_ دنیوری، ابوحنیفه احمدبن داوود، اخبار طوال، محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چاپ چهارم، 1371 ش.
_ سلیمانی امیری، جواد، آزمون خواص در حکومت اسلامی، قم، ولاء منتظر، چاپ اول، 1390.
_ شهیدی، جعفر، نهج البلاغه، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی بی تا.
_ فیض الاسلام، علی نقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، تهران موسسه انتشارات فقیه، چاپ سوم، 1378 ش.
_ قربانی مقدم، محمد، بصیرت در نهج البلاغه، اصفهان انتشارات حیات طیبه، چاپ اول، 1389 ش.
_ قمی، عباس، سفینه البحار، تهران، کتاب فروشی سنایی، بی تا.
_ کریمیان صیقلانی، علی، ریزش ها در حکومت علوی، قم، نشر ادیان، چاپ اول، 1389ش.
_ مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ابی جعفر رشید الدین محمدبن علی ، قم، موسسه انتشارات علامه، 1412 ق.
_  محمدی نیا، اسدالله، نخبگان دیروز و امروز ، قم، سبط اکبر، 1388 ش.
_ مظلومی مراغه ای، مجتبی، عوامل انحراف خواص از منظر قرآن کریم، قم، حوزه علمیه قم، بی تا.
_ موسسه فرهنگی قدر ولایت، خواص و لحظه های تاریخ ساز 3-1 ، تهران ، چاپ ششم، 1388ش.
مقالات
_ ایزدی خالق آبادی، مرتضی ،عوامل انحراف خواص،پیامدها و راهکارهای جلوگیری از آن از دیدگاه نهج البلاغه،سایت راسخون،1390ش

_ علوی ،بتول ،فتنه در نهج البلاغه،انگیزه ها و شیوه های مقابله با آن،سایت راسخون 1394
_ رضایی مهر،حسین،نقش خواص در شکل گیری حادثه عاشورا،سایت راسخون ، بیتا
_ سلیمانی ، جواد ، نقش خواص در تضعیف حکومت علی علیه السلام ،سایت راسخون ،بیتا
_ اکبری زادگان،نوروز،جلوه ها و علل ریزش ها و رویش های فردی و اجتماعی در تاریخ صدر اسلام،سایت راسخون.

پی نوشتها:
 
1-طلبه سطح 2 مدرسه علمیه فاطمیه کرمان
[2] - ایزدی خالق آبادی ،مقاله عوامل انحراف خواص پیامد ها و راهکارهای جلوگیری از آن، ص 37
[3]-نهج البلاغه خطبه 3
2- جامع السعادت،ص349
[5] -محمد باقر مجلسی ،پیشین،جلد 1 ص 231
[6] -  نهج البلاغه خطبه 148 ص 275
[7] - بقره 100
[8] - نهج البلاغه خطبه 180،ص408
[9] -نهج البلاغه، کلام 8، ص 65
[10] - نهج البلاغه خطبه 3 ص 49
[11] - نهج البلاغه، نامه 71
[12] - نهج البلاغه، حکمت 453 ، ص 739
[13] -محمدی نیا، نخبگان دیروز و امروز، ص 114-115
[14] -نهج البلاغه،نامه 69 
[15] - قربانی مقدم ،بصیرت در نهج البلاغه، 102
[16] - نهج البلاغه نامه45
[17] -  خاتمی ،رسالت خواص صفحه 183
[18] - همان ، ص 24
[19] - اکبری زادگان ،مقاله جلوه ها و علل ریزش ها و رویش های فردی و اجتماعی در تاریخ صدر اسلام.
[20] - نهج البلاغه، خطبه 5
[21] -  خاتمی ،آزمون خواص در حکومت اسلامی، ص 198
[22] - کریمیان صیقلانی ،ریزش ها در حکومت علوی ص 78-77
[23] - احمد خاتمی ،آزمون خواص در حکومت اسلامی، ص222
[24] -  خاتمی،رسالت خواص 259
[25] - جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج1 ص 64
[26] - بحارالانوار (ط قدیم) ج6 ، ص 108
[27] - نهج البلاغه، حکمت 226
[28] - نهج البلاغه، حکمت 224
[29] -خاتمی،رسالت خواص،ص 252
[30] -   سلیمانی،مقاله نقش خواص در تضعیف حکومت علی
[31] -اکبری زادگان،مقاله جلوه ها و علل ریزش ها و رویش های فردی و اجتماعی در تاریخ
-[32] نهج البلاغه خطبه 44
[33]-همان 43
[34] - بیانات مقام رهبری در جمع فرماندهان لشکر 27
[35] - نهج البلاغه، خطبه 3