تبیان، دستیار زندگی

چرا به امام رضا (ع) ضامن آهو می گویند؟

ضامن آهو، از القاب مشهور امام رضا (ع) می باشد. امام رضا(ع) آهویی را که در دام شکارچی اسیر شده بود، ضمانت کرد تا آهو برود، به فرزندش شیر بدهد و برگردد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام رضا(ع)
هشتمین امام شیعیان امام رضا (ع) است. مرقد مطهر این امام همام در خراسان شهر مشهد قرار دارد. از این رو مردم کشورمان ارادت خاصی به این امام عزیز دارند. در این مطلب می خواهیم درباره زندگی امام رضا و القاب ایشان و این که چرا به ضامن آهو مشهور شده است، مطالبی را بیان کنیم.

علی بن موسی بن جعفر (ع)،معروف به امام رضا(ع) ،هشتمین امام شیعیان می باشد. این امام عزیز در یازدهم ذی‌القعده سال 148 هجری در مدینه متولد شدند و در پایان ماه صفر سال 203 قمری، به دست مأمون به شهادت رسیدند.

 پدر و مادر امام رضا(ع)

نام مبارک این حضرت علی می باشد. امام موسی کاظم (ع) هفتمین امام شیعیان ،پدر امام رضا (ع)می باشد.ایشان کنیه ابوالحسن را به فرزندشان  دادند و فرمودند این پسرم آقاى فرزندان من است و من کنیه خویش را به او داده‌‌ام. البته امام کاظم (ع) نیز کنیه‌شان ابو‌الحسن بوده است و این کنیه میان پدر و فرزند مشترک می باشد. به همین دلیل امام کاظم (علیه السّلام) را «ابو الحسن اوّل» و امام رضا (علیه السّلام) را «ابو الحسن دوم» مى‌نامند.

  امام کاظم (ع) نیز کنیه‌شان ابو‌الحسن بوده است و این کنیه میان پدر و فرزند مشترک می باشد. به همین دلیل امام کاظم (علیه السّلام) را «ابو الحسن اوّل» و امام رضا (علیه السّلام) را «ابو الحسن دوم» مى‌نامند.


 بنا بر قول برخی مورخان که از مادر این حضرت نقل قول کردند، فرموده است "هنگامیکه به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی وذکر «لااله‌الاالله» را می‌شنیدم اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی به گوش نمی‌رسید". نام مادر امام رضا (ع) نجمه می باشد. البته در این باره اختلاف نظر وجود دارد. مادر امام رضا (ع) از اهالی نوبه بوده است .برخی آن حضرت را خیزران نامیده‌اند و گفته‌اند که ایشان ام ولد و از اهالى نوبه بوده و اروى نام داشته و لقبش شقراء بوده است. برخى گفته‌‌اند اسم او نجمه و کنیه‌‌اش امّ‌البنین بوده و برخى نام آن بانو را تکتم دانسته‌اند. در روایتی آمده که مادر امام رضا (ع) پاک و پرهیزگار به نام نجمه بود و بعد از ولادت حضرت رضا (ع) او را طاهره نامیدند.

القاب مشهور علی بن موسی (ع)

مشهورترین لقب امام هشتم شیعیان، «رضا» است. رضا به معنای خشنودی است. امام محمدتقی (علیه‌السلام) امام نهم و فرزند ایشان دلیل  نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند:خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند.

یکی دیگر از القاب مشهور حضرت «عالم آل محمد» است. نقل شده است که امام کاظم (ع) به فرزندانش می‌گفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است.» این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان است. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ زمان خودش به‌ویژه علمای ادیان مختلف انجام داد؛  در همه آن‌ها با سربلندی تمام بیرون آمد، و همین می تواند دلیل کوچکی بر عالم بودن آن حضرت باشد. این توانایی و برتری امام در تسلط بر علوم، یکی از دلایل امامت ایشان است و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات کاملاً این مطلب روشن بوده که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.
ضامن آهو
یکی دیگر از القاب مشهور امام رضا(ع) ضامن آهو می باشد. آنچه بر سر زبانهاست اینگونه است که صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی را داشته و آهو شکارچی را مسافت زیادی به دنبال خود می‌دواند و سرانجام  خود را به دامن حضرت علی بن موسی الرضا (ع) که اتفاقاً در آن حوالی حضور داشت می‌اندازد. صیاد که می‌رود آهو را بگیرد، با ممانعت حضرت رضا (ع) مواجه می‌شود، ولی صیاد چون آهو را صید و حق شرعی خود می‌دانست، در گرفتن آن آهو پافشاری می‌کند.

 امام حاضر می‌شود، مبلغی بیشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد کند. شکارچی نمی‌پذیرد و به عرض می‌رساند: الا و بالله، من همین آهو را که حق خودم است، می‌خواهم و نه غیر آن را ... و آن وقت آهو به زبان می‌آید و سخن گفتن آغاز می‌کند و به عرض امام می‌رساند که من دو بچه شیری دارم که گرسنه‌اند و چشم به‌راه‌اند که بروم شیرشان بدهم و سیرشان کنم. علت فرارم هم همین است و حالا شما ضمانت مرا نزد این شکارچی بفرمایید که اجازه دهد بروم و بچه هایم را شیر دهم و برگردم و تسلیم صیاد شوم.

امام رضا (ع) هم ضمانت آهو را نزد شکارچی کرد و خود را به صورت گروگان در اختیار او قرار داد. آهو رفت و به‌ سرعت بازگشت و خود را تسلیم شکارچی کرد. شکارچی که این وفای به عهد را می‌بیند، منقلب می‌ شود و آن گاه متوجه می‌شود که گروگان او، علی بن موسی الرضا است. بدیهی است فوراً آهو را آزاد می‌کند و خود را به دست و پای حضرت می‌اندازد و عذر می‌خواهد و پوزش می‌طلبد. حضرت نیز مبلغ قابل توجهی به او می دهد و تعهد شفاعت او را در قیامت نزد جدش می‌کند و صیاد را خوشدل روانه می‌سازد. آهو هم که خود را آزاد شده حضرت می‌داند، اجازه مرخصی می‌طلبد و به سراغ لانه و بچه های خود می‌ رود.

 اگرچه داستان اولی برای امامان معصوم دیگر گفته شده و درباره امام رضا(ع) نیست، با این حال، تنها امام رضا به ضامن آهو شهرت یافته است تا آنجا که جزو القاب مشهور آن حضرت شمرده شده است. بسیاری از شیعیان امام رضا(ع) را با امام ضامن می‌شناسند.


 درباره این داستان نکاتی وجود دارد: اول اینکه در منابع شیعی این داستان به این صورت وجود ندارد ،اما شبیه این نقل در معجزاتی که منسوب به رسول خدا (ص)، امام سجاد و امام صادق (ع) است، وجود دارد.
همچنین آنچه که در منابع روایی معتبر در این زمینه مورد توجه قرار گرفته است داستانی متفاوت و در عین حال معقول و موجه می باشد. این داستان سال ها بعد از شهادت امام رضا (ع) اتفاق افتاده، و همان طور که گفتیم شبیه آن برای معصومان دیگر در زمان حیاتشان اتفاق افتاده است.
 شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا (ع) درباره ضامن آهو بودن امام رضا (ع) چنین می گوید:
ابوالفضل محمّد بن احمد بن اسماعیل سلیطى گفت: از حاکم رازى، دوست ابى جعفر عتبى شنیدم که می گفت مرا ابو جعفر به عنوان پیک پیش ابو منصور بن عبد الرزاق فرستاد،‏ روز پنجشنبه برای زیارت امام رضا (ع) از او اجازه خواستم. او در پاسخ به من گفت آنچه در بارۀ این مشهد (مرقد امام رضا) برای من اتفاق افتاده، برای شما نقل می کنم: در روزگار جوانی، نظر خوشی به طرفداران این مشهد نداشتم و در راه، به غارت زائران می‌ پرداختم، لباس‌ها، خرجی، نامه‌ها و حواله‌هایشان را به زور از آنان می‌ستاندم. روزی به شکار بیرون رفتم و یوزپلنگی را به دنبال آهویی روانه کردم. یوزپلنگ همچنان به دنبال آهو می‌دوید تا به‌ ناچار، آهو به کنار دیواری پناه برد و ایستاد. یوز هم در مقابل او ایستاد، ولی به او نزدیک نمی‌شد. هرچه کوشش کردم که یوزپلنگ به آهو نزدیک شود، به سمت آهو نمی رفت و از جای خود تکان نمی‌خورد، ولی هر وقت که آهو از جای خود (کنار دیوار) دور می‌شد، یوز هم او را دنبال می‌کرد. اما همین که به دیوار پناه می‌برد، یوزپلنگ باز می گشت تا آن که آهو به سوراخ لانه ‌مانندی، در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط شدم، پرسیدم: آهویی که هم اکنون وارد رباط شد، کجا است؟ گفتند: آهویی ندیدیم.

آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود آمدم، و رد پای او را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان رفتار نکنم. از آن پس، هر گاه که کار دشواری به من روی می‌آورد، و مشکلی در زندگی پیدا می‌کردم، بدین مشهد پناه می‌آوردم، و آن را زیارت و از خدای تعالی در آن جا حاجت خویش را مسئلت می‌کردم و خداوند نیاز مرا بر طرف می کرد.

من از خدا خواستم که پسری به من عنایت فرماید. خدا پسری به من مرحمت فرمود، و چون آن پسر بچه به حد بلوغ رسید، کشته شد؛ من دوباره به مشهد برگشتم و از خدا مسئلت کردم که پسری به من عطا فرماید و خداوند پسر دیگری به من ارزانی فرمود. هیچ گاه از خدای تبارک و تعالی در آن جا حاجتی نخواستم، مگر آن که حق تعالی آن حاجت را برآورد و این چیزی است از جمله برکات این مشهد (سلام الله علی ساکنه) که بر شخص من آشکار شد و برای خودم روی داد.
اگرچه داستان اولی برای امامان معصوم دیگر گفته شده و درباره امام رضا(ع) نیست، با این حال، تنها امام رضا به ضامن آهو شهرت یافته است تا آنجا که جزو القاب مشهور آن حضرت شمرده شده است. بسیاری از شیعیان امام رضا(ع) را با امام ضامن می‌شناسند.
امام رضا(ع)

امامت امام رضا(ع)

امامت حضرت رضا(ع) بارها توسط رسول خدا(ص)، پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان(ع) اعلام شده بود. به ویژه امام کاظم(ع) بارها در حضور مردم، آن حضرت را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرّفی کرده بودند که به یک نمونه از آنها اشاره می‌ شود: از محمّد بن اسماعیل بن فضل هاشمىّ چنین روایت شده است که‏ گفت: بر امام موسى کاظم(ع) وارد شدم در حالى که ایشان به شدّت مریض بودند، به حضرت عرض کردم: اگر خداى ناکرده براى شما اتّفاقى بیفتد- و خدا آن روز را نیاورد- به چه کسى رجوع کنیم (امام بعد از شما کیست)؟ فرمود: «به فرزندم علىّ، نوشته او، نوشته من است، و او وصىّ و جانشین من بعد از مرگم خواهد بود.

آن حضرت پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگى امور پرداخت، شاگردان پدر را به دور خودش جمع کرد و به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جدش امام صادق (ع) مشغول شد و در این راستا گام هاى بزرگ و استوارى برداشت. مدت امامت آن حضرت، حدود ۲۰ سال طول کشید که ۱۷ سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت. دوران امامت آن حضرت با دوران خلافت هارون الرشید و محمد امین و مامون مقارن بود.

با شهادت امام موسى کاظم(ع)، سیاست ضد علوى عباسیان با شکست مواجه شد. مردم بیش از پیش به اهل بیت عصمت(ع) گرایش پیدا کردند و این گرایش حتى در میان خانواده خلفا و درباریان نیز رسوخ کرد.

 
در واقع هجرت امام رضا(ع) یک مهاجرت سیاسى اجبارى بود که در سال 200 هجرى به دستور خلیفه وقت،مامون انجام شد. در جریان هجرت حضرت رضا(ع) سه مساله عمده ازجمله بیماری آن بزرگوار در اهواز، استقبال مردم در نیشابور و بیان حدیث‌ سلسلة الذهب و زندانی شدن در سرخس روی داد.


هجرت امام رضا (ع) به خراسان

در تاریخ اسلام هجرت های زیادی صورت گرفت که چندتا از این هجرت ها تاریخ ساز و موثر بودند. هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه، هجرت امیرالمومنین(ع) از مدینه به کوفه و مهاجرت امام حسین(ع) از مدینه به کربلا و هجرت امام رضا (ع) از مدینه به خراسان که هر یک از آنها  تاثیر بسزایی در گسترش گفتمان دینی داشته‌اند.

 همانطور که گفتیم امام رضا (ع) بعد از 17 سال حکومت در مدینه و و تبلیغ دین و ارشاد مردم، با نقشه و حیله مأمون عباسی، راه خراسان را در پیش گرفت. وقتی حکومت مامون استقرار پذیرفت. مامون ضمن نامه‌‌های متعدد از امام رضا(ع) خواست تا همراه بزرگان علوی به خراسان بیاید و چون با مخالفت امام رو به رو شد، پیکی برای انتقال امام رضا(ع) روانه مدینه کرد.

شیخ صدوق رحمه الله از محول سجستانی آورده است:
وقتی که فرستاده ی مامون برای بردن امام رضا علیه السلام از خراسان به مدینه آمد، من آنجا بودم. امام علیه السلام به منظور خدا حافظی و برای وداع، به مسجد النبی کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و مکرر با قبر پیامبر صلی الله علیه و آله وداع می کرد و بیرون می آمد و نزد قبر باز می گشت و با صدای بلند گریه می کرد. من به امام نزدیک شده، سلام کردم امام جواب سلام مرا داد، حضرت را در رفتن به سفر خراسان تهنیت و مبارک باد گفتم. امام فرمود: به دیدن من بیا زیرا از جوار جدم خارج می شوم و در غربت از دنیا می روم و در کنار قبر هارون مدفون می شوم! من همراه حضرت به خراسان رفتم، تا این که از دنیا رفت و در کنار قبر هارون به خاک سپرده شد.

مامون دستور داد امام رضا(ع) را از مسیر بصره، اهواز و فارس به مرو ببرند. چون می ترسید اگر امام از راه کوفه، جبل و قم حرکت کند، مهرورزى شیعیان این شهرها، حکومت مامون را به خطر اندازد.

در واقع هجرت امام رضا(ع) یک مهاجرت سیاسى اجبارى بود که در سال 200 هجرى به دستور خلیفه وقت انجام شد. در جریان هجرت حضرت رضا(ع) سه مساله عمده  ازجمله بیماری آن بزرگوار در اهواز، استقبال مردم در نیشابور و بیان حدیث‌ سلسلة الذهب و زندانی شدن در سرخس روی داد.

 مردم نیشابور از آن حضرت استقبال بی نظیری کردند، با توجه به این استقبال و بیان حدیث‌ سلسلة الذهب از سوی آن حضرت،حکومت عباسی شایع کرد که امام رضا(ع) ادعای الوهیت کرده، و بخاطر همین اتهام او را در سرخس زندانی  کردند. این واقعه نشان می‌‌دهد که پذیرش ولایتعهدی امری تحمیلی بود. با ورود امام به مرو، مامون برای انجام یافتن نقشه‌‌اش استقبال باشکوهی از امام به عمل آورد و پس از پذیرش ولایتعهدی از سوی امام، به نام امام سکه زد.

علی بن موسی الرضا

شرایط علمی زمان امام رضا (ع)

 در عصر امام رضا(ع) مراکز علمی زیاد و رو به افزایش بود. مدارس مختلف در همه علوم و به همه زبان‌ها و میان همه گروه‌ها پا گرفت. مدارس از جویندگان دانش در سطوح مختلف علمی و دین پر شد. به خصوص در زمان هارون الرشید و مأمون و در زمان امامت امام جعفرصادق (علیه‌السلام) و امام موسی كاظم (علیه‌السلام) و امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام).

 زمان زندگی امام رضا(ع) عصری بود که فرهنگ و فكر اسلامی به خوبی پایه گرفته بود و در آن زمان مؤسسین مذاهب فقهی مختلفی نیز زندگی می‌كردند. امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) پناه اهل فكر و معرفت بودند و با علمای فلسفه به مناظره و بحث می‌پرداختند و در حالی كه اهل فقه و شرع را هدایت و توجیه می‌كردند به محور آن‌ها تبدیل شده بودند.

مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت می‌گرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود.

مأمون قصد داشت با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عموم مردم درباره ائمه اهل بیت (علیهم السلام) داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «‌علم لدنّی‌» می‌دانستند، از بین ببرد. صدوق در این باره می‌گوید: «مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار می‌داد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود.»، اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمی‌شد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه می‌شود، ملتزم می‌گردید.

این مجالس کم کم مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که او متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برایش خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا (علیه‌السلام) مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی می‌شوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت دور کند. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.

 شهادت امام رضا (ع)

سرانجام مامون آن امام عزیز را به شهادت رسانید. در نحوه شهادت امام رضا (ع) نقل شده که مأمون به یکی از خدمتکاران خود دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام ازآن انار تناول کنند اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ کرد و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند.

مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار می‌داد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمی‌شد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه می‌شود، ملتزم می‌گردید.


همچنین از محمد بن جَهْم‏ نقل شده که امام رضا (علیه السلام) به انگور علاقه‌مند بود. زمانی که مأمون قصد کرد او را به قتل برساند، مقدارى انگور براى آن حضرت تهیه كردند و چند روز با سوزن‌هاى زهر آلود كه به کاری‌ترین زهرها آلوده شده بودند حبه‌های آن را آلوده به سمّ کردند. آنگاه آن‌ها را حضور امام رضا (علیه السلام) آوردند. حضرت رضا (علیه السلام) پس از تناول انگور زهر آلود رنجور شده و به این وسیله به شهادت رسید.

اباصلت هروی می‌گوید: وقتی مأمون از محضر امام (علیه السلام) خارج شد من داخل شدم. همین که حضرت مرا دید به من فرمود: «یَا أَبَا الصَّلْتِ قَدْ فَعَلُوهَا»، اباصلت! بالاخره کارخودشان را کردند. اباصلت در ادامه می‌گوید: «بعد از این جمله شنیدم که حضرت شروع به حمد و ستایش الهی کرد.

امام رضا (ع) در خراسان به شهادت رسیدند و امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است و سالانه زیارتگاه میلیون‌ها مسلمان از کشورهای مختلف است.
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .