اخلاق انتخاباتی و انتخابات اخلاقی (2)
پردهپوش باش نه پردهدَر!
تصور کنید کسی را که در دل تاریکی شب، گرفتار رگبار تندِ بارانی متراکم شده است. غرّش رعد و جهش برق، امانش را بریده. او از شدت ترس، انگشتانش را در گوش فرو برده که مبادا صدای مهیب صاعقه، او را به کام مرگ فرستد. این مثالی است برای جماعت "منافقان" در قرآن؛ میفرماید: َأوْ کصَیبٍ مِنَ السَّماءِ فیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحیطٌ بِالْکافِرین.(بقره/19)
تمثیلی است عجیب پر از نکتههای باریک معرفتی، لیک در بحث حاضر، استناد ما قسمتی از کریمه است که میفرماید: یجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فی آذانِهِم... یعنی انگشتان خود را در گوش فرو میبرند!
شما بگویید: کسی که در چنین شرایط دهشتباری قرار گرفته که نزدیک است از شدت صدای صاعقه، قالب تهی کند، ناخودآگاه، کدامیک از انگشتان خود را در گوش فرو میبرد؟
خواهید گفت انگشت اشاره را.
پس چرا خداوند در اینجا به صورت مبهم و کلی میفرماید: اصابع؟! در حالی که عرب، هر انگشت دست را نامی جداگانه نهاده است؛ انگشت شصت؛ «ابهام»؛ انگشت اشاره؛ «سبّابه»، انگشت میانی؛ «وُسطی»، انگشت خاتم؛ «بِنْصِر» و انگشت کوچک؛ «خِنْصِر».
اندکی تأمل، ما را به نکتهای رهنمون میکند و آن اینکه: انگشت "سبّابه"، همان انگشتی است که عامه مردم به هنگام ناسزا با آن به طرف مقابل، اشاره میکنند. از ماده سبّ یعنی فحش. و این، اوج عفت کلام خداست که به گونهای کاملاً مبهم سخن میگوید که مخاطب به معنای عرفی کلمه منتقل نمیشود!
یادمان باشد پردهدری و بیرون کشیدن حواشی از آرشیو زندگی خصوصی افراد، منش کسانی است که دستشان از منطق تهی است و از رویارویی مستقیم با حریف، هراس دارند.
پیوند به: