تبیان، دستیار زندگی

آیا غصه خوردن کنایه است؟ چرا؟ فارسی پایه هفتم

غصه خوردن کنایه از وجود ناراحتی و غم در دل است و غصه خوردن به معنای پنهان کردن غم و اندوه و اظهار نکردن ناراحتی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
کنایه چیست
همه ما گاهی مواقع در زندگی خود احساس ناراحتی می‌کنیم، اما این احساسات راه تقابلی دارد. احساس غم و اندوه می‌تواند به صورت گذرا اتفاق بیافد و هر فردی در دوره‌های مختلف زندگی غصه خوردن را تجربه می‌کند.

این به هیچ وجه غیرعادی نیست، غصه خوردن یک جور کنایه است که به معنی غم اندوه و ناراحتی است، پس غصه خوردن کنایه از ناراحتی است.

کنایه چیست

کنایه چیست؟

کنایه در لغت به معنای پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح سخنی است که دارای دو معنی دور و نزدیک است،که معنی نزدیک آن مورد نظر نیست اما گوینده جمله را چنان ترکیب می کند و به کار می برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل می شود.

روان خوانی درس فارسی پایه هفتم؛ ساده، روان و دارای انسجام متن است و از ترکیب های متنوع کنایی بهره گرفته است. 

در کنایه الفاظ همه خقیقی اند اما مقصود گوینده معنای حقیقی و ظاهری آن نیست. کنایه معمولا در یک جمله یا یک ترکیب به کار می رود. 

عباراتی مانند: غصه خوردن، دست و پا کردن، روی کسی را به زمین انداختن، شکم را صابون زدن، بند از بند گشودن، زبان در کشیدن، عنان گران کردن، دهان دوختن، پای در دامن آوردن، سر زخاک بر آوردن، دست ندادن، دست به سیاه و سفید نزدن ، دست روی دست گذاشتن و غیره همه کنایه هستند.

کِنایه در لُغَت به معنی پوشیده سُخَن گفتن است و هر گاه عِبارت یا جُمله ترکیبی در دو مَعنایِ دور و نزدیک به کار رَوَد به گونه ای که ذهنِ ما را از مَعنایِ نزدیک پی به معنایِ دورِ آن بِبَرَد این آرایه ایجاد می شود،بسیاری از تکیه کلام های روزانه و ضرب المثل ها نوعی کنایه هستند. به طور مثال:

ـ فلانی دَهانش بوی شیر می دهد (بچّه بودن  یا هنوز کودک هستی).
ـ دم  به تَله ندادن  (گیر نیفتادن).

ـ پا توی کفش کسی نکردن  (دخالت در کار کسی).    
ـ آب غوره نگیر (گریه نکن).

ـ پنبه را  از گوشت در بیاور  (خوب گوش کن).    
ـ پشتِ پا زدن (ترک کردن).

ـ  از کوره در رفتن (عصبانی شدن). 
 ـ آستین بالا زدن  ( آماده شدن).

ـ شکستنی است  (با احتیاط  حمل شود).    
ـ چهره بگشادن  (شاد شدن).

کنایه چیست

درس سفر نامه ی اصفهان؛  فارسی پایه هفتم

این درس چهاردهمین قصه از کتاب«قصه های مجید»نوشته هوشنگ مرادی کرمانی است.


کنایه چیست

لغات مهم درس سفر نامه ی اصفهان

قلم زنی: کندن نقش بر روی فلزات.
عین:مثل، مانند.

طاقت: تاب و توان. 
عمارت: ساختمان، بنا.

پلکیدن: آهسته و آرام حرکت کرن.
هر هر خندیدن: پیوسته و بیهوده خندیدن.

تو نخ چیزی رفتن: مشغول و متمرکز در کاری شدن.
کلافه شدن: سخت ناراحت شدن.

قراضه: خراب،کهنه و فرسوده. 
حوصله: صبر، تاب و تحمل.

بار و بندیل: اسباب و اساس.
ناشتایی: صبحانه.

عازم:‌ قصد کننده.
تک ودو: تلاش و تکاپو.

شوفر: راننده ی اتو مبیل در زبان فرانسه.
پوز خند: خنده ای به قصد تمسخر.  

بیتوته :‌شب در جایی ماندن.
اوقات تلخی: تند خویی.

دیزی: دیگ، آبگوشت.
رونق: رواج.

مناره: ستونی بلند در مسجد که در آن اذان می گویند.
آهان: بلی، آری.

کار دست کسی دادن: برای کسی مشکل درست کردن.
علاف: بی کار و سر در گم.

عازم: رهسپار.
گو شزد نمودن: یاد آوری کردن، تذکر دادن. 

کنایه چیست

معنی دو بیت درس سفر نامه ی اصفهان

به دریا نگاه می کنم تو را می بینم /  به صحرا نگاه می کنم تو را می بینم
به کوه و دشت و هر جایی نگاه می کنم / نشانه ای از قد و قامت بلند تو را می بینم. 

کله می کشید: سرک می کشید، نگاه می کرد.
کاغذ می نویسی: نامه می نویسی.

زد تو ذوقم: ناامیدم کرد.
بیتوته کردیم: ماندیم.

دم دمای: نزدیک.
بنا کرد: شروع کرد.

قراضه: کهنه.
غلات: گندم و جو.

عظیم: بزرگ.
مناره: گلدسته.

خوش نقش و نگار: زیبا.
علاف: بیکار.

عیال: همسر.
سر به فلک کشیده: بسیار بلند.

کیف کرد: لذت برد.
تصدیق کردن: تایید کردن.

کنایه چیست

کنایه های درس سفر نامه ی اصفهان                                                                       

از کوره در می رود: کنایه به این است که خشمگین می شود.
تونخش رفتم: کنایه به این است که روی آن تمرکز کردم.

کلافه شدم: کنایه به این است که خیلی ناراحت شد. 
از زبان افتاد: کنایه به این است که از پرحرفی  خسته شد.

تو ذوقم خورد: کنایه به ناراحت و نا امید شدن است.
دلم پرپر می زد: کنایه به این است که مضطرب و بی قرار بودم.

تخت خوابیدم: کنایه به راحت خوابیدم.
هفت پادشاه را به خواب دید: کنایه به به خواب عمیقی فرو رفتن است.

مُخش عیب کرد: کنایه به این است که کسی دیوانه شد.
کار دستش داد: کنایه به این است که برایش مشکل درست کرد. 

جاخورد: کنایه به تعجّب کردن است.
گوشزد نمود: کنایه به یاد آوری کردن است.

زیر بار رفت: کنایه به پذیرش مسئولیت است یعنی مسئولیت را پذیرفت.
لب و لوچه اش تو هم رفت: کنایه به این است که اخم کرد و غمگین شد.

یک سطل آب سر او ریختند: کنایه به او را نا امید کردند.
به دلش نشست: کنایه به اینکه برایش جالب بود.

پوزخند زد: کنایه به خنده ی تمسخر آمیز کردن است.
گوشش بدهکار نبود: کنایه به این است که توجهی نمی کرد.

جگرش را خون کرد: کنایه به اینکه او را بسیار رنجاند.
خرش از پل گذشت: کنایه از به مقصودش رسیدن است.

برایش روضه خواندم: کنایه به سعی در قانع کردن است.
عین خیالش نبود: کنایه از توجه نداشتن به امور است.

علاف بودم: کنایه از اینکه بلاتکلیف و بی کار بودم.
اوقات تلخی کردن: کنایه از عصبانی شدن است. 

دل شوره داشتن: کنایه از نگران بودن است.
روی دستم کله می کشید: سرک می کشید، پنهانی نگاه کردن به نوشته.

لب و لو چه تو هم رفتن:‌کنایه از اخم کردن، غمگین شدن.
پر پر زدن دل: کنایه از نهایت اضطراب و بی تابی.

توذوق کسی زدن کنایه از مایوس و ناامید کردن کسی.
از زبان افتادن: کنایه از خسته شدن از پر حرفی، به کنایه نتوانستم حر ف بزنم.

 

کنایه چیست

جواب سوالات درک داستان این درس

انگیزه مجید از نوشتن سفرنامه چه بود؟
قصد داشت سفرنامه اش را به کتاب تبدیل کند.

چه درس ها و عبرت هایی از سفر می توان گرفت؟سراسر سفر پند و عبرت است و موجب تکامل و پختگی شخصیت و رفتار ما می شود.

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .