متنی زیبا ویژه روز پدر؛ پدرم دلواپس آینده برادرم است، اما حتی یک بار هم ...
کاربری در یکی از کانالها، مطلبی تامل برانگیز درباره روابط اعضای خانواده منتشر کرد که ممکن است تلنگری باشد برای افرادی که احساسات و عواطف خود را برای خانواده آشکار نمیکنند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : دوشنبه 1399/12/04 ساعت 11:57
پدرم دلواپس آینده برادرم است، اما حتی یک بار هم اتفاق نیفتاده که باهم به کافی شاپ بروند، در خیابان قدم بزنند و گاهی بلند بلند بخندند.
برادرم نگران فشار کاری پدرم است، اما حتی یکبار هم نشده خواسته هایش را به تعویق بی ندازد تا پدر برای مدتی احساس راحتی کند.
مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمی برد اما حتی یکبار هم نشده که با من در مورد خوشبختیام صحبت کند و بپرسد: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال می کند؟
من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار می شوم، اما حتی یکبار نشده که دستش را بگیرم، با او به سینما بروم، باهم تخمه بشکنیم، فیلم ببینیم و کمی به او آرامش بدهم.
انگار نیرویی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهانمان را بسته تا مبادا چیزی در مورد دلتنگی مان بگوییم.
تکلیف مان را با خودمان روشن نمی کنیم.
یکدیگر رادوست می داریم اما آنقدر شهامت نداریم که دوست داشتن مان را ابراز کنیم.
از یک جا به بعد باید این سکوت خطرناک را شکست و راه افتاد.
از یک جا به بعد باید پدربه پسرش بگوید که چقدر دوستش دارد.
از یک جا به بعد باید پسر دست پدر را بگیرد و باهم قدم بزنند.
از یک جا به بعد باید مادر پسرش را به یک شام دونفره دعوت کند.
از یک جا به بعد باید پسر در گوش مادرش بگوید: چقدر خوب است که تو را دارم.
برادرم نگران فشار کاری پدرم است، اما حتی یکبار هم نشده خواسته هایش را به تعویق بی ندازد تا پدر برای مدتی احساس راحتی کند.
مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمی برد اما حتی یکبار هم نشده که با من در مورد خوشبختیام صحبت کند و بپرسد: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال می کند؟
من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار می شوم، اما حتی یکبار نشده که دستش را بگیرم، با او به سینما بروم، باهم تخمه بشکنیم، فیلم ببینیم و کمی به او آرامش بدهم.
ما از نسل آدمهای بلاتکلیف هستیم.
ازیک طرف در خلوت خود، دلمان برای این و آن تنگ می شود،از طرف دیگر وقتی به هم میرسیم لال مانی میگیریم!انگار نیرویی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهانمان را بسته تا مبادا چیزی در مورد دلتنگی مان بگوییم.
تکلیف مان را با خودمان روشن نمی کنیم.
یکدیگر رادوست می داریم اما آنقدر شهامت نداریم که دوست داشتن مان را ابراز کنیم.
ما آدمهای بیچارهای هستیم!
آنقدر در بیان احساساتمان حقیر و ناچیزیم که صبر میکنیم تا وقتی عزیزی را از دست دادیم، تا آخر عمر برایش شعر بگوییم.از یک جا به بعد باید این سکوت خطرناک را شکست و راه افتاد.
از یک جا به بعد باید پدربه پسرش بگوید که چقدر دوستش دارد.
از یک جا به بعد باید پسر دست پدر را بگیرد و باهم قدم بزنند.
از یک جا به بعد باید مادر پسرش را به یک شام دونفره دعوت کند.
از یک جا به بعد باید پسر در گوش مادرش بگوید: چقدر خوب است که تو را دارم.
بیشتر بخوانید:
جملات زیبای تبریک روز پدر برای مهربان پدران آسمانی
جملات زیبای تبریک روز پدر برای مهربان پدران آسمانی
و چه خوب است از یک جا به بعد همینجا باشد،از همین جا که این نوشته تمام شد..
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .