در استقبال روز مادر
مادر چه وظایفی بر عهده دارد؟
مادر اولین کسی است که با نوزاد ارتباط برقرار می کند. او اولین پل زندگی اجتماعی نوزاد است. اگر مادربه وظایف اش نظیر در آغوش گرفتن نوزاد، صحبت کردن با او، غذا دادن و حمام کردن علاقه نداشته باشد، نوزاد به راحتی با او ارتباط برقرار نمی کند.
مادری که در خواباندن نوزاد مهارت داشته باشد، نوزاد به راحتی با او ارتباط برقرار میکند. طرز خواباندن نوزاد، ساعت خواب، تمیز بودن، سیر یا گرسنه بودن در زمان خواب، درجه حرارت و تهویه مناسب اتاق خواب، مهارت هایی است که مادر با علاقه میآموزد و بکار میگیرد.
اگر دختران را از کودکی به وظایف مادری آشنا و علاقمند کنیم، زمانی که مسولیت و وظایف مادری را بر عهده میگیرند سرخورده و نا امید نمیشوند و یا اگر پسر را به دختر ترجیح دهیم و تبعیض قائل شویم، دختر علاقه و آمادگی برای بچه داری ندارد و در برابر وظایف مادری مقاومت میکند.
دختری که نگهداری و مراقبت از فرزندان را کم اهمیت میداند، آمادگی آموختن مهارت های مادری، همدردی، توجه و مراقبت را ندارد.
بررسیها نشان میدهد که در برخی موارد مادرانی که وظایف شان را به درستی انجام نمی دهند، زندگی مشترک شان به شکست منجر میشود. زیرا مادری که احساس میکند در زندگی شکست خورده است، به فرزندانش محبت نمیکند. با ناراحتی و اکراه وظایفاش را انجام میدهد و بنای خانواده پاشیده میشود.
البته باید مشکل مادر را ریشه یابی و حل کرد. عدم آمادگی برای زندگی مشترک و همکاری، نارضاینی و ناامیدی از زندگی مشترک، ناتوانی در کمک به فرزند، خستگی مادر شاغل پس از بازگشت به منزل، شرایط افتصادی سخت و مشکلات برای تهیه غذا و مایحتاج کودک برخی ازدلایل مشکلات مادر بشمار میآیند.
با بررسی وضعیت کودکان ناسارگار به این نتیجه میرسیم که بسیاری از آنان با مادر مشکل دارند. مادری که از جایگاه و وظایف خود ناراضی است، مشکلات زیادی را برای خانوده به ویژه فرزندان به وجود میآورد.
بنابر تحقیقات، مهمترین علاقه مادران، حمایت از فرزندان است، اما این حمایت باید در حد اعتدال باشد. مادری که بیش از حد به فرزندش علاقه دارد او را به خود وابسته و زندگیاش را کنترل میکند. در نتیجه فرزندش نمیتواند مستقل باشد و در اجنماع موفق شود.
خانم 70 ساله ای با پسر 50سالهاش زندگی میکرد. فرزندش به ذات الریه مبتلا شده بود. او خود را سرزنش می کرد که برای سلامت فرزندش کوتاهی کرده است و خود را مسئول بیماری پسرش میدانست.
او احساس مسئولیت بیش از حد به فرزندش داشت و او را به خود وابسته کرده بود. تلاشی برای ورود او به جامعه و زندگی اجتماعی نمیکرد.
مادری که با همسر رابطه خوب دارد، فرزند را به پدر علاقمند میکند. در غیر این صورت شاید نتواند بین پدر و فرزند علاقه ایجاد کند.
مادر باید فرزند را به زندگی اجتماعی علاقمند کند و شرایطی را فراهم کند تا تجارب اجتماعی جدید در بین خانواده، افوام و دوستان کسب کند.
اگر مادر فرزندش را فقط به خود علافمند کند، او همیشه به دنبال حمایت مادر است. از کسانی که تصور میکند در جلب محبت مادر با او رقابت می کنند عصبانی میشود. تاب تحمل توجه مادر به پدر، خواهران و برادران را ندارد.
کودک وابسته به مادر وقتی از او دور میشود ناراحت میشود. زیرا میخواهد مورد توجه و محبت مادر باشد. در بین کودکان ناسازگار شاهد کودکان لوسی هستیم که با روشهای مختلف از جمله سرسختی، گریه، دعوا و دادزدن، نخوابیدن، آب خواستن در جلب محبت مادر میکوشند. کودک ترسو کودک لوسی است که میخواهد لوس بماند. کودکان لوس از تنهایی در تاریکی می ترسند و گریه میکنند تا جلب توجه کنند.
کودکان ناز پرورده بیماری را روش خوبی برای جلب توجه میدانند. چنین کودکانی پس از بهبود ناسازگار میشوند. زیرا دیگر مورد توجه نیستند و با ناسازگاری اننقام کم توجهای را از اطرافیان میگیرند.
دختری مدت ها در بیمارستان بستری بود. پزشکان و پرستاران با توجه زیاد او را لوس کردند. پس از بازگشت به خانه ابتدا مرکز توجه والدین بود. ولی پس از گذشت چند هفته آنان کمتر به او توجه کردند. همه خواستههای او را برآورده نکردند. او برای جلب توجه انگشتاش را می مکید و تظاهر میکرد هنوز در بیمارستان بستری است تا به خود و والدین یادآوری کند که هنوز بیماراست و به رسیدگی و توجه نیاز دارد.
نویسنده: آلفرد آدلر
اگر دختران را از کودکی به وظایف مادری آشنا و علاقمند کنیم، زمانی که مسولیت و وظایف مادری را بر عهده میگیرند سرخورده و نا امید نمیشوند و یا اگر پسر را به دختر ترجیح دهیم و تبعیض قائل شویم، دختر علاقه و آمادگی برای بچه داری ندارد و در برابر وظایف مادری مقاومت میکند.
دختری که نگهداری و مراقبت از فرزندان را کم اهمیت میداند، آمادگی آموختن مهارت های مادری، همدردی، توجه و مراقبت را ندارد.
بررسیها نشان میدهد که در برخی موارد مادرانی که وظایف شان را به درستی انجام نمی دهند، زندگی مشترک شان به شکست منجر میشود. زیرا مادری که احساس میکند در زندگی شکست خورده است، به فرزندانش محبت نمیکند. با ناراحتی و اکراه وظایفاش را انجام میدهد و بنای خانواده پاشیده میشود.
البته باید مشکل مادر را ریشه یابی و حل کرد. عدم آمادگی برای زندگی مشترک و همکاری، نارضاینی و ناامیدی از زندگی مشترک، ناتوانی در کمک به فرزند، خستگی مادر شاغل پس از بازگشت به منزل، شرایط افتصادی سخت و مشکلات برای تهیه غذا و مایحتاج کودک برخی ازدلایل مشکلات مادر بشمار میآیند.
با بررسی وضعیت کودکان ناسارگار به این نتیجه میرسیم که بسیاری از آنان با مادر مشکل دارند. مادری که از جایگاه و وظایف خود ناراضی است، مشکلات زیادی را برای خانوده به ویژه فرزندان به وجود میآورد.
بنابر تحقیقات، مهمترین علاقه مادران، حمایت از فرزندان است، اما این حمایت باید در حد اعتدال باشد. مادری که بیش از حد به فرزندش علاقه دارد او را به خود وابسته و زندگیاش را کنترل میکند. در نتیجه فرزندش نمیتواند مستقل باشد و در اجنماع موفق شود.
مادری که احساس میکند در زندگی شکست خورده است، به فرزندانش محبت نمیکند. با ناراحتی و اکراه وظایفاش را انجام میدهد
خانم 70 ساله ای با پسر 50سالهاش زندگی میکرد. فرزندش به ذات الریه مبتلا شده بود. او خود را سرزنش می کرد که برای سلامت فرزندش کوتاهی کرده است و خود را مسئول بیماری پسرش میدانست.
او احساس مسئولیت بیش از حد به فرزندش داشت و او را به خود وابسته کرده بود. تلاشی برای ورود او به جامعه و زندگی اجتماعی نمیکرد.
مادری که با همسر رابطه خوب دارد، فرزند را به پدر علاقمند میکند. در غیر این صورت شاید نتواند بین پدر و فرزند علاقه ایجاد کند.
مادر باید فرزند را به زندگی اجتماعی علاقمند کند و شرایطی را فراهم کند تا تجارب اجتماعی جدید در بین خانواده، افوام و دوستان کسب کند.
اگر مادر فرزندش را فقط به خود علافمند کند، او همیشه به دنبال حمایت مادر است. از کسانی که تصور میکند در جلب محبت مادر با او رقابت می کنند عصبانی میشود. تاب تحمل توجه مادر به پدر، خواهران و برادران را ندارد.
کودک وابسته به مادر وقتی از او دور میشود ناراحت میشود. زیرا میخواهد مورد توجه و محبت مادر باشد. در بین کودکان ناسازگار شاهد کودکان لوسی هستیم که با روشهای مختلف از جمله سرسختی، گریه، دعوا و دادزدن، نخوابیدن، آب خواستن در جلب محبت مادر میکوشند. کودک ترسو کودک لوسی است که میخواهد لوس بماند. کودکان لوس از تنهایی در تاریکی می ترسند و گریه میکنند تا جلب توجه کنند.
کودکان ناز پرورده بیماری را روش خوبی برای جلب توجه میدانند. چنین کودکانی پس از بهبود ناسازگار میشوند. زیرا دیگر مورد توجه نیستند و با ناسازگاری اننقام کم توجهای را از اطرافیان میگیرند.
بیشتر بخوانید
نویسنده: آلفرد آدلر