تبیان، دستیار زندگی

پاییز، فصل عاشقی است

باز هم پاییز آمده است تا در مکتب باران، درس عاشقی و با هم بودن را در هیاهوی خش خش برگ‌ها دوره کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جملات پاییزی
سلام پاییز! این بار مرا هم عاشق کن!

پاییز آمد تا بار دیگر با قدم زدن بر برگ‌های زرد سرگردان در خیابان‌ها؛ آرامشی دهد و بگوید آرام باش غصه‌ها می‌روند و شادی‌ها باز خواهند گشت.

هر سال در فصل پاییز، عاشق‌تر می‌شوم چون تو را در پاییز از خالقت هدیه گرفتم. بودنت مبارک پاییزی من!

باز هم پاییز، باز هم چتر دونفره، باز هم فصل عاشقی و دل سپردن.

برگ‌های پاییزی فرو می‌افتند تا به انسان بگویند: "به خود غره مشو، غرور از عرش به فرش می‌کِشاند تو را!"

عمر ما همچون برگی پاییزی در دست باد تقدیر است، به کجا می‌شتابد این دوران؟!

باز پاییز، باز هم باران‌های پیاپی، باز هم دلتنگی‌های گذشته، تمام فصل‌های پس از تو پاییز است.

همچون درختی پاییزی که تمام برگ‌هایش را تندباد حوادث به یغما برده، عریان از آرزوهایم شده‌ام و در انتظار بهاری که هرگز نخواهد آمد!
یک میز دو نفره، دو فنجان چای، چند قطره باران و هوای پاییزی. آرامشی به وسعت بی‌کران.

بوی پاییز! عطر مخصوص عاشقان است که وعده دیدار می‌دهد به عشاق و پایان دلتنگی‌ها.

پاییز، بهار من است چرا که لحظات با تو بودن را مکرر و مستمر می‌سازد. «من»، «تو»، «پاییز» و دیگر «هیچ»!

باز هم فصل عطر نمدار شدن خاک آمد، باز هم باران پاییزی برای شستن غم‌های دل‌ها آمد.

جملات پاییزی
قدم بر برگ‌های افتاده به پای پاییز می‌گذارم تا بر آرزوهای بر باد رفته خود پا گذاشته و قامت خم شده‌ام را صاف گردانم.

تب تند پاییز ندای آمدن زمستانی را دارد که دلم را در برابر تو سخت و سرد خواهد کرد. من نبودت را تاب خواهم آورد!

برگ‌های رنگین پاییز گواه زیستن و جاری بودن را می‌دهند. گرچه بر خاک افتاده‌ای، باز هم زیست کن، زندگی جاری است.

شاید پاییز فصل سردی دل‌ها باشد اما به اُفق خیره شو! بهاری در راه است بی‌تردید.

پاییز آمد! تا بار دیگر نقاشی پروردگار را به رُخ آدمی بکشاند. زیبا باشیم و زیبا پسند.

هوا، هوای عاشقی است. هوا، هوای پاییز و بیرون آوردن چتر دونفره از پستوی خانه است تا بار دیگر با موسیقی برگ‌های ترک‌های افتاده بر زمین عاشقی کنیم.

پاییز است و فصل شکرگذاری برگ‌هایی که در سجده پرودگار خویش سر به مُهر زمین گذاشته‌اند. شاکر باشیم.

از هُرم گرمای تابستان به خنکای پاییز پناه آورده‌ام. پاییز است و آرامش بی انتها.

پاییز تفسیر «سَتّارُ العُیُوب» بودن خدا است. پاییز رازدار اشک‎‌های من است در فراق تو زیر باران‌های پی در پی.

شش ماه از آغاز سال را تاب آورده‌ام تا در خرانی چندباره، روی همان صندلی همیشگی، نبودنت را با اشک‌های ابرهای پاییزی به سوگ بنشینم.

پنجره را بگشا و نفسی از پاییز بگیر. آمده باز هم؛ فصل عشق بازی برگ و باد در هیاهوی تراکم قدم‌های عابران.

درهای خانه را به روی تابستان بسته‌ام و پنجره دل را رو به پاییز گشوده‌ام. شاید که باز هم از این کوچه گذر کنی!

رسم عاشقی را از پاییز باید آموخت! برگ‌ها دل از درختان ربوده‌ و رفته‌اند، اما درختان یک سال دیگر همان جا به انتظار ایستاده‌اند.

جملات پاییزی
تو باز خواهی گشت! هوای پاییز بی‌رحمانه عاشق است.

اشعار به کُما رفته، در پاییز به رقص می‌آیند! عجیب معجزه‌گر و احیا کننده است این فصل از سال.

پاییز آسمانش را به آغوش گرفته تا بغضش را بشکند و اشک‌هایش را جاری سازد. همچون پاییز به آغوشم بکش!

در هیاهوی برگ‌های خشک پاییزی، دلمان را تازه و بهاری نگه داریم.

دست‌هایم را از زیر چتر بیرون می‌آورم تا کمی برکت به یغما ببرم!

پس از تو، من همنشین پاییز شده‌ام تا یاد بگیرم چگونه در برابر بی‌رحمانه‌ترین ضربات باد و باران سرنوشت تاب آورم و قد خم نکنم!

وعده دادی پاییز بعد باز می‌گردی! پاییزها بی‌شمار گشته‌اند و تو نیامدی.

آسمان بغض تمام فصول بی تو بودن را در دل پاییز می‌شکند. بیا و پایان بخش این غم‌های بی‌پایان باش.

قرار ما؛ فصل عاشقی، خیابان برگ‌های پاییزی، کوچه باران‌زده، ساعت همیشگی!

پاییز که رسید، کارها را تعطیل کنید! دکان‌ها را ببندید! چترها را باز کنید و فقط عاشق شوید!

اناری را کنار گذاشته‌ام تا در خزان تنهایی‌هایمان، برای جشن وصال! بشکنیم و دانه‌هایش را در دهان هم بگذاریم.

پاییز فصل دلتنگی زمین است در فراق پروردگار! پاییز فصل عاشقی مرید است و مراد.

بمان! همچو باران برای پاییز. تو بمان!

تو رفتی و من در سوگ تو؛ همچون برگ‌های پاییزی، موهای خود را به دست رنگ‌ها سپردم تا نهان کنم غصه نبودت را!

پاییز است و سکوت و باران و شب و خیابانی بی‌انتها. بیا!

دلم را همچو برگی پاییزی از خودت رنجاندی و به زیر پا افکندی، من گذشته‌ام از تو! اما بدان رسم عاشقی این نیست.

پاییز را دوست دارم، مانند برگی افتاده از درخت که باز هم با موسیقی باد و باران در فراق درخت، می‌رقصد! امید وصال را از برگ‌های پاییزی آموخته‌ام!

جملات پاییزی
پاییز شده است! کوله بارت را ببند تا مهمان چای دونفره، روی هیزم‌های خشک، در میان انبوهی از برگ‌های زرد روی زمینت کنم.صبر و استقامت را از پاییز بیاموزیم که در تندباد باران‌ها به امید روشنایی بهارِ پس از زمستان، تاب آورده است.

همچون پاییز بخشنده باشیم! برگ‌ها و قطرات بارانش را بی‌محاسبه، می‌بخشد و می‌گذرد.

خداوند پاییز را خلق کرد تا مرگ برگ‌ها و احیای آنها در بهار را یادآور ما شود. آری! رسم رستاخیز این است.

خوبی‌ها را نشمارید! پاییز در بخشش برگ‌ها بی‌حسابی می‌کند!

همچو پاییز، بی‌شمارش شاکر پروردگار باشیم! بی‌حساب، باران را به سنگ‌فرش‌های خیابان می‌بخشد.

پروردگارا! همچو برگی پاییزی در برابر عظمت بی‌کران تو سر به زمین می‌نهم و سجده شکر مخلوق تو بودن را به جا می‌آورم.

عطر نم‌دار شدن خاک به جانم افتاد. رسم پاییز عجب حال و هوایی دارد.

هرگز نه در بهار، نه در تابستان و نه در زمستان؛ اینگونه شاهد عشق‌بازی زمین و آسمان نخواهیم بود.

یک فنجان چای داغ و یک آسمان باران پاییزی؛ همین برای زیستن کافیست!

جملات پاییزی

پیام تبریک برای متولدین پاییز

سالروز زمینی شدن فصل عاشقی است. تو ای پاییزی من، میلادت مبارک.

باز هم پاییز آمده است تا در مکتب باران، درس عاشقی و با هم بودن را در هیاهوی خش خش برگ‌ها دوره کند.



خوشبختی یعنی زاییده فصل حضرت پاییز باشی و بس!

من پاییزی‌ام! لبریز از رنگ‌های عشق پسند.

برگی پاییزی از درخت به زمین افتاد و تو از آسمان به قلبم! زمینی شدنت در فصل عشاق مبارک.

تو در زیباترین و رنگین‌ترین فصل خدا به دنیا آمدی. پاییز فصل توست.

هر سال در فصل پاییز، عاشق‌تر می‌شوم چون تو را در پاییز از خالقت هدیه گرفتم. بودنت مبارک پاییزی من!
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .