تبیان، دستیار زندگی

فواید پرسشگری در کودکان

چرا باید به سوالات کودکان پاسخ دهیم؟

بچه‌ها با کنجکاوی ذاتی‌شان می‌خواهند سوال کنند تا چند معنایی‌های زندگی‌شان را برای خودشان حل کنند و به معنای واحدی از زندگی برسند!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
کودک
زهرا‌ شکیب‌مهر: قبل از اینکه درباره این حرف بزنیم که واکنش ما به سوال های بچه‌ها چطور باید باشد بیایید به این فکر کنیم که اساسا چرا ما نه تنها نباید سوال‌های بچه ها را جواب بدهیم بلکه باید تشویق‌شان کنیم به پرسشگر بودن. اصلا چه فایده‌ای دارد که فرزند ما زیاد سوال بپرسد؟ حالا از ما یا از خودش!

سقراط که احتمالا معرف حضورتان است معتقد بود تنها روش موجه یادگیری همین پرسشگری است. یعنی بچه‌ها و ایضا بزرگترها باید بپرسند تا یاد بگیرند. این پرسش‌ها هستند که راه را برای آدمیزاد مشخص می‌کنند. کمک می‌کنند از سطح به عمق برویم و به درک جدید برسیم.

حالا ما با سوال‌های بچه‌ها چه کار می‌کنیم؟ چقدر سعی می‌کنیم از دل سوال‌شان سوال‌های جدید خلق کنیم که ذهن‌شان فعال‌تر شود و بیشتر درگیر یادگیری شوند؟ در ذهن زنده و یادگیرنده پرسشگری هرگز تمامی ندارد؛ پرسش‌ها تغییر شکل می‌دهند و تبدیل به سوال‌های جدید می‌شوند و مسیرها و روش‌های جدید تفکر را ایجاد می‌کنند.

پرسشگری محرک و بهبود دهنده تفکر است؛ فکر کنید در علوم مختلف دیگر سوالی نباشد! چه اتفاقی برای آن علم می‌افتد؟ علم بچه ها چه چیزی است جز تجربه‌های زیسته‌شان؟ اگر بچه‌ها در تجربه‌های‌شان دنبال بهترین تفسیرهایی که مال خودشان است باشند و مستقل از ما و بقیه فکر کنند چقدر در آینده مسئول‌تر و معقول‌تر خواهند بود؟

چه معیاری را باید در نظر بگیریم که کِی "الان" واقعی است؟ ما بزرگسالان کمتر به این چیزها فکر میٰکنیم چون طی سالیان نور پرسشگریِ بالقوه در ما خاموش شده...


بچه‌هایی که با کنجکاوی ذاتی‌شان می‌خواهند سوال کنند تا چند معنایی‌های زندگی‌شان را برای خودشان حل کنند و به معنای واحدی از زندگی برسند! همان "معنای زندگی" که حلقه مفقوده خیلی از ما بزرگترها در زندگی‌مان است و نداشتن‌ش باعث شده زندگی‌مان خیلی وقت‌ها پوچ و بی‌هدف باشد!

تمام چیزهایی که برای ما معمولی است برای بچه ها ایجاد سوال می‌کند. مثلا به عنوان بزرگسال کمتر پیش می آید به این فکر کنیم که کلمه "الان" دقیقا یعنی چی؟ اگر من می گویم "الان" دارم این‌ها را می نویسم و شما هم می‌گویید "الان" دارید این‌ها را می‌خوانید کدام "الان" واقعا "الان" است؟

چه معیاری را باید در نظر بگیریم که کِی "الان" واقعی است؟ ما بزرگسالان کمتر به این چیزها فکر میٰکنیم چون طی سالیان نور پرسشگریِ بالقوه در ما خاموش شده... خیلی آهسته و به مرور پرسش‌ها جای خودشان را به یک سری جواب‌ها و پیش‌فرض‌ها داده‌اند. پیش‌فرض‌هایی که بدون آن که بدانیم کاملا قطعی تصورشان می‌کنیم. آن قدر قطعی که اصلا دیگر در انتخاب‌ها و تصمیمات روزمره نمی‌بینیم‌شان! فلان چیز فلان‌طور است ولاغیر و تمام!

تجربه هایمان را تفسیر کردیم و تبدیل شدیم به بزرگسالانی با قاطعیت در تفسیر که خیلی وقت ها ابدا حاضر نیستیم مسئله‌ای را از دیدگاه های دیگر بررسی کنیم. ما هم در کودکی عادت داشتیم سوال داشته باشیم و با جواب‌ها تجربه‌هایمان را تفسیر کنیم.

اما بچه‌ها تجربه‌ها را قطعی تفسیر نمی‌کنند. آن‌ها چیزی به اسم اطمینان خاطر ندارند و موتور محرک پرسشگری‌شان نادانسته‌های‌شان است نه پاسخ‌ها.

ما بزرگسالان در زندگی روزمره مان اگر این مهارت را داشته باشیم که از دیدگاه‌های دیگر به موضوعی نگاه کنیم خیلی وقت‌ها حل مسائل برایمان آسان‌تر می‌شود. حالا فکر کنید ما اگر با جواب ندادن صرف به بچه‌ها و تقویت کردن قوه پرسشگری‌شان این مهارت توانایی دیدن خود و جهان از دیدگاه‌های متفاوت را در آن‌ها زنده نگه داریم چه کار بزرگی کرده‌ایم و چقدر در راه پیدا کردن معنای زندگی به بچه‌ها کمک کرده‌ایم!