این روزها هوای پدران را بیشتر داشته باشیم!
دوست داشتم بروم کنارش آرام دستش را بگیرم شانهاش را ببوسم و بغلاش کنم، شاید به خاطر اینکه سالهاست دلتنگ بوی پدری هستم که سختیهای بسیاری کشید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1399/04/22 ساعت 14:51
کامران بانجی/خبرنگار همشهری: داستانی از او نمیدانم. فرصت هم نشد از خودش از اسم اش از زندگی اش و از بچههایش بپرسم. وارد آسانسور که شد سلام آرامی داد همان دم، با فاصله از ما با دستهایی مشت کرده سر به پایین گرفت و ایستاد.
حدودا شصت ساله و چهرهاش شبیه همه پدرهای مهربان. بی اراده حرفهای داخل آسانسوری مان را تمام کردیم. ساکت شدیم. به احترام مرد! مرد قد بلندی که انگار لباس خدماتی کم گو و کم حرفش کرده بود. سکوت کردیم و به دستهای پرپینهاش به چهره پر چروکش و به کفشهایش خیره شدیم. دوست داشتم بروم کنارش آرام دستش را بگیرم شانهاش را ببوسم و بغلاش کنم، شاید به خاطر اینکه سالهاست دلتنگ بوی پدری هستم که سختیهای بسیاری کشید.
مرد قد بلند بدون اینکه بشناسمش و حرفی زده باشم در همان چند ثانیه سفر آسانسوری ذهنم را درگیر خودش کرد. راستش بهانه این نوشته این نبود که بگویم دلتنگ پدرم هستم، می خواستم بگویم این روزها که به همهمان سخت میگذرد پدرها بیشتر تحت فشارند.
تلاش کنید تا می توانید مراقب دستها، چشمها، قلب و روح پدرهایتان باشید. مراقب باشید سرشان از شرمساری خم نشود و غرور مردانهشان نشکند! اگر میتوانید بیشتر حرف بزنید کنارشان باشید و محبت کنید. پدری که بشکند، دستهایش شُل شود و شانههایشان بیافتد زود پژمرده میشود. شما که پدرتان کنارتان هست هوایاش را داشته باشید.
این روزها که به همهمان سخت میگذرد پدرها بیشتر تحت فشارند. تلاش کنید تا می توانید مراقب دست ها، چشمها قلب و روح پدرهایتان باشید.
حدودا شصت ساله و چهرهاش شبیه همه پدرهای مهربان. بی اراده حرفهای داخل آسانسوری مان را تمام کردیم. ساکت شدیم. به احترام مرد! مرد قد بلندی که انگار لباس خدماتی کم گو و کم حرفش کرده بود. سکوت کردیم و به دستهای پرپینهاش به چهره پر چروکش و به کفشهایش خیره شدیم. دوست داشتم بروم کنارش آرام دستش را بگیرم شانهاش را ببوسم و بغلاش کنم، شاید به خاطر اینکه سالهاست دلتنگ بوی پدری هستم که سختیهای بسیاری کشید.
مرد قد بلند بدون اینکه بشناسمش و حرفی زده باشم در همان چند ثانیه سفر آسانسوری ذهنم را درگیر خودش کرد. راستش بهانه این نوشته این نبود که بگویم دلتنگ پدرم هستم، می خواستم بگویم این روزها که به همهمان سخت میگذرد پدرها بیشتر تحت فشارند.
تلاش کنید تا می توانید مراقب دستها، چشمها، قلب و روح پدرهایتان باشید. مراقب باشید سرشان از شرمساری خم نشود و غرور مردانهشان نشکند! اگر میتوانید بیشتر حرف بزنید کنارشان باشید و محبت کنید. پدری که بشکند، دستهایش شُل شود و شانههایشان بیافتد زود پژمرده میشود. شما که پدرتان کنارتان هست هوایاش را داشته باشید.