حسرت فروشی در اینستاگرام
چیزی که در اینستاگرام میبینید فقط بخشهای خوب زندگی من است!
این روزها که بازار جلوه فروشی و «من چقدر خوشبختم» داغه! من دلم نمیخواد بلاگری باشم که با حسرت فروختن به مردم کیلو کیلو فالوور میخره. میتونم عکس دستهای در هم گره کردهمون رو پست کنم و براتون از عشق بگم و شما ندونید که شب قبلش گریه کرده بودم ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1399/04/19 ساعت 13:50
پریچهر بعد از اینکه با پیامهای حسرت آمیز دنبال کنندگانش در اینستاگرام مواجه شد این متن را منتشر کرد: روز قلم رو به همسر تبریک گفتم و خیلی از شما نوشتید خوش به حالم که شوهری فرهیخته و نویسنده دارم، خوش به حالم که انقد انتخاب خوبی کردم!
خوش به حالم که انقد خوشبختم و «گل در بَر و مِی در کف و معشوق به کام است» و لابد «سلطان جهانم به چنین روز غلام است» 😅
خلاصه که اومدید دایرکت و التماس دعا گفتید و آرزو کردید مثل من عاقبت بخیر بشید 🤭
چرا؟ چون متوجه شدید که همسر من اهل فکر و قلمه، اما آیا راجع بهش چیزهای دیگه هم بهتون گفتم؟ گفتم که بابت کدوم کارهاش گاهی به هم میریزم؟ و چند بار در ماه دعوامون میشه؟ گفتم که اون از کدوم خُلقیّات من بدش میاد؟ و چند تا گره وا نشده تو رابطه مون هست؟ خب نه!
شما فقط یک بُرش سفید و روشن از زندگی منو دیدید و تصور کردید که تمام زندگی پریچهر، همین رنگیه، یه ذره هم تقصیر خودم بود که بیاحتیاطی کردم و ناخواسته سفید نمایی
راستش این روزها که بازار جلوه فروشی و «من چقدر خوشبختم» داغه! من دلم نمیخواد بلاگری باشم که با حسرت فروختن به مردم کیلو کیلو فالوور میخره. میتونم عکس دستهای در هم گره کردهمون رو پست کنم و براتون از عشق بگم و شما ندونید که شب قبلش گریه کرده بودم.
میتونم عکس دو تا ماگ بذارم و بنویسم «یه روز عالی در کنار عشقم فلانی» و بهتون نگم که فردای این روز عالی دوباره دعوامون شد! نه فقط من، هرکس که یه پشه فالوور جمع میکنه میتونه تئاتر سراسر لبخند و آرامش و سرورش رو به اسم زندگی بکنه تو چشم و چال تماشاگرا.
اما که چی؟ خودمون که میدونیم تمام زندگیمون اینا نیست، من که میدونم در کنار این صورتیها و سفیدها، یک عالمه خاکستری و سیاه هم هست. یک عالمه چرک مردگی که هر روز دارم میسابمشون تا پاک بشن!
من و آقای فرهیخته که هر دو معتقدیم خیلی خوشبختیم، یک وقتهایی شاید تا مرز پشیمانی هم رفتیم اما برگشتیم. یک وقتهایی احساس کردیم که کم آوردیم و به بنبست رسیدیم اما دور زدیم و مسیر بهتر شدن رو ول نکردیم؛ قهر و دلخوری و سوءتفاهم، همخانه ماست اما چیزی که مسَلّمه اینه که ما داریم سعی میکنیم یادشون بگیریم و سوارشون شیم.
بچهها! بیایید تمرین کنیم که ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودمون مقایسه نکنیم. تمرین کنیم که شوآفهای اینجا رو فقط در حد یک شوآف بدونیم نه بیشتر، آدما خیلی چیزا رو به ما نمیگن
خوش به حالم که انقد خوشبختم و «گل در بَر و مِی در کف و معشوق به کام است» و لابد «سلطان جهانم به چنین روز غلام است» 😅
خلاصه که اومدید دایرکت و التماس دعا گفتید و آرزو کردید مثل من عاقبت بخیر بشید 🤭
خودمون که میدونیم تمام زندگیمون اینا نیست، من که میدونم در کنار این صورتیها و سفیدها، یک عالمه خاکستری و سیاه هم هست. یک عالمه چرک مردگی که هر روز دارم میسابمشون تا پاک بشن!
چرا؟ چون متوجه شدید که همسر من اهل فکر و قلمه، اما آیا راجع بهش چیزهای دیگه هم بهتون گفتم؟ گفتم که بابت کدوم کارهاش گاهی به هم میریزم؟ و چند بار در ماه دعوامون میشه؟ گفتم که اون از کدوم خُلقیّات من بدش میاد؟ و چند تا گره وا نشده تو رابطه مون هست؟ خب نه!
شما فقط یک بُرش سفید و روشن از زندگی منو دیدید و تصور کردید که تمام زندگی پریچهر، همین رنگیه، یه ذره هم تقصیر خودم بود که بیاحتیاطی کردم و ناخواسته سفید نمایی
بیشتر بخوانید
میتونم عکس دو تا ماگ بذارم و بنویسم «یه روز عالی در کنار عشقم فلانی» و بهتون نگم که فردای این روز عالی دوباره دعوامون شد! نه فقط من، هرکس که یه پشه فالوور جمع میکنه میتونه تئاتر سراسر لبخند و آرامش و سرورش رو به اسم زندگی بکنه تو چشم و چال تماشاگرا.
بیایید تمرین کنیم که ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودمون مقایسه نکنیم
اما که چی؟ خودمون که میدونیم تمام زندگیمون اینا نیست، من که میدونم در کنار این صورتیها و سفیدها، یک عالمه خاکستری و سیاه هم هست. یک عالمه چرک مردگی که هر روز دارم میسابمشون تا پاک بشن!
من و آقای فرهیخته که هر دو معتقدیم خیلی خوشبختیم، یک وقتهایی شاید تا مرز پشیمانی هم رفتیم اما برگشتیم. یک وقتهایی احساس کردیم که کم آوردیم و به بنبست رسیدیم اما دور زدیم و مسیر بهتر شدن رو ول نکردیم؛ قهر و دلخوری و سوءتفاهم، همخانه ماست اما چیزی که مسَلّمه اینه که ما داریم سعی میکنیم یادشون بگیریم و سوارشون شیم.
بچهها! بیایید تمرین کنیم که ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودمون مقایسه نکنیم. تمرین کنیم که شوآفهای اینجا رو فقط در حد یک شوآف بدونیم نه بیشتر، آدما خیلی چیزا رو به ما نمیگن
بیشتر بخوانید