شرایط حساس کنونی
ایران و رویارویی با بحرانهای پسا کرونا
اینکه نقطه برخورد چه زمانی است، این برخورد کدام گوی را به سبد پیروزی میرساند و کدام گوی و بازیگر از صحنه حذف میشود، همه به رفتارهای این روزهای ما مردم برمیگردد.
از آمریکا تصاویر تجمعات ضد نژادپرستی و درگیری خشن پلیس با مردم به دنیا مخابره میشود. بعد از مدیریت ضعیف کرونا در آمریکا، این دومین ضربه به آن تصویر آرمانی و آن رؤیای آمریکایی است که روزبهروز مثل برف در حال آب شدن است و به نسبت آن، قدرت نرم آمریکا و قدرت تسلط و نفوذش بر مردم عالم در حال کاهش است.
کاری با جزئیات داخل آمریکا نداریم اما تجربه نشان داده که آمریکا در چنین شرایطی، دست به شبیهسازی میزند تا تصویر اینهمانی درست کند که روایت رسانهای بسازد که همه عالم حتی در سرزمین رقبایم هم به همین شکل است.
نمونهی آن حوادث بیداری اسلامی بود که در مصر به اوج رسید. بیداری اسلامی، نهضتی ضد صهیونیستی و ضد استعماری بود. در قاهره اولین جایی که تسخیر شد و به آتش کشیده شد سفارت رژیم صهیونیستی بود. اما شبیه سازی کردند تا روایت، معکوس شود. برای این کار هم آنها تلاش کردند تا در کشورهای طرفدار مقاومت این اعتراضات و راهپیماییها را به وجود بیاورند. ابتدا هم با ایران شروع کردند. ۲۵ بهمن سال ۱۳۸۹ آن را آغاز کردند اما ایران قدرتمندتر از آن بود که گرفتارش شود.
آنها تلاش کردند تا در کشورهای طرفدار مقاومت این اعتراضات و راهپیماییها را به وجود بیاورند. ابتدا هم با ایران شروع کردند. ۲۵ بهمن سال ۱۳۸۹ آن را آغاز کردند اما ایران قدرتمندتر از آن بود که گرفتارش شود.
همین داستان را تسری دادند به سوریه و آنجا را به آتش کشیدند و از ضعف تحلیل سیاسیون منطقه استفاده کردند و آن آتش را به آتش اختلاف تبدیل کردند و در نهایت با مجموعه اقدامات دیگری توانستند بیداری را به اسم بهار عربی سرکوب کنند. دوم اینکه امریکا تا پیش از کرونا در پروندههای بزرگ خودش مثل لبنان، افغانستان، کره شمالی، امریکای جنوبی، یمن، معامله قرن، ایران و... هیچ دستاورد مشخصی نداشت. گو اینکه ترور حاج قاسم را سید حسن نصرالله ذیل همین ناکامیها میبیند که آمریکاییها برای انتخابات باید چیزی روی میزشان میگذاشتند. در میان این ناکامیها، گوی امریکا باید دیگران را گرفتار کند تا بتواند قدرت نرم از دسترفتهاش را بازیابی کند و چه جایی آمادهتر و بهتر از منطقه غرب آسیا!لبنان، همین چند روز پیش برای بار چندم تا آستانه زد و خورد داخلی و حتی بدتر از آن آغاز یک جنگ داخلی پیش رفت. صحبتهای این روزهای سید حسن، حکایت از نگرانی او از تحرکات و تحولات پیش روی لبنان دارد.
در عراق، تضعیف حشد و ضعیف شدن رشته وحدتشان نگرانکننده شده است. آن مجاهدان شجاعی که رنگ داعش را از عراق پاک کردند و امنیت نسبی را برگرداندند، حالا هر چقدر ضعیفتر شوند تحرکات داعش و بعثیها هم بیشتر میشود.
بازیگر منطقهای آمریکا، عربستان است که در باتلاق یمن گرفتار مانده و مشکلات قیمت نفت هم بر سیاستهایش اثر گذاشته و او را در رسیدن به اهداف اعلام شدهاش ناکام گذاشته است.
خیابانهای عراق در طول یکسال گذشته با مدل آشوبهای خیابانی درگیر بود. بعثیها با کمک آمریکاییها در عراق جولان دادند، میدان التحریر را تسخیر کردند و رغد صدام دختر صدام در مدح آن پست اینستاگرامی منتشر کرد. عراق بیثبات همان حالتی بود که در آن بارها پایگاههای حشد توسط آمریکاییها بمباران شد و در همین دوره بود که حاج قاسم و ابومهدی در آن ترور شدند.
دولت نه چندان پایدار، کسری بودجه بهخاطر کاهش قیمت نفت و تحرکات امریکاییها، خطر بازگشت مدل آشوب خیابانی را در عراق هشدار میدهد. دشمن ستونهای حفظ ثبات در منطقه را هدف قرار داده است. هر چند اتحاد مقاومت دست بالا را دارد و اخراج آمریکا از منطقه به مراحل جدیدی رسیده است. بازیگر منطقهای آمریکا، عربستان است که در باتلاق یمن گرفتار مانده و مشکلات قیمت نفت هم بر سیاستهایش اثر گذاشته و او را در رسیدن به اهداف اعلام شدهاش ناکام گذاشته است.
در حال حرکت به سمت یک شرایط بینالمللی و منطقهای جدید هستیم.
اسرائیل هم که تاکنون در اجرای نقشه معاملهی قرن ناموفق بوده، همچنان درگیر و دار تشکیل یک دولت با ثبات است. در حالیکه از سمت لبنان در محاصره حزبالله و از سمت سوریه در تیررس نیروهای مقاومت است. شهادت حاج قاسم هم نقطه هدف محور مقاومت را جابجا کرد و به اخراج آمریکا به منطقه تبدیل کرد.
دومین گوی هم در چنان وضعیتی است که به قول سید حسن نصرالله، "در حال حرکت به سمت یک شرایط بینالمللی و منطقهای جدید هستیم." "در میانه یک کارزار که پیروزیها و شکستهایی داشته است و تهدیدها و فرصتهایی پیشرو است که تاکنون وجود نداشته است." عصر جدید منطقه آغاز شده است.
و اما ایران ...
اقدامات آژانس، پرونده فروش سلاح و... همه بهانههای آینده این فشار خواهد بود. از طرف دیگر جدا از پروژه بورس، دولت کم تحرک و منفعل در برابر مسائل اقتصادی است.
و اما گوی ایران بعد از آشوبهای بنزینی ۹۸ و ماجرای تلخ هواپیمای اوکراینی، دو ماجرای شهادت حاج قاسم و مبارزه با کرونا مردمش را به یکدیگر نزدیکتر و منسجمتر کرد، تحت فشار آمریکا است. هیئت حاکمه موجود در آمریکا باید در ماههای روبهرو برای انتخاباتشان دستاوردی از پرونده ایران بسازند. اقدامات آژانس، پرونده فروش سلاح و... همه بهانههای آینده این فشار خواهد بود. از طرف دیگر جدا از پروژه بورس، دولت کم تحرک و منفعل در برابر مسائل اقتصادی است. گرانیها، قیمت دلار، کسبوکارهای کرونازدهی گرفتار و حجم فشار رسانهای پرحجم دشمن با محوریت فساد و تبعیض بر روی اعصاب مردم با مکمل بازیگری مؤثر سلبریتیهای مهاجر اینستاگرامی هم مزید بر علت شده تا آمریکا برای تکرار شرایط آبان 98 در ایران امیدوار باشد. آمریکایی که در تابستان داغ 97 و دی 96 تجربه پیادهسازی الگوی آشوب را پیدا کرد.
از طرف دیگر هم باید مراقب بود تا آنها اتفاقات این روزهایشان را در داخل ایران شبیهسازی نکنند. شاید روایتهای یکسویهی متعدد بیبیسی فارسی در خصوص رابطه مردم ایران و افغانستان و تلاش برای تحریک این موضوع برای ایجاد یک گسل ملت - ملت باشد.
تفکر مقاومت راه عبور از فشار را هم بلد است و هم نتیجهاش را به تجربه، شیرین دیده است. اگر تجربه ونزوئلا بارها و از سالها پیش تکرار میشد، اگر ارتباط تجاری با شرق و همچنین با همسایگان پیگیری و برقرار میشد قرار نبود امروز چنین مشکلات اقتصادی را متحمل شویم.
اما چه میشود؟ چه باید کرد؟
راه حل چیست؟ بازی در معادله امریکاییها دو سر برد هست اما برد هر دوسر بهنفع آنهاست. یا تسلیم میشوی که تازه اول بردهداری نوین است و یا میایستی که باید فشار را تحمل کنی.راه حل چیست؟ جواب این است که باید این معادله را شکست. پس چرا نشکسته است؟ پاسخش ساده است. چون به راه حل بالا عمل نشد.
دو سال پیش و بعد از خروج آمریکا از برجام توصیهی صریح رهبری در دو دیدار کارگزاران و هیئت دولت این بود که به این سه کشور اروپایی نباید دل بست و راههای دیگر را هم همزمان پیش برد.
مشکل اینجا بود که دولت خواست تک گزینه مشکل اقتصاد را حل کند و یکبار به کانال سوئیس دل بست، یکبار به فلان قول آن کشور اروپایی و حالا این روزها نقطهاش رسیده به سر خط. اما راه حل انقلاب اسلامی عبور از فشار و شکستن معادله دوسر برد آمریکایی است.
راه حلی که هربار بهسمتش رفت تاکنون جواب داده است. بنزینهای ایرانی با نفت کش ایرانی به ونزوئلا در همسایگی آمریکا رسید و پول آن معامله به کشور آمد. چون خواست از تحریم عبور کرد.
تازه این ونزوئلا کشوری بود در ینگهی دنیا و هر چه خواستیم با آن کردیم، حالا سوال این است که چرا نتوانیم کالایمان را به ۱۵ کشور همسایهی چسبیده به خودمان با بازاری ۶۸۰ میلیون نفری برسانیم؟!
سه سال پیش استراتژی نگاه به شرق و کشورهای شرقی را رهبری در دستور کار خواستند که قرار بگیرد و سالهاست که بحث توجه به اروپای دوم بهجای این سه کشور اروپایی مطرح شده است.
اما دو سال از خروج آمریکا از برجام گذشت و کشور بعد از تجربه برجام، معطل سه کشور اروپایی شده است و خب این زمان از دست دادن خسارت دارد.
تفکر مقاومت راه عبور از فشار را هم بلد است و هم نتیجهاش را به تجربه، شیرین دیده است. اگر تجربه ونزوئلا بارها و از سالها پیش تکرار میشد، اگر ارتباط تجاری با شرق و همچنین با همسایگان پیگیری و برقرار میشد قرار نبود امروز چنین مشکلات اقتصادی را متحمل شویم.
در اینکه در ۱۱ماه آینده باید دولت را همراهی کرد تا فرود مناسبی داشته باشد شکی نیست. خود این اولین گام حل مسئله است. اما در گام دوم اینجاست که دلیل پافشاری رهبر انقلاب بر حضور یک دولت جوان انقلابی متدین به عنوان راهحل برون رفت از مشکلات مشخص میشود. دولتی که به تفکر مقاومت فعال و هوشمند به نفع مردم معتقد باشد. گویهای عالم شتابان به سمت هم میروند و آینده برای هوشمندترین ملتهاست.